ماجرای مردی که همسر دومش را کشت و قصد خودکشی داشت

مرد 60 ساله اعتراف کرد همسر دوم خود را با چاقو به قتل رسانده و قصد خودکشی داشته، اما قبل از مرگ اورژانس را خبر کرده است.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس،‌ این متهم که اکنون در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران است، در اظهارات خود گفت: همسر اولم را سال 91 بعد از 30 سال زندگی مشترک به‌خاطر اختلافاتی که داشتیم طلاق دادم. دو سال قبل هم بازنشسته شدم. یک پسر و سه دختر دارم. دوتا از دخترانم ازدواج کرده‌اند و نوه هم دارم. در این مدت گاهی نزد یکی از دوستانم در شمال کشور می‌رفتم و به او سر می‌زدم.

وی گفت:در این سفرها با یکی از آشناهای دوستم که زنی متولد سال 1353 بود و در داروخانه کار می‌کرد آشنا شدم. سال 92 پس از آشنایی با او ازدواج کردم و برای زندگی به تهران آمدیم و در خانه من که در محدوده امام حسین (ع) است زندگی می‌کردیم. اوایل شرایط خوب بود، اما بعد از مدتی همسرم با بچه‌هایم اختلاف پیدا کردند و اختلاف‌ها آن‌قدر زیاد شد که بچه‌ها خانه‌ای جدا برای خودشان گرفتند. همسرم که بعد از ازدواج کار نمی‌کرد، بعد از مدتی 180 سکه‌ و دو دانگ خانه‌ای که مهریه‌اش بود را به اجرا گذاشت. این اتفاق پنج ماه بعد از ازدواجمان رخ داد. به‌خاطر اختلافات به‌وجودآمده همسرم قهر کرد و به شهر خودشان رفت. من بعد از مدتی دنبالش رفتم تا او را برگردانم.

این متهم به همسرکشی در ادامه اظهاراتش گفت: در این مدت خیلی به همسرم سوءظن داشتم و تصور می‌کردم شاید با کسی در ارتباط است که رفتارش عوض شده. حتی دوربین مداربسته هم کار گذاشته بودم. هروقت از او سؤال‌وجواب می‌کردم که آیا با کسی ارتباط داری یا نه، حرف‌های متناقض می‌زد. به‌همین‌خاطر از زنم شکایت کردم. مدارکی به دادگاه دادم و اعلام کردم به زنم مشکوک هستم. این ماجرا پنج، شش سال طول کشید و در نهایت دادگاه هم رأی به صلح و سازش و ادامه زندگی مشترک داد.

این مرد درباره ماجرای منجر به قتل نیز می‌گوید: این ماجراها ادامه داشت تا اینکه 28 فروردین از صبح با هم دعوا داشتیم و ماجرا طولانی شد. بعدازظهر بود که من به سمت آشپزخانه رفتم، چاقو را برداشتم و از شدت عصبانیت دو ضربه چاقو به شکم همسرم زدم. وقتی بیهوش شد و روی زمین افتاد، فهمیدم مرده است. ترسیدم، چون اصلا تحمل زندان را نداشتم و نمی‌خواستم قصاص شوم، به‌همین‌خاطر با چاقو رگ دست خودم را هم بریدم.

او درباره نجاتش از مرگ می‌گوید: بعد از دو، سه ساعت که خون‌ریزی داشتم و در زمانی که حس کردم آخرین نفس‌ها را می‌کشم و حالم خیلی بد شده بود به اورژانس زنگ زدم و من را که بیهوش شده بودم به بیمارستان بردند و بعد از آن من به همه‌چیز اعتراف کردم. الان هم که حالم بهتر شده، من را برای تحقیقات به دادسرای جنایی برده‌اند.

این متهم پس از ثبت اظهاراتش در شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران توسط بازپرس مرادی برای تحقیقات تکمیلی به اداره آگاهی تهران فرستاده شد. 

 

دیدگاه تان را بنویسید