پیشبینی شهید باکری درباره عملیات مسلمبنعقیل چه بود؟
جلسات پیش از شروع عملیات پشت سر هم تشکیل می شد. طرح ها و برنامه ریزی ها انجام می شد. مهتابی بودن آسمان و شنی بودن زمین…
جلسات پیش از شروع عملیات پشت سر هم تشکیل می شد. طرح ها و برنامه ریزی ها انجام می شد. مهتابی بودن آسمان و شنی بودن زمین…
همسر شهید عباس دوران از علت مخالفت او با انتقالش به تهران، نقل خاطره کرده است.
تصادف وحشتناکی کرد و همراهانش در لحظه جان دادند اما انگار عباس باید می ماند تا روزهای آینده از میهنش دفاع کند.
شرایط سخت جنگ بود و علیرضا به مرخصی نمی آمد، اما از هر کدام از دوستانش که سراغ می گرفتم، می گفت: رفته اند مرخصی...
هوا گرم بود اما زندگی من گرمتر؛ بوشهر جزیره خوشبختی من بود و...
سرد بود و زمخت؛ ترس داشت و خشک بود؛ اما عشق عباس بود و برایم دوست داشتنی شد.
در همان برخورد اول عباس به دلم نشست و کار خودش را کرد و این آغازی شد برای زندگی مشترکمان.
بعد از گذراندن دوره دو ساله خلبانی در امریکا به او پیشنهاد ماندن دادند اما نپذیرفت و برگشت.
آنقدر شجاعت از او دیده بودند که تصمیم گرفتند خیابانی را در شیراز به «عباس دوران» تغییر نام دهند و او نیز پذیرفت.