همان شب سه خواستگار دیگر نیز برایش آمده بودند اما مادر می گفت: حبیب الله بهتر است، او زندگی اش را برای آخرتش شروع کرده است.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: خانه هایشان یک کوچه با هم فاصله داشت و هر دو در یک مسجد نماز می خواندند. رقیه بانو[۱] و حبیب الله[۲] را می گویم. به خانواده گفته بود، قبل از رفتنم به سربازی ابتدا باید دختری را که پسندیده ام برایم نشان کنید و بعد من می روم. رقیه کلاس دهم بود و رفت و آمد خواستگارها زیاد. همان روز سه خواستگار دیگر نیز برایش آمده بودند. مادر که حبیب الله را در مسجد دیده و قران خواندنش را شنیده بود به این ازدواج رضایت بیشتری داشت. صبح به پدر گفت: دیروز سه خواستگار برای رقیه آمده، نظر شما چیست؟ و پاسخ گرفت که او خودش می خواهد زندگی کند، فکرهایتان را بکنید و جواب دهید. مادر می گفت: حبیب الله زندگی اش را برای آخرتش شروع کرده است... صحبت های مادر در رقیه اثر کرد و دلش به ازدواج با حبیب الله رضایت داد[۳] و داماد برای سربازی به اصفهان رفت.[۴]
- رقیه سراجیان، همسر شهید.
- شهید حبیب الله افتخاریان، فرمانده سپاه مریوان که در نوزدهم اسفند سال ۶۳ به شهادت رسید.
- این ازدواج در دیماه سال ۵۳ صورت گرفت.
- برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.