به گزارش ایرنا، روستای هیکو در شمال استان سمنان و در جنوب دامنه رشته کوه های البرز در منطقه ای خوش آب و هوا و سردسیر واقع شده است؛ این روستا از توابع چاشم بخش شهمیرزاد شهرستان مهدی شهر در استان سمنان است که 24 کیلومتر با چاشم و 35 کیلومتر تا شهمیرزاد فاصله دارد.
مردم این روستا دارای آداب و رسوم خاصی هستند به عنوان مثال هر یک از ماه های سال در گویش هیکویی دارای اسم خاصی است. فروردین: آرکه ماه، اردیبهشت: دییه ماه، خرداد: وهمن ماه، تیر: نوروز ماه، مرداد: سیو ماه، شهریور: کارچه ماه، مهر: هره ماه، آبان: تیر ماه، آذر: مردال ماه، دی: شهریور ماه، بهمن: میرونه ماه و اسفند: اونه ماه.
مردم روستای هیکو با آداب خاص و ویژه ای به استقبال نوروز می رفتند که متاسفانه برخی از این آداب به خاطره و قصه بدل شده است.
** روز خانه تکانی، روز نوکردن ها
آنها عید نوروز یا آغاز بهار را روز سرور و شادی، روز دید و بازدید، روز نو کردن ها، روز نو کردن زندگی، روز کنار گذاشتن کدورت ها، روز آشتی کردن و استقبال از دگرگونی طبیعت می دانستند.
مردم هیکو به علت کوهستانی بودن و زمستان های سخت و بسته شدن راه و نداشتن امکان رفت و آمد در زمستان، وسایل مورد نیاز خود را برای عید نوروز، از پاییز تامین می کردند.
** کاشتن سبزه
با هفت دانه گیاه، سبزه تهیه می کردند شامل: جو، ماش، عدس، ارزن، لوبیا، نخود و گندم و هشت روز مانده به عید نوروز، هر یک از این دانه ها را در ظرفی جداگانه می کاشتند و آن را بر سردر خانه های خود می گذاشتند، هر کدام بیشتر و بهتر سبز می شد، نشانه پر ثمری آن محصول برای کاشت در آن سال بود.
** نوروزخوانی
چندروز مانده به عید، دو نفر شاعر یا نوروزخوان، در محل به راه می افتادند و به در خانه همه اهالی محل می رفتند و با خواندن اشعاری به گویش تبری، خبر رسیدن بهار را به تک تک اهالی می دادند و از ایشان مژدگانی یا شاب خواش دریافت می کردند.
نمونه اشعاری که خوانده می شد به این صورت بود: باد بهارون بمو، نوروز سلطون بمو، آق علی و مشت تقی، بئین هادین مه عیدی! صد سلام و سی علیک، مشت عمو سلام علیک.
**آمدن حاجی فیروز
یک نفر لباس مخصوص حاجی فیروز را می پوشید و کلاه مخصوصی روی سر می گذاشت و یکی دیگر با زدن تنبک و خواندن و رقصیدن او را همراهی می کرد و می خواند: حاجی فیروزه، بشکن، عید نوروزه، بشکن، سالی یک روزه، بشکن، همین امروزه، بشکن.
**چهارشنبه سوری
غروب شب چهارشنبه آخرین هفته سال، آتش روشن می کردند و دور آتش جمع می شدند. یکی یکی از روی آتش می پریدند و می گفتند: زردی من از تو، سرخی تو از من.
آن ها سرخی را نماد حیات و زنده بودن می دانستند و زردی و سیاهی را نماد مرگ و نابودی.
**رنگ کردن تخم مرغ یا مرغونه
تخم مرغ را نماد باروری یا آوسو و باردار شدن می دانستند.
**عرفه
یک روز قبل از عید نوروز را روز عرفه می نامیدند و اعتقاد داشتند که روز پایان سال و شب سال جدید، مردگان چشم به راه هستند. باید به دیدار آنها رفت و برای آنها غذا برد. به همین خاطر نان می پختند و حلوا درست می کردند و غروب آن روز نان و خرما و حلوا را در سینی می گذاشتند و زنها روی سر می گرفتند و به قبرستان می بردند تا بین فقرا و نیازمندان تقسیم کنند. شب هم پلو می پختند و به خانه همدیگر می بردند.
همچنین در این شب هم مثل «لال شو»، «سو» درست می کردند به این صورت که پارچه سفیدی را با روغن آغشته کرده و با ساقه علف برای آن دسته ای مانند شمع درست می کردند و آن را روشن کرده و در بالا یا پایین قبر قرار می دادند.
**مادرمه
اولین روز تحویل سال را مثل اولین روز هر ماه «مادره» می نامیدند. در قدیم در هیکو هر طایفه ای برای خود یک نفر «مادرمه شو» داشت. اعتقاد داشتند که این آدم خوش قدم است و قلب صافی دارد، با آمدن او به «مادر مه»، سال جدید پر از خوبی، خوشی، شادابی و فراوانی خواهد بود.
از این رو صبح روز عید نوروز، چوبی را در جلوی در خانه قرار می دادند. یعنی این خانه «مادر مه» است. در این مدت هیچ کس حق رفتن به داخل آن خانه را نداشت. وقتی که فرد مورد نظر یعنی مادرمه می آمد، آن چوب را برمی داشت و با در دست داشتن سبزی، آینه و قرآن و سنگ به داخل خانه می رفت و افراد داخل خانه عیدی می گرفت. بعد از این مراسم، رفت و آمد آزاد می شد و نزدیکان می توانستند جهت دید و بازدید مراجعه کنند.
**پنج روز اول سال نو به نام پتک
پنج روز اول سال نو را «میر نوروز» می نامیدند. یعنی در این پنج روز، حاکمان، حکم نمی کردند و در خانه خود می نشستند و به جای خود، نمایندگانی انتخاب می کردند تا در این پنج روز مردم راحت باشند، آزار و اذیت نشوند، هر کجا خواستند بروند، هر شادی که می خواهند بکنند.
بعد از رفتن حکام، پنج روز «میرنوروز» را به پنج روز «پتک» تغییر نام دادند که هنوز هم باقی است. آنها سال را دوازده ماه و هر ماه را سی روز و یک سال را 360 روز می دانستند و این پنج روز را یک ماه پنج روزه حساب می کردند و برای آن «مادرمه» می گرفتند که آداب آن همچنان باقی است. هر یک از چهار روز اول را به نام یک فصل سال می شناختند و روز پنجم را جزو هیچ سال و ماهی نمی دانستند.
**دید و بازدید
بعد از آزاد شدن «مادر مه» کوچکتر ها به دیدن بزرگتر ها می رفتند و به آنها احترام می کردند و روبوسی کرده و از آنها عیدی می گرفتند.
این عیدی دادن به خاطر این بود که اولا کوچکترها حتما به پیش بزرگترها بروند، حتی اگر به خاطر عیدی گرفتن باشد. آنها این را عادت کنند که کوچکترها باید برای عرض ادب به خدمت بزرگترها برسند.
** اعتقاد به شادی در فصل بهار
آنها اعتقاد داشتند که فقط انسان ها نیستند که با آمدن فصل بهار شادی می کنند و خود را نو می کنند. بلکه گیاهان، حیوانات، پرندگان و کل عالم، همه از خودشان شادی نشان می دهند. در این رابطه شعری هم می خواندند درباره آی بهاره، آی بهاره تیکاه لتگاه دله زنده نقاره سوزی ترش گشنه است و صحرا ره.
**سفره هفت سین
ایرانیان برای استقبال از سال جدید، سفره هفت سین را ساعاتی پیش از تحویل سال نو پهن کرده و در سیزدهم فروردین جمع می کردند.
در تقدس عدد هفت و نماد این شماره بر سر سفره هفت سین سخن بسیار است. حضور اسرار آمیز این عدد در قبل و بعد از اسلام و در فرهنگ ایران و حتی غیر از ایران جلوه خاصی دارد. عدد هفت در زبان باستان به معنی امرداد است. امرداد معنای جاودانگی داشت و از آن جایی که این عدد معنای زیبای زندگی و جاودانگی می داد، هفت واژه را به نشان آن گزینش کرده و خوان نوروزی می گذاشتند.
عدد هفت در جای جای فرهنگ مردم وجود دارد از جمله: هفت طبقه آسمان، هفت مرحله سلوک عرفانی، ایام هفته، هفت دور طواف خانه خدا، قرار گرفتن هفت عضو بدن در موقع سجده نماز، هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر، هفت سال فراوانی و هفت سال خشکسال.
به گفته بزرگان در قدیم هفت سین را به نام هفت برادر یا هفت ستاره که به دور خود می چرخیدند یا به نام هفت ستاره زهره، مشتری، عطارد، زحل، مریخ و زمین می دانستند و سفره را به نام آنها می گذاشتند.
هفت سین یا هفت چین در زمان های قدیم در دوران پیش از اسلام، در نوروز به روی سفره هفت ظرف چینی غذا می گذاشتند که به آن هفت چین یا هفت چینی می گفتند.
به عنوان هفت سین از هفت گیاه بر روی سفره هفت سین استفاده می کردند شامل: سیر، سبزی یا سبزه، سیب، سرکه، سمنو، سنجد و سماق. علاوه بر آن قران کریم، تخم مرغ، آینه، آب، گل، شمع، میوه، آجیل، نان، برنج، اسپند و سکه و انواع حلوا مانند قند حلوا عسل حلوا را نیز بر روی سفره هفت سین قرار می دادند.
هر یک از مواد بالا معنای خاصی داشت مثلا سیر: برای گند زدایی و پاکیزگی سبزی یا سبزه: برای فراوانی و برکت، سمنو: نماد خوبی برای زایش گیاهی و بار و رشد گیاهان، سنجد: نمادی از زایش و تولد و بالندگی و برکت، سماق: فرشته بهمن، نماد باران و روزی، قرآن کریم: به نشانه توکل و توسل به خداوند، تخم مرغ: نماد زایش و نشانه ای از نطفه و نژاد، آینه: نماد روشنایی بود که می بایست در بالای سفره جای گیرد، آب: نشانه برکت و پاکی در زندگی، گل: به نیت باروری و شادابی، شمع: به نیت روشنایی و طول عمر اعضای خانواده، میوه و آجیل و نان و برنج: برای پربرکت شدن سفره، اسپند: گیاهی مقدس و نمادی از بوی خوش و سکه: نماد برکت.
اعتقاد داشتند که شمع سفره هفت سین را نباید خاموش کرد. اگر چنانچه زمانی لازم شد که خاموش شود، باید با سبزه و نقل و نبات این کار را انجام داد. البته در حال حاضر هم یک لامپ در روز عید تا غروب روشن است.
**پیرزنا چله یا بدردل اجوز
مردم هیکو هفته پایان سال را «پیرزنا چله» می گفتند. لازم به ذکر است که شترها در زمان برف و سرما جفت گیری می کنند. در زمستان یکی از سال ها، پیرزن شتردار در مسافرت تجاری بود. به همین دلیل شترهای او جفت گیری نکردند و زمان آن گذشته بود. پیرزن به خدمت یکی از پیامبران رسید، جریان را برای ایشان تعریف کرد و گفت اگر فکری به حال من نشود، متحمل ضرر و زیان خواهم شد. پیامبر به خاطر ناله و زاری و ناراحتی پیرزن، از خدا خواست تا یک هفته هوا برفی و بارانی و سوز و سرما زیاد شود تا شترهای پیرزن جفت گیری کنند. به همین سبب این هفته را «پیرزنا چله» می گویند.
7342م/7408/6103
مردم این روستا دارای آداب و رسوم خاصی هستند به عنوان مثال هر یک از ماه های سال در گویش هیکویی دارای اسم خاصی است. فروردین: آرکه ماه، اردیبهشت: دییه ماه، خرداد: وهمن ماه، تیر: نوروز ماه، مرداد: سیو ماه، شهریور: کارچه ماه، مهر: هره ماه، آبان: تیر ماه، آذر: مردال ماه، دی: شهریور ماه، بهمن: میرونه ماه و اسفند: اونه ماه.
مردم روستای هیکو با آداب خاص و ویژه ای به استقبال نوروز می رفتند که متاسفانه برخی از این آداب به خاطره و قصه بدل شده است.
** روز خانه تکانی، روز نوکردن ها
آنها عید نوروز یا آغاز بهار را روز سرور و شادی، روز دید و بازدید، روز نو کردن ها، روز نو کردن زندگی، روز کنار گذاشتن کدورت ها، روز آشتی کردن و استقبال از دگرگونی طبیعت می دانستند.
مردم هیکو به علت کوهستانی بودن و زمستان های سخت و بسته شدن راه و نداشتن امکان رفت و آمد در زمستان، وسایل مورد نیاز خود را برای عید نوروز، از پاییز تامین می کردند.
** کاشتن سبزه
با هفت دانه گیاه، سبزه تهیه می کردند شامل: جو، ماش، عدس، ارزن، لوبیا، نخود و گندم و هشت روز مانده به عید نوروز، هر یک از این دانه ها را در ظرفی جداگانه می کاشتند و آن را بر سردر خانه های خود می گذاشتند، هر کدام بیشتر و بهتر سبز می شد، نشانه پر ثمری آن محصول برای کاشت در آن سال بود.
** نوروزخوانی
چندروز مانده به عید، دو نفر شاعر یا نوروزخوان، در محل به راه می افتادند و به در خانه همه اهالی محل می رفتند و با خواندن اشعاری به گویش تبری، خبر رسیدن بهار را به تک تک اهالی می دادند و از ایشان مژدگانی یا شاب خواش دریافت می کردند.
نمونه اشعاری که خوانده می شد به این صورت بود: باد بهارون بمو، نوروز سلطون بمو، آق علی و مشت تقی، بئین هادین مه عیدی! صد سلام و سی علیک، مشت عمو سلام علیک.
**آمدن حاجی فیروز
یک نفر لباس مخصوص حاجی فیروز را می پوشید و کلاه مخصوصی روی سر می گذاشت و یکی دیگر با زدن تنبک و خواندن و رقصیدن او را همراهی می کرد و می خواند: حاجی فیروزه، بشکن، عید نوروزه، بشکن، سالی یک روزه، بشکن، همین امروزه، بشکن.
**چهارشنبه سوری
غروب شب چهارشنبه آخرین هفته سال، آتش روشن می کردند و دور آتش جمع می شدند. یکی یکی از روی آتش می پریدند و می گفتند: زردی من از تو، سرخی تو از من.
آن ها سرخی را نماد حیات و زنده بودن می دانستند و زردی و سیاهی را نماد مرگ و نابودی.
**رنگ کردن تخم مرغ یا مرغونه
تخم مرغ را نماد باروری یا آوسو و باردار شدن می دانستند.
**عرفه
یک روز قبل از عید نوروز را روز عرفه می نامیدند و اعتقاد داشتند که روز پایان سال و شب سال جدید، مردگان چشم به راه هستند. باید به دیدار آنها رفت و برای آنها غذا برد. به همین خاطر نان می پختند و حلوا درست می کردند و غروب آن روز نان و خرما و حلوا را در سینی می گذاشتند و زنها روی سر می گرفتند و به قبرستان می بردند تا بین فقرا و نیازمندان تقسیم کنند. شب هم پلو می پختند و به خانه همدیگر می بردند.
همچنین در این شب هم مثل «لال شو»، «سو» درست می کردند به این صورت که پارچه سفیدی را با روغن آغشته کرده و با ساقه علف برای آن دسته ای مانند شمع درست می کردند و آن را روشن کرده و در بالا یا پایین قبر قرار می دادند.
**مادرمه
اولین روز تحویل سال را مثل اولین روز هر ماه «مادره» می نامیدند. در قدیم در هیکو هر طایفه ای برای خود یک نفر «مادرمه شو» داشت. اعتقاد داشتند که این آدم خوش قدم است و قلب صافی دارد، با آمدن او به «مادر مه»، سال جدید پر از خوبی، خوشی، شادابی و فراوانی خواهد بود.
از این رو صبح روز عید نوروز، چوبی را در جلوی در خانه قرار می دادند. یعنی این خانه «مادر مه» است. در این مدت هیچ کس حق رفتن به داخل آن خانه را نداشت. وقتی که فرد مورد نظر یعنی مادرمه می آمد، آن چوب را برمی داشت و با در دست داشتن سبزی، آینه و قرآن و سنگ به داخل خانه می رفت و افراد داخل خانه عیدی می گرفت. بعد از این مراسم، رفت و آمد آزاد می شد و نزدیکان می توانستند جهت دید و بازدید مراجعه کنند.
**پنج روز اول سال نو به نام پتک
پنج روز اول سال نو را «میر نوروز» می نامیدند. یعنی در این پنج روز، حاکمان، حکم نمی کردند و در خانه خود می نشستند و به جای خود، نمایندگانی انتخاب می کردند تا در این پنج روز مردم راحت باشند، آزار و اذیت نشوند، هر کجا خواستند بروند، هر شادی که می خواهند بکنند.
بعد از رفتن حکام، پنج روز «میرنوروز» را به پنج روز «پتک» تغییر نام دادند که هنوز هم باقی است. آنها سال را دوازده ماه و هر ماه را سی روز و یک سال را 360 روز می دانستند و این پنج روز را یک ماه پنج روزه حساب می کردند و برای آن «مادرمه» می گرفتند که آداب آن همچنان باقی است. هر یک از چهار روز اول را به نام یک فصل سال می شناختند و روز پنجم را جزو هیچ سال و ماهی نمی دانستند.
**دید و بازدید
بعد از آزاد شدن «مادر مه» کوچکتر ها به دیدن بزرگتر ها می رفتند و به آنها احترام می کردند و روبوسی کرده و از آنها عیدی می گرفتند.
این عیدی دادن به خاطر این بود که اولا کوچکترها حتما به پیش بزرگترها بروند، حتی اگر به خاطر عیدی گرفتن باشد. آنها این را عادت کنند که کوچکترها باید برای عرض ادب به خدمت بزرگترها برسند.
** اعتقاد به شادی در فصل بهار
آنها اعتقاد داشتند که فقط انسان ها نیستند که با آمدن فصل بهار شادی می کنند و خود را نو می کنند. بلکه گیاهان، حیوانات، پرندگان و کل عالم، همه از خودشان شادی نشان می دهند. در این رابطه شعری هم می خواندند درباره آی بهاره، آی بهاره تیکاه لتگاه دله زنده نقاره سوزی ترش گشنه است و صحرا ره.
**سفره هفت سین
ایرانیان برای استقبال از سال جدید، سفره هفت سین را ساعاتی پیش از تحویل سال نو پهن کرده و در سیزدهم فروردین جمع می کردند.
در تقدس عدد هفت و نماد این شماره بر سر سفره هفت سین سخن بسیار است. حضور اسرار آمیز این عدد در قبل و بعد از اسلام و در فرهنگ ایران و حتی غیر از ایران جلوه خاصی دارد. عدد هفت در زبان باستان به معنی امرداد است. امرداد معنای جاودانگی داشت و از آن جایی که این عدد معنای زیبای زندگی و جاودانگی می داد، هفت واژه را به نشان آن گزینش کرده و خوان نوروزی می گذاشتند.
عدد هفت در جای جای فرهنگ مردم وجود دارد از جمله: هفت طبقه آسمان، هفت مرحله سلوک عرفانی، ایام هفته، هفت دور طواف خانه خدا، قرار گرفتن هفت عضو بدن در موقع سجده نماز، هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر، هفت سال فراوانی و هفت سال خشکسال.
به گفته بزرگان در قدیم هفت سین را به نام هفت برادر یا هفت ستاره که به دور خود می چرخیدند یا به نام هفت ستاره زهره، مشتری، عطارد، زحل، مریخ و زمین می دانستند و سفره را به نام آنها می گذاشتند.
هفت سین یا هفت چین در زمان های قدیم در دوران پیش از اسلام، در نوروز به روی سفره هفت ظرف چینی غذا می گذاشتند که به آن هفت چین یا هفت چینی می گفتند.
به عنوان هفت سین از هفت گیاه بر روی سفره هفت سین استفاده می کردند شامل: سیر، سبزی یا سبزه، سیب، سرکه، سمنو، سنجد و سماق. علاوه بر آن قران کریم، تخم مرغ، آینه، آب، گل، شمع، میوه، آجیل، نان، برنج، اسپند و سکه و انواع حلوا مانند قند حلوا عسل حلوا را نیز بر روی سفره هفت سین قرار می دادند.
هر یک از مواد بالا معنای خاصی داشت مثلا سیر: برای گند زدایی و پاکیزگی سبزی یا سبزه: برای فراوانی و برکت، سمنو: نماد خوبی برای زایش گیاهی و بار و رشد گیاهان، سنجد: نمادی از زایش و تولد و بالندگی و برکت، سماق: فرشته بهمن، نماد باران و روزی، قرآن کریم: به نشانه توکل و توسل به خداوند، تخم مرغ: نماد زایش و نشانه ای از نطفه و نژاد، آینه: نماد روشنایی بود که می بایست در بالای سفره جای گیرد، آب: نشانه برکت و پاکی در زندگی، گل: به نیت باروری و شادابی، شمع: به نیت روشنایی و طول عمر اعضای خانواده، میوه و آجیل و نان و برنج: برای پربرکت شدن سفره، اسپند: گیاهی مقدس و نمادی از بوی خوش و سکه: نماد برکت.
اعتقاد داشتند که شمع سفره هفت سین را نباید خاموش کرد. اگر چنانچه زمانی لازم شد که خاموش شود، باید با سبزه و نقل و نبات این کار را انجام داد. البته در حال حاضر هم یک لامپ در روز عید تا غروب روشن است.
**پیرزنا چله یا بدردل اجوز
مردم هیکو هفته پایان سال را «پیرزنا چله» می گفتند. لازم به ذکر است که شترها در زمان برف و سرما جفت گیری می کنند. در زمستان یکی از سال ها، پیرزن شتردار در مسافرت تجاری بود. به همین دلیل شترهای او جفت گیری نکردند و زمان آن گذشته بود. پیرزن به خدمت یکی از پیامبران رسید، جریان را برای ایشان تعریف کرد و گفت اگر فکری به حال من نشود، متحمل ضرر و زیان خواهم شد. پیامبر به خاطر ناله و زاری و ناراحتی پیرزن، از خدا خواست تا یک هفته هوا برفی و بارانی و سوز و سرما زیاد شود تا شترهای پیرزن جفت گیری کنند. به همین سبب این هفته را «پیرزنا چله» می گویند.
7342م/7408/6103
کپی شد