ترامپ که اساسا میانهای با اعزام نیرو از آمریکا به مناطق جنگی ندارد و تجربه افغانستان را پیشروی خود داشت، به این جمعبندی رسید که ادامه جنگ نه تنها موجب تسلیم حماس نمیشود؛ بلکه تداوم آن به معنای تداوم تنش نظامی در خاورمیانه و مانعی بر سر راه طرحهای خود اوست، بنابراین راه چاره را در فشار بر نتانیاهو برای پذیرش توقف جنگ و عقبنشینی از نوار غزه برای تسهیل توافق دید. در واقع اگر ترامپ میدانست که فشار بیشتر از این در غزه موجب تغییر موضع حماس میشود، مسلما طرف نتانیاهو را میگرفت.
به گزارش جماران؛ صابر گل عنبری، کارشناس مسائل منطقه نوشت:
ظاهرا جنگ غزه ساعات و روزهای پایان خود را میگذراند و اگر مشکل خاصی حادث نشود، به احتمال زیاد به زودی توافق آتشبس اعلام شود.
اساس توافق احتمالی به گفته دولت آمریکا و منابع اسرائیلی و آمریکایی همان پیشنهاد جو بایدن در 27 می گذشته است که حماس با آن موافقت کرد و نتانیاهو نپذیرفت. طرح متضمن پایان جنگ و عقب نشینی تدریجی ارتش اسرائیل از نوار غزه بود.
«پیشرفت بزرگ» به دست آمده در مذاکرات به موافقت نتانیاهو با دو شرط کلیدی توقف جنگ و عقبنشینی از باریکه غزه باز میگردد.
ارتش اسرائیل از دیروز خروج از نوار غزه را آغاز کرده و بنا به اعلام شبکه عبری «کان» در حال برچیدن پایگاهها و تجهیزات نظامی خود در محور نتساریم حد فاصل شمال و جنوب باریکه غزه است.
محور نتساریم هم خود داستانی طولانی دارد و تحولات آن نشان میدهد که در سیاست امر ثابت و حیثیتی وجود ندارد. نتساریم یا جاده 749 یکی از پنج ستون راهبرد آریل شارون در مواجهه با نوار غزه بود که آن را به مثابه تلآویو برای اسرائیل میدانست و تاکید داشت که هرگز از آن عقبنشینی نخواهد کرد، اما در سال 2005 از آن و محور فیلادلفیا با موافقت همه اعضای کابینه خود به استثنای نتانیاهو خارج شد.
وقتی که در این جنگ دوباره نتساریم و فیلادلفیا توسط ارتش اشغال شد، نتانیاهو تاکید داشت که از داراییهای راهبردی اسرائیل هستند که از آنها و لو موقتا عقبنشینی نخواهد کرد و امنیت اسرائیل را با ماندن در این دو منطقه گره زد؛ اما اکنون باز مثل شارون خود را ناچار به عقب نشینی از هر دو میبیند.
اما چهار عامل موافقت نتانیاهو با برداشتن موانع اصلی توافق:
نخست فشار ترامپ که به نوشته روزنامه فایننشالتایمز باعث تغییر موضع نتانیاهو شد. این در حالی است که بیبی با تعویق توافق و مخالفت با پیشنهاد بایدن مشتاقانه منتظر بازگشت ترامپ بود تا به او در اشغال نوار غزه و به زانو درآوردن حماس کمک کند؛ اما این اتفاق نیفتاد و چنان که نگارنده قبلا هم پس از پیروزی ترامپ در انتخابات بیان داشت، چه بسا نتانیاهو از این پیروزی متضرر شود و همین اتفاق هم (البته در پرونده غزه) در حال رخ دادن است.
اما چرا ترامپ با اعزام فرستاده خود به اسرائیل و ارسال پیامی «شدیداللحن» بر خلاف توقعات نتانیاهو عمل کرد؟ اینجا نقش عامل و پیشران دوم یعنی وضعیت میدانی غزه برجسته میشود. واقعیت این است که فشار ترامپ معطوف به مواجهه واقعبینانه او با جنگ غزه است. از یک طرف میبیند که اسرائیل و نتانیاهو هر آنچه در توان داشتند در غزه انجام دادند و دیگر کاری انجام نشده باقی نمانده اما نتوانسته است که حماس را به زانو درآورد و جنگ را یک طرفه خاتمه دهد و در مقابل عملیاتهای فلسطینی سیر تصاعدی عجیبی در هفتههای اخیر پیدا کرده است.
از دیگر سو نیز ترامپ که اساسا میانهای با اعزام نیرو از آمریکا به مناطق جنگی ندارد و تجربه افغانستان را پیشروی خود داشت، به این جمعبندی رسید که ادامه جنگ نه تنها موجب تسلیم حماس نمیشود؛ بلکه تداوم آن به معنای تداوم تنش نظامی در خاورمیانه و مانعی بر سر راه طرحهای خود اوست، بنابراین راه چاره را در فشار بر نتانیاهو برای پذیرش توقف جنگ و عقبنشینی از نوار غزه برای تسهیل توافق دید. در واقع اگر ترامپ میدانست که فشار بیشتر از این در غزه موجب تغییر موضع حماس میشود، مسلما طرف نتانیاهو را میگرفت.
عامل سوم نیز تغییر نگاه اکثریت جامعه اسرائیل است که بیش از دو سوم آن در دو ماه اخیر نه صرفا برای آزادی گروگانها بلکه به علت تلفات مستمر ارتش اسرائیل به ویژه در هفتههای اخیر خواهان توقف جنگ غزه نیز شدهاند. این عامل نیز فشار مضاعفی بر نتانیاهو بوده و تداوم جنگ غزه بدون آزادی گروگانها، تحقق اهداف آن و در سایه تلفات بیشتر دوباره موقعیت نتانیاهو در جامعه اسرائیلی را در سیری نزولی قرار داد، این در حالی است که محبوبیت او تحت تاثیرات ترورها در منطقه، تحولات جنگ لبنان، حمله به ایران و تغییر در سوریه تصاعدی شده بود.
اما عامل چهارم نیز ضعیف شدن موقعیت بن گویر و سموتریچ به عنوان دو اولترا راست مخالف سرسخت هر گونه توافق با حماس در کابینه است. این امر هم این باور را نزد نتانیاهو ایجاد کرد که در صورت انجام این توافق کابینهاش سقوط نمیکند. البته برای قضاوت در این باره فعلا زود است و باید دید موجی که علیه نتانیاهو از دو روز پیش با بالا گرفتن احتمال توافق در میان نخبگان و جامعه اسرائیلی در حال شکلگیری است به کدام سمت میرود.
این موج صرفا از جانب راستگرایان تندرو نیست، بلکه حامیان توافق نیز این پرسش منتقدانه را مطرح میکنند که چرا نتانیاهو همان می گذشته پیشنهاد بایدن را نپذیرفت و با رد آن موجب شد چندین گروگان و همچنین دهها نظامی ارتش جان خود را از دست بدهند.