دختری که پدر هیچ گاه او را ندید

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: محمد[1] وابستگی شدیدی به پدرش داشت، آن شب خیلی بی تابی کرد و تا صبح نخوابید،‌ محدثه[2] هم که تنها چند روز از به دنیا آمدنش می گذشت، به یاری محمد پیوسته بود و او هم تا صبح بیدار بود. دیگر طاقت نیاوردم و به گفته پدرم شماره حبیب الله[3] را گرفتم تا این کودک قدری با صدای پدرش آرام شود.

حبیب می گفت: تا چند دقیقه پیش جلسه بودم و تازه آمده بودم تا بعد از کمی استراحت، حمامی کنم و به جلسه بعدی بروم که شما مرا بیدار کردی و من همین چند دقیقه ای که به خواب رفته بودم، دیدم که امروز شهید می شوم و همین امروز خبر شهادت مرا به شما می رسانند پس شیون و زاری نکن و به دخترمان بگو که دیدارمان به قیامت.

ساعت، 9 صبح روز نوزدهم اسفند ماه را نشان می دهد که حبیب الله به شهادت می رسد در حالی که محدثه تنها شش روز است که به دنیا آمده،‌ محدثه ای که پدرش همیشه می گفت: فرزند سوم ما دختر است و من هیچ وقت او را نخواهم دید.

دهمین روز تولد محدثه، پیکر حبیب الله به خاک و دیدار دختر و پدر به قیامت سپرده شد.[4]