شهید افتخاریان و سفر حجی که عاقبتش شهادت بود
زیارتش، صحرای عرفاتش و همه کارهایی که انجام می داد، دوستان و همراهانش را به این نتیجه رسانده بود که دیگر او رفتنی است.
زیارتش، صحرای عرفاتش و همه کارهایی که انجام می داد، دوستان و همراهانش را به این نتیجه رسانده بود که دیگر او رفتنی است.
ماشینش را فروخت برای ثبت نام حج، اما هنگام رفتن ما را راهی کرد و خودش راهی عملیات؛ انگار باید باز هم برای زیارت خانه…
همیشه می گفت: بچه سوم ما دختر است و من هرگز او را نخواهم دید... دهمین روز به دنیا آمدن دخترمان، پیکرش را به خاک سپردند.
با اینکه شش ماهش بود و درکی از دنیای اطرافش نداشت، اما به خاطر وابستگی شدیدی که به پدرش داشت، مدام مریض احوال بود تا ای…
از امام برای ماندن و ادامه تحصیل در آلمان کسب تکلیف می کند و پاسخ می شنود که گمان کن اکنون در ایران سیل و زلزله آمده…
می گفت: سه کار در این دنیا دارم که هر وقت به اتمام برسانم حتماً شهید خواهم شد.
همان شب سه خواستگار دیگر نیز برایش آمده بودند اما مادر می گفت: حبیب الله بهتر است، او زندگی اش را برای آخرتش شروع کرده …