برادر سعید شهید شده بود و نفرتی عجیب از عراقی ها همه وجود سعید را فرا گرفته بود...

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: شهادت برادر باعث شده بود تا نفرتی عجیب همه وجود سعید(1) را نسبت به عراقی ها پر کند طوری که دلش می خواست آنها را با دندان تکه تکه کند.

عملیات در پیش بود و سعید همچنان به انتقام فکر می کرد. در همین اوضاع و احوال بود که به یکی از دوستانش گفت: هر عراقی را که اسیر کردی او را به من بده که امشب باید انتقام خون برادرم را از آنها بگیرم.

شب فرا رسید و آنها خودشان را برای شروع عملیات آماده کردند. ناگهان علی(2) خود را به سعید رساند و او را از صف بچه ها جدا کرد و به گوشه ای برد و گفت: تو امشب به بچه های تدارکات کمک کن.

سعید که بسیار تعجب کرده بود، گفت یعنی چه من تیربارچی هستم چرا باید به بچه های تدارکات کمک کنم؟!

علی خیلی آرام پاسخ داد: من صلاح نمی دانم که تو امشب در عملیات شرکت کنی.

سعید که از این موضوع بسیار ناراحت شده بود، فریاد زد: چرا صلاح نمی دانی؟!

و علی باز هم با آرامش گفت: سعید جان ما برای خدا می جنگیم و نباید مسائل شخصی مان را در جنگ دخیل کنیم و تا زمانی که تو نیتت را خالص نکرده باشی من صلاح نمی دانم که در عملیات شرکت کنی.

سعید که به هیچ راهی آرام نمی شد باز هم با فریاد گفت: من نیتم خالص است و بر نمی گردم.

و علی باز هم بی آنکه به فریادهای علی توجهی کند، آرام و مهربان گفت: تو اگر همین الان با گلوله دشمن کشته شوی، از شهدا نیستی چون نیتت خالص و خدایی نیست و برای انتقام خون برادرت در عملیات شرکت کرده ای، امشب را برگرد تا نیتت را خالص برای خدا کنی.

و به این ترتیب اجازه نداد تا سعید در عملیات شرکت کند.

 

1. سعید ملایی از رزمندگان لشکر 41 ثارالله ( این لشکر از رزمندگان استان کرمان تشکیل شده است).

2. شهید علی عابدینی، فرمانده گردان خط شکن غواص از لشکر 41 ثارالله که در عملیات کربلای پنج در شلمچه به شهادت رسید.

3. برگرفته از خاطره نقل شده از سعید ملایی در کتاب بهشت دور نیست.

 


 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.