در تیررس حوادثی که گریبانگیر مردم ایران می‌شود، چیزی وجود دارد که بسیار جانکاه‌تر و غم انگیز‌تر از از دست رفتن جان انسان هاست و آن، درس نگرفتن و نیندیشیدن است. دی ماه ، در غمارغم سردی و تیرگی زمستان، چندین بار دیگر نیز هنگامه‌ اتفاقاتی بوده است که احساسات عمومی ایرانیان را جریحه دار کرده است. سال‌ها پیش در پی زلزله بم، تمام مردم این دیار سوگوار و غمزده شدند. دقیقا یکسال قبل، حادثه پلاسکو، موجی از اندوه و دلشکستگی را روانه خانه‌های این سرزمین کرد و حالا، سوختن و به ابدیت پیوستن دریانوردان، تلخی عمیق و شومی را با خود آورده است.
فصل مشترک تمامی این وقایع این است. حادثه! اتفاق ناگوار. پیش آمد غمناک. در پس روزهایی که می‌گذرد اما، چیزی که فراموش می‌شود، بررسی ابعاد فاجعه و درس گرفتن همه جانبه از تمام اتفاقاتی است که افتاده است. همسر یکی از ملوانان در مصاحبه با صدا و سیما می‌گوید: «هشت روز است که نه شبمان شب است و نه روزمان روز». غیر از این بوده است که همیشه در مواقع این چنینی، تنها دعا کرده‌ایم و امیدوار بوده‌ایم و صبر پیشه کردیم؟! چیزی هست که جایش اینجا خالی است و آن درس گرفتن است. تدبیر اندیشیدن است. بررسی کوچک‌ترین اشتباهات و سهل انگاری هاست برای آنچه می‌شد بشود و نشد. گفتنی‌ها زیاد است. می‌گویند چینی‌ها کوتاهی کردند در نجات خدمه کشتی ایرانی. می‌گویند سیستم رادار کشتی چرا نتوانسته از وقوع حادثه پیشگیری کند. می‌گویند اجازه دادند کشتی بسوزد تا آبهای چین آلوده‌ نفت نشود. خیلی چیزهای دیگر هم می‌گویند. گرفتار دور باطلی هستیم. درد فاجعه اگر اینقدر جانسوز نبود، در شبکه‌های اجتماعی لطیفه هم برایش ساخته می‌شد!
واقع بین باشیم. از کشورهای دیگر درس بگیریم. به اشتراک گذاری عکس‌ها و متن های سوزناک و ویدئوهای اشک و آه بازماندگان، دردی دوا نمی‌کند. سوگواری راه‌های بهتری هم دارد. بررسی ابعاد اتفاقات و به کارگیری تمام توان و بودجه برای پیشگیری از اتفاق دوباره آن‌ها …
بم فرو ریخت. کرمانشاه عزادار شد. چه کردیم برای مقاوم سازی ساختمان‌ها؟ تا دوباره اندوهگین فرزندان این خاک نشویم؟ آتش نشانان پلاسکو زنده در آتش سوختند. چه تدبیری برای تجهیزات پیشرفته اطفای حریق حداقل در پایتخت، اتخاذ شد؟ کدام مدیر به رسانه‌ها آمد و از تصمیم همه جانبه و عملی برای پیشگیری از حوادث مشابه گزارشی ارائه داد؟
اندوه عمیق‌تر از آن است که مجال فکر کردن دهد. ولی باید فکر کرد. آیا تمام کشورهای دنیا همین عکس العمل را به اتفاقات ناگوار دارند؟ ضعفی هم اگر برای نجات جان جوانانمان داشتیم، می‌توانستیم از تمام کشور‌ها «عاجزانه» بخواهیم به میدان بیایند، تجربه و تجهیزاتش را در اختیار ما بگذارند. باید می‌فهمیدیم حتی ثانیه‌ها، در جهت نابودی پیش می‌روند و «مجال بی‌رحمانه اندک است.» شاید باز هم نمی‌شد که نجاتشان دهیم اما می‌شد ثابت کرد که تمام تلاشمان را کرده‌ایم. بازماندگان تاب دوری عزیزانشان را ندارند. درد، سخت جانکاه است و چه بسیارند دیگر نفتکش‌ها و کشتی‌ها و هواپیما‌ها و قطار‌ها.
ملوانان سانچی رفتند. اما لااقل مرد و مردانه عزمی جزم کنید بر جلوگیری از وقوع حوادث مشابه.
یکبار هم که شده بیندیشید. شاید می‌شد نجات پیدا کنند. شاید بشود آیندگان را نجات داد. شاید بشود که دیگر این درد‌ها، نشود بلای جان شب‌ها و روزمایمان …
2007
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.