جی پلاس؛
خواب عمیقی که بر چشمان بیدار شهید خرازی نشست
هوا روشن شده بود. بچه ها بر اوضاع عملیات تسلط پیدا کرده بودند. حاج حسین خرازی از من دوربین خواست و ... .
هوا روشن شده بود. بچه ها بر اوضاع عملیات تسلط پیدا کرده بودند. حاج حسین خرازی از من دوربین خواست و ... .
امروز با گذشت حدود سه دهه از پایان جنگ، این آوردگاه تاریخساز برای جامعه ایرانی با نامهای هویتبخش گره خورده و به طور…
عملیات کربلای پنج بود و حاج حسین خرازی که مدت ها انتظار چنین روزی را می کشید، بارها در حسرت دیدار دوباره مصطفی ردانی…
شهید خرازی به عبدالرسول که یک تنه گردانی را حریف بود، گردان تک نفره لقب داده بود.
ماهی پنجاه تومان مقرری اش بود و هر ماه دو پاکت روی طاقچه بود یکی برای او و یکی برای رحمت و رحمت تا آخر هم متوجه نشد که…
پولی برای خریدن کمپوت نداشت، نامه ای نوشت و درون قوطی خالی گذاشت، حاجی که آمد کمک های مردمی را باز کند...
خمپاره ای به زمین خورد. همه خوابیدند روی زمین و بعد از لحظاتی از جا بلند شدند و تنها حاجی بود که دیگر از جا بلند نشد.…
سوز و گداز اصغر کاتب، او را دغدغه مند کرده بود؛ دغدغه ای که با شرافت و نجابت، صداقت و انسانیت موجود در ذات انقلابی و…
می گویند در میدان رزم، نبرد سنگین بود و دو طرف دعوا هر دو خسته و برای دقایقی سکوت حاکم که ناگهان...
وصیت کرده بود که اگر بچه ام دختر بود اسمش را زهرا و اگر پسر بود مهدی بگذارید.
آنقدر در میدان جنگ از خود دلیری نشان می داد که دوست و دشمن برایش لقب های متفاوتی انتخاب می کردند، دوستان به او گردان…
28 سال از عروج فرماندهای می گذرد که در سوز و گداز عشق هم از لطافت لبخندش غافل نبود.
بالای سر جنازه جمال نشسته بود و بر سر و روی خودش خاک می پاشید و می گفت: جمال مگه قول نداده بودی با هم بریم.