پنج عامل اصلی پشت شکست روند اسلو بودند. اول و مهمتر از همه، اسلو شکست خورد زیرا یک «صلح هژمونیک» را به ارمغان آورد که به اشغالگران اسرائیلی امتیاز بیشتری داد و فلسطینی ها را تحت تبعیض نگاه داشت.

به گزارش جماران ، سایت خبری – تحلیلی الجزیره به بررسی توافقنامه صلح اسرائیلی ها و فلسطینی ها  که در اسلو به دست آمد و در سال 1993 در واشنگتن امضا شد، پرداخته و می نویسد: هدف از این توافق دستیابی به صلح در عرض پنج سال بود . با این حال، این روند پس از چندین بار شکست و احیای مجدد، در نهایت به اشغال خشونت آمیز تری منتهی شد و در یک سیستم ریشه دار در  آپارتاید به اوج خود رسید.

اکنون سه سوال مهم پیش روی ما است : چرا این روند شکست خورد؟ چرا بارها و بارها زنده شده است؟ و 30 سال بعد چه جایگزینی برای آن وجود دارد؟

پنج عامل اصلی پشت شکست روند اسلو بودند. اول و مهمتر از همه، اسلو شکست خورد زیرا یک «صلح هژمونیک» را به ارمغان آورد که به اشغالگران اسرائیلی امتیاز بیشتری داد و فلسطینی ها را تحت تبعیض نگاه داشت. همین دو عامل راه را برای بی ثباتی و خشونت بیشتر هموار کرد . این توافق به رهبران رژیم اسرائیل اجازه داد تا جدول زمانی صلح، ضرب الاجل ها و اجرای کلی توافقات موقت خود را به ضرر امنیت و استقلال فلسطین دیکته کنند. از همان ابتدا، سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) مجبور شد اسرائیل را به عنوان یک کشور تمام عیار که 78 درصد از فلسطین تاریخی را اشغال کرده بود به رسمیت بشناسد. با این حال، اسرائیل از به رسمیت شناختن کشور فلسطین در 22 درصد زمین باقی مانده خودداری کرد و صرفاً ساف را به عنوان تنها نماینده مردم فلسطین پذیرفت. در حالی که اسرائیل در آن مقطع اعلام کرد که "دیدگاه" واشنگتن در مورد راه حل دو کشوری را پذیرفته اما واقعیت آن بود که این ادعا را تنها برای کمک به حفظ ظاهر آمریکایی ها انجام داد.  

دوم، این روند شکست خورد زیرا ایالات متحده یک حامی منصفانه یا معتبر برای آن نبود. واشنگتن برای چندین دهه حامی اصلی رژیم اسرائیل بوده است و امروز نیز چنین است. گاهی اوقات نقش «پلیس خوب» را در برابر «پلیس بد» اسرائیل در مذاکرات ایفا می‌کرد، اما هدف آن همیشه این بوده است که بین ایالات متحده و اسرائیل، نه لزوماً بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها، مصالحه حاصل شود . دومی مجبور بود هر نتیجه ای را با مهربانی بپذیرد یا مورد سرزنش قرار گیرد.

سوم، نشست اسلو شکست خورد زیرا شهرک‌سازی‌های غیرقانونی اسرائیل پس از سال 1993 بدون وقفه در حال گسترش بودند. گاهی اوقات، ایالات متحده نارضایتی خود را نشان می‌داد، اما اسرائیل فقط چشمانش را گرد می کرد و به ساخت و ساز ادامه داد.  تا سال 2003، تعداد مهاجران دو برابر شد و تا سال 2023 بیش از چهار برابر شد. امروزه بیش از 700000 شهرک نشین، که بسیاری از آنها مسلح هستند، در 279 شهرک غیرقانونی در سراسر کرانه باختری اشغالی و قدس شرقی زندگی می کنند. این امر حضور نظامی بیشتر اسرائیل در اراضی اشغالی را به «ضرورت» تبدیل کرده و به تحریک، اصطکاک و خشونت بیشتر منجر شده است.

چهارم، اسرائیل تحت پوشش اسلو، بسیاری از شهرک‌های غیرقانونی خود را از طریق جاده‌های کنارگذر، پروژه‌های توسعه و شبکه‌های امنیتی به هم متصل کرد و اشغال خود را غیرقابل برگشت و راه‌حل دو دولت را عملاً غیرقابل اجرا کرد .

اسرائیل در این فرآیند، دو نظام حقوقی در سرزمین‌های اشغالی ایجاد کرد: یک نظام حقوقی برتر برای شهرک‌نشینان یهودی و دیگری برای فلسطینی‌های بومی. طی 10 سال پس از امضای اولین معاهده اسلو، اسرائیل سرزمین‌های فلسطینی را به 202 قسمت جداگانه تقسیم کرده بود و دسترسی فلسطینیان به اشتغال، بهداشت و آموزش را کاهش داد.

پنجم، اسرائیل از شرکت در هرگونه بحث معناداری در مورد پنج موضوع مهم خودداری کرد: شهرک‌هایی که همچنان در حال گسترش هستند.  پناهندگانی که دور از خانه های خود سرگردان مانده اند. مرزهایی که عملاً پاک شدند.  امنیتی که اسرائیل از کنار گذاشتن آن خودداری کرد و آینده بیت المقدس که اسرائیل عملا  آن را ضمیمه کرده است.

به طور خلاصه، پس از هفت سال طولانی توافق‌های موقت بی‌اثر، گسترش شهرک‌سازی بدون مانع و سرکوب خشونت‌آمیز و به دنبال آن شکست نشست سران در کمپ دیوید، روند اسلو به بن‌بست رسید و به انتفاضه دوم فلسطین در سال 2000 منجر شد.

اما به نظر نمی رسد ما اعتیاد به اسلو را رها کرده باشیم. علیرغم تمام حماقت‌ها، خیال‌پردازی‌ها و ناکامی‌هایش، اسرائیلی‌ها، فلسطینی‌ها، آمریکایی‌ها، عرب‌ها و همه رهبران دیگری که در بازی سهم دارند، اعتقاد به چارچوب اسلو را حفظ کرده‌اند. چرا؟ خب، اسرائیلی‌ها دلایل زیادی دارند که روندی را که تنها در جهت تقویت دولت یهود و مشروعیت بخشیدن به فعالیت‌های استعماری غیرقانونی آن بوده و در عین حال باعث تضعیف و تفرقه بین فلسطینی‌ها شده است، رها نکنند. به عنوان مثال، از سال 1995 تا 1999، تولید ناخالص داخلی (GDP) اسرائیل تقریباً 50 درصد افزایش یافت، در حالی که جمعیت آن تنها 10 درصد افزایش یافت. امروز، حتی نخست وزیر بنیامین نتانیاهو، که رهبری افراطی ترین و نژادپرستانه ترین دولت در تاریخ اسرائیل را بر عهده دارد، بر این باور است که اسرائیل به تشکیلات خودگردان فلسطینی تولید اسلو نیاز دارد تا فلسطینی ها را ساکت و اسرائیلی ها را در امان نگه دارد.

محمود عباس، رئیس‌جمهور فلسطین و هم‌پیمانانش در تشکیلات خودگردان فلسطین نیز تمایلی به واگذاری اسلو ندارند، زیرا روند فاجعه‌بار صلح، دلیل وجودی آنهاست. آنها غیر منتخب، غیرمحبوب و نامشروع هستند اما از روند اسلو برای به دست آوردن حمایت بین المللی و حفظ قدرت استفاده کرده اند.

در مورد ایالات متحده، تداوم حمایت از روند صلح راهی برای تضمین نفوذ پایدار بر منطقه و حفظ غوغای آمریکا سالاری است.

برای رهبران خودکامه عرب، طلسم یا متوقف ماندن روند صلح آنها را از انجام هر کاری برای فلسطین که همچنان مهم ترین هدف منطقه ای در افکار عمومی کشورهای عربی است، مبرا می کند. همچنین بهانه ای برای عادی سازی روابط با اسرائیل در ازای حمایت بیشتر آمریکا برای آنها فراهم می کند.

همین امر را می توان در مورد اروپایی ها و دیگر قدرت های جهانی نیز گفت که از روند صلح به عنوان دستاویزی برای پرهیز از هر کاری که آمریکا را ناراحت کند، استفاده می کنند.  اگرچه اروپایی ها میلیاردها دلار در روند صلح سرمایه گذاری کرده اند و در نهایت این اسرائیل بود که این روند را نابود کرد اما همین اروپایی ها همچنان از رویارویی با "دولت یهود" خودداری می کنند.

اما 30 سال بعد، تردید وجود دارد که غوغای اسلو بتواند خیلی بیشتر ادامه یابد آنهم پس از آنکه عده ای تندرو در اسرائیل قدرت را در دست گرفتند و یهودی کردن هر گوشه از فلسطین تاریخی را دوچندان کردند. اما آپارتاید نمی تواند جایگزین راه حل دو دولتی باشد. به همین دلیل است که اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌هایی که به دنبال صلح هستند، باید بدانند که در روند صلح اسلو الزامات صلح به سختی مورد توجه قرار گرفت.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.