هرگونه توافقی برای پایان دادن به درگیری اوکراین هنوز دور از انتظار است. این جنگ به جنگ حیثیتی برای پوتین بدل شده و در حال حاضر نیز دست برتر را در میدان نبرد دارد. هرچه باشد، امروز قلمرو اوکراین در تصرف روسیه است نه بالعکس!
به گزارش جماران؛ با نزدیکی به پایان سومین سال حمله روسیه به اوکراین، ولادیمیر پوتین؛ رییسجمهوری روسیه با انتخابهایی دور از انتظار وی روبرو است. حمله روسیه به اوکراین و چالشهای تقابل با جهان غرب، بیش از هر چیز، حیات سیاسی و آینده پوتین را با ابهام روبرو کرد. او بارها تاکید کرد که اگر او این کار را نمیکرد، روسیه دیگر وجود نداشت.
در همین حال، گویا تولید ناخالص داخلی روسیه در حال رشد است و طبق آمارهای دولت روسیه در سال 2024 حدود چهار درصد افزایش یافته است. همچنین، دستمزدها نه تنها در حال افزایش هستند، بلکه ظاهرا با وجود نرخ تورم سالانه که اکنون بیش از 9 درصد است، با قیمتها همگام هستند.
در پشت این نما، اما بودجه نظامی در سه سال اخیر بیش از دو برابر شده و رشد اقتصادی عمدتا توسط اقتصاد نظامی هدایت شده و در بخشهای دیگر تورم بالاتر و اقتصاد روسیه تقریبا راکد است.
با این حال، تا امروز همه چیز گویا برای مردم روسیه عادی و قابل تحمل به نظر میرسد. به گفته پوتین، نیروهای روسی حداقل 189 شهرک را در سال 2024 در اوکراین آزاد کرده و به تصرف خود درآوردهاند. پدافند هوایی حمایتی غرب هیچ شانسی در برابر موشکهای روسیه ندارد. جمعیت نشانههایی از خستگی جنگ را نشان میدهد، اما به طور کلی همه گزارشها از موفقیتهای نظامی در سال 2024 خبر میدهد. که نشان دهنده بیشتر بودن مولفههای قدرت روسیه در جنگ فرسایشی در قبال اوکراین است.
براساس آمارهای مرکز داده سنجی لوادا، پشتیبانی اجتماعی از حمله روسیه به اوکراین در حدود 75 درصد از جمعیت آماری بوده 45 درصد معتقد بودند قطعا طرفدار اقدام نظامی و 30 درصد تا حدودی موافق بودند.
با این حال، همه چیز مثل ظاهر خود نیست! پوتین در حالی وارد سال 2025 شده که قدرت سخت را افزایش داده اما قدرت نرم را از دست داده است. او با تلاش برای بازسازی هژمونی روسیه، نفوذ نرم روسیه را بر اقمار سابق خود از دست میدهد. برای مثال در تلاش برای افزایش فاصله بین مرزهای روسیه و ناتو، امروز شاهد پیوستن فنلاند و سوئد به معاهده نظامی ناتو هستیم که نشان دهنده نتیجه عکس تصورات پوتین است.
در طرف دیگر، مشکل بزرگتر آینده روسیه است. غیرنظامی کردن اقتصاد خطر تضعیف سیستمی را در پی خواهد داشت که حکومت پوتین را حفظ میکند. حتی با افزایش هزینهها، پوتین به یک جنگ دائمی نیاز دارد تا اکثریت روسهایی که از اقدام نظامی و رویکرد شخصیگرایانهتر کرملین به قدرت حمایت میکنند را حفظ کند. بنابراین، حتی پایان یافتن جنگ، پیامدهایی را برای ساختههای پوتین به همراه خواهد داشت.
جنگ سردی که بی رمق شد
در سالهای پس از روی کار آمدن پوتین، اقتدار روسیه به حدی بود که توانست تحولات بسیاری را خارج از حوزه منطقهای روسیه، کنترل کند. از عامل نفوذ بر گرجستان با الحاق آبخازیا و اوستیای جنوبی در سال 2008 گرفته تا تصرف شبه جزیره کریمه در سال 2014 و یک سال پس از آن حضور در سوریه و استقرار جدید نیروی دریایی روسیه در دریای مدیترانه که حتی از حوزه اتحاد جماهیر شوری سابق نیز فراتر بود، حس اعتماد به نفسی را در پوتین ایجاد کرد تا بتواند چینش مهرههای خود را در پازل ژئواستراتژیک جهانی مدیریت کند.
اما حمله ماشین نظامی روسیه به اوکراین سرآغاز تحولات جدید در رقابت قدرت جهانی بود. اروپا و آمریکا به پیچیده ترین شکل ممکن به جنگ اوکراین واکنش نشان دادند و روسیه را که قصد داشت طی دو هفته اوکراین را تصرف کند، در یک جنگ فرسایشی دور از انتظار پوتین، زمین گیر کردند. نتیجه این جنگ هرچه که باشد، حتی در تصورات کرملین دورنگاه طولانی شدن جنگ تا سه سال، پیش بینی نمیشد.
با تمرکز روسیه بر روی اوکراین، نفوذ و مدیریت این کشور بر مناطق ژئوپلیتیکی تحت نفوذ وی کاهش یافت. در قدم اول ارمنستان به عنوان متحد قدیمی روسیه در رقابت با آذربایجان و طی جنگ قرهباغ در موضع منفعل قرار گرفت و بخش بسیار بزرگی از منطقه قرهباغ کوهستانی را به آذربایجان واگذار کرد.
با سقوط اسد نیز، کار برای روسیه پیچیدهتر شد و حضور روسیه در بندر طرطوس با چالشهایی روبرو شده است که در اولین نگاه، خروج نیروهای نظامی روسیه از سوریه را در پی داشت. حتی کشتیهای روسیه از بندر طرطوس عقب نشینی کردند و در دریای مدیترانه مستقر هستند. جالب اینجاست که این کشتیها به روسیه بازنگشتهاند تا از مورد حمله قرار گرفتن توسط اوکراین در دریای سیاه در امان باشند.
ترکیه نیز مشکل دیگری است. از زمانی که غرب در سال 2022 تحریمهای گسترده را علیه روسیه اعمال کرد، کرملین برای مبادلات مالی و تامین بسیاری از واردات ضروری برای زندگی روزمره مردم به روابط صمیمانه با آنکارا وابسته است. اما ترکیه صمیمانه رفتار نمیکند. اردوغان خواستار بازگشت کریمه به اوکراین شده و در سوریه از شورشیانی که اسد را سرنگون کردند و اکنون کشور را کنترل میکنند، حمایت کرد. گذشته از آن، ترکیه عضو رسمی ناتو است و سیاستهای آن در قبال روسیه هرچه باشد، نمیتواند از خطوط قرمز ناتو عبور کند.
با این حال، یک توافق صلح تنها زمانی پوتین را راضی میکند که بتواند تصمیم بگیرد که روسیه قدیمی احیا شده است و جهان دوباره بین ابرقدرتها تقسیم شده است. پوتین در گذشته زندگی میکند. مخلوطی از معاهدات مونیخ و یالتا، شالوده خواستههای او را نشان میدهد. معاملهای برای خرید صلح و رسمی کردن صلح جدید. اما با توجه به اینکه دو طرف درک بسیار متفاوتی از خواستههای مورد نیاز خود دارند، هرگونه توافقی برای پایان دادن به درگیری اوکراین هنوز دور از انتظار است. این جنگ به جنگ حیثیتی برای پوتین بدل شده و در حال حاضر نیز دست برتر را در میدان نبرد دارد. هرچه باشد، امروز قلمرو اوکراین در تصرف روسیه است نه بالعکس!
حتی در حال حاضر، پوتین شروع به تقسیم بندیهای خود کرده است. او غرب اوکراین را به عنوان قلمرو مورد نظر خود نمیداند؛ چراکه برخلاف کریمه و بخش شرقی کشور، از نظر فرهنگی و تاریخی، متفاوت است. اگر این تقسیم بندی محقق شود، به هفتههای اول تهاجم روسیه به اوکراین باز میگردیم که هنری کیسینجر؛ استراتژیست و تئوریسین آمریکایی که وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی دوران نیکسون نیز بوده است، گفت: «باید بر سر اوکراین با روسیه به توافق رسید و شرق اوکراین را به روسیه داد و غرب ان را به عنوان منطقه حائل تعیین کرد. روسیه را آرام و به جای مهار پوتین به سراغ چین رفت. جنگ سرد آینده با چین است نه روسیه!»