چند روزی همقدم با شهید عابدینی-4
چرا فرمانده گردان اجازه شرکت سعید را در عملیات نمی داد؟
برادر سعید شهید شده بود و نفرتی عجیب از عراقی ها همه وجود سعید را فرا گرفته بود...
برادر سعید شهید شده بود و نفرتی عجیب از عراقی ها همه وجود سعید را فرا گرفته بود...
در حالی که لب هایش از تشنگی به هم چسبیده بود، قمقمه رو به سمت اسرای عراقی برد و به اولین آنها داد تا آب بنوشد...