سجده مجید در روز عید قربان
از آن چهره هایی بود که با نگاه به آن، دلت آرام می شد، انگار که هر چه آرامش داشت در سیمای دلنشینش خلاصه شده بود.
از آن چهره هایی بود که با نگاه به آن، دلت آرام می شد، انگار که هر چه آرامش داشت در سیمای دلنشینش خلاصه شده بود.
مانده بودم هاج و واج و نمی دانستم تقی از ترس می ترسید یا ترس از تقی اما بعدها...
نیمه شب بود و هوا سرد که تقی در جایش نبود، از روی کنجکاوی از چادر بیرون آمدم و او را کنار جوی آب دیدم که در حال وضو…