امیرعباس مهندس، شاعر، محقق و منتقد اهل کاشان می گوید: شعرهای «سوت در ایستگاه برزخ» حاصل تجربههای شاعر در اجتماعی است که با وی به تعامل رسیده و وقوف شاعر اندیشمند بر تجربههای زیست شده پس از تصعید و پالایش به بیان آمده است.
به گزارش ایلنا از خوزستان، امیرعباس مهندس، شاعر و ادیب معاصر و اهل کاشان، نگاهی منتقدانه به مجموعه شعر «سوت در ایستگاه برزخ»، اثر شاعر خوزستانی «ذوالفقار شریعت» داشته است.
وی در این یادداشت می نویسد:
آدمی همیشه در حسرت عدم دستیابی به سرچشمهی معرفت یا وصول حقیقت است و چنین شده که وی همواره برای شناخت زندگی و دستیابی به جاودانگی در تلاش و مبارزه میباشد؛ کوشش برای فائق آمدن به ندانستهها و در آغوش کشیدن هدف و تلاش در جهت فتح قلههای دستنیافتنی به هر طریق ممکن. مشخص است هر انسان احساسات ویژهای دارد که در هوازی پدیدهها به واکنش میانجامد و چنانچه پدیدهی شعر را شکل دهد عینیت در شعر برجسته شود، شعر عینی با آن اطلاق خواهد شد. آشکار است آنچه در ادبیات صورت میپذیرد، الزاماً در نظام رفتاری و پذیرشی اجتماع مورد قبول جامعه واقع نمیشود.
شعرهای «سوت در ایستگاه برزخ» حاصل تجربههای شاعر در اجتماعی است که با وی به تعامل رسیده و وقوف شاعر اندیشمند بر تجربههای زیست شده پس از تصعید و پالایش به بیان آمده است. ترکیب و تصاویر ارائهشده در شعرها گاه حاصل با استعاری میشوند و نشان اشراف شاعر بر کارکردهای شعری دارد که ممکن است در برش و ارجاع به رخدادهای تاریخی و باستانی به گفتار نیز نزدیک شود که علاوه بر توانایی و آگاهی شاعر به موقعیت و فضای شعری، قرائتی گفتمان محور را پیش روی خواننده میگشاید.
ابراهیم وجودم را / در آتشت میسوزانم / تا اسماعیل امیدم / در قربانگاهی که وعده کردهای / بنشیند / در انتظار گوسفندی / که گرگ را جستجو میکند.(ص38)
هنوز بتها را میشکنی / حتی بتهای نشکن را / حالا / ابراهیم به شمارش / مشغول است.(66)
بهشت / مزد کمی است / برای کسی که از میان هزاران راه / عبور از میدان مین را / انتخاب کرد.(58)
«آرکی تایپ» یا «کهنالگو» را مدل یا شکل اصلی یکچیز که موارد مشابه بر اساس آن شکل میگیرند، دانستهاند؛ یونگ، آرکی تایپ را معنای الگویی ارثی از اندیشه یا تصویر نمادین میداند که منشأ آن تجربیات آدمی قلمداد شده و در ناخودآگاه جمعی بیان کرده است. بهرهمندی از مضامین آشنا و نام بری مکرر ابرقهرمانها، شخصیتهای مذهبی و قدیسین را میتوان همان کهنالگوهای جمعی دانست که همراه با پرداختن به مضمون جنگ، جهت وصول کلام در چینشی مهندسی به بیان آمده است: جنگ را / از هرکجا که شروع کنی / برمیگردی همانجا / برای رسیدن به بهشت / راههای دیگری را / انتخاب کن.(ص56)
ناخنهای خونینش را که از فرات بیرون آورد / زمین / زیر گامهای تجاوز لرزید...(ص59)
بهشت / مزد کمی است / برای کسی که از میان هزاران راه / عبور از میدان مین را / انتخاب کرد.(ص61)
نمایش جنگ / با تمام زشتیهایش / یک سکانس زیبا داشت / بازسازی عاشورا.(61)
دلمشغولی ذوالفقار شریعت در مجموعهی «سوت در ایستگاه برزخ» توانمندی و اشراف شاعر به صلابت و ظرفیتهای زبانی را نشان میدهد. رویکرد تأکیدی و محتواگرایانه ی شریعت بر بهرهمندی از اساطیر ملی و ملل گوناگون موجب برجستگی مجموعه شده است؛ در همین راستا تداعی سخن ژان پل سارتر قابل تأمل است، وی نقلی بدین مضمون دارد که: «انسان بایست ابتدا چیزی برای گفتن داشته باشد، سپس در خصوص بیان بهترینها تلاش کند و به نتیجه برسد».
ارجاعهای تاریخی و استفاده از اتفاقها و فضاهای غیر شعری در بعضی موارد به طنزی ملیح نزدیک میشوند، که میتوان در پس این بیان روحیهی نقادانهی شاعر را خوانش نمود: ریز علی / اگر درشت بود / قطار اکنون / در ایستگاه برزخ سوت میکشید / او وقتی بزرگ شد / که برهنه بود.(ص10)
زیبایی را / وقتی به یوسف دادند / که آینهاش را / شکسته بود / و زلیخا / خودش را. (ص28)
او / به طور رفت / آنان در تور...(ص29)
اینجا / همه چیز / مشکوک است / ایلیا.(ص35)
گاه بازآفرینیها معطوف به روایت فولکلور و نظر به حماسههای ملی – مذهبی و تاریخی – مذهبی گذشته است؛ در چنین شکلی وجه غالب صورتهای کلامی شاعر موجد معناهای متکثر میشود: مرگ / آغاز یک پرواز است / بیخودی زمین را میکنند.(ص52)
بهرهمندی هنرمندانهی شاعر از متلها و فولکلور و شکل ذهنی و اندیشهی فلسفی وی را میشود در شعرها به وفور خواند: وقتی پرسیدند:/ چه کردی؟ / میگویم: چه کردند / شاید / به جایگاه شهود رفتم / راستی فرج! / آنجا چند ستون دارد؟ (ص12)
بالا رفتیم / پایین اومدیم / دوغ و ماستش، کشک / این قصه کلاف سردرگم داشت.(ص48)
شناسنامهی شعری ذوالفقار شریعت در «سوت در ایستگاه برزخ» کوتاه و موجز با دایره واژگانی متنوع و گسترده، متناسب با حجم کتاب است. پیوستگی در بافت و ساختار کلام، صراحت و بیپرده سخن گفتن شریعت، حاصل ذهنیت و اندیشهی ساختاری وی است که در ابتدا بیانی ساده و تصاویری آسان، نمود عینیتهایی میشود که همراهی خواننده را در پی دارد. این تصاویر بهقصد نشان دادن و مشخص نمودن لایههای زیرین شعر و ارجاع به خارج متن، ناخواسته برجستهتر شدهاند.شعر شریعت در پس ظاهر آسان نمای کلام، به فلسفهی زیستن اشاره دارد؛ فلسفهای ساده، سختها را بیان میکند:
او را به صلیب آویزان کردند / صلیب را به امتش / و خود را ...(ص30)
زندگی / جبر من بود / و اختیار تو /قنداق.(ص43)
ذوالفقار شریعت با اشراف به این نکته که بازتاب زندگی در عصر مدرن شناخت دردمندی اجتماع است و تعرض پیامد اولیهی این تعامل میباشد، سعی کرده برای پیش برد شعرش از اصل جانشینی استعاره در کلام استفاده نماید. شعر شریعت مجموعهای است از عوامل یا پدیدهها که در محیط و شرایط مهیا با لحاظ توانایی، داشتهها و آگاهی شاعر با بیانی صریح منجر به پارادوکسی میشود که علیرغم سادگی و ظاهری سهل بدون تعقیدهای لفظی،چند سویه جلوه میکند.
«سوت در ایستگاه برزخ» را نشر شاسوسا در سال 1391 چاپ و منتشر کرده است.
*عابر
پیاده هم که باشی
تمام خطوط را عبور میکنی
این را
چراغ قرمز میداند.
*پیراهن
پیراهنم را
به کتاب هیچ پیامبری آویزان نمیکنم
به رختآویز هیچ خلیفهای
وقتی مشق شبم
قطاری بود
که هنوز به احترام تو سوت میکشد.