یکی از لذت بخش ترین لحظه ها در عالم روزنامهنگاری ارتباط مستمر و انتشار منظم رسانهای است که در اختیار داری و در این زمان هایی که میبینی و میشنوی و مینویسی، فرصتهای بسیاری را مرور میکنی که انجام دادهای تا در دل آنچه انتشار می یابد، چه اتفاقی رخ می دهد.
همه لحظه هایی که پشت سر می گذاریم با دلهره های شیرین و تلخی همراه اند که گاهی آرامش هایت را فرو می ریزند و تو را در شطرنج تردید و تهدید راهی جز اتکا به خویشتن نیست. با این تمام پشت خالی کردن ها که هیچ سهمی برایت از آن همه های و هوی دوست های داشته و نداشته، باقی نمی ماند! با این حال تنها صدایی که ماندگارت می کند در میانه تمام خستگی ها، محبت های به یادگار مانده از رضایتمندی همان چند ورق نوشته ها برای سعادتمندی آنانی است که شاید بسیاری نه به رویت تو آمده اند و نه تو به رویت آنان، بلکه تنها خط ارتباط و رسیدن به سهم دردمشترک جز این شماره های ردیف شده که اکنون به پنج هزارمیش رسیده است و پشت سر میماند، نبوده!
حالا که به پشت سر می نگرم چه روزهایی که مرور نمیشود در پس این شانزدهمین سال که پر از تلاطم های بسیاری از طعم سختی های چاپ و نشر و عمری که به پایش عبور کرد و لذت بخش تر اینکه چه فرزندانی از دل این سال ها تولدی دوباره یافتند و به این مجموعه اضافه شدند در گستره جامعه رسانه ای.
معین اما یاریگری است که با همین روال خواهد رفت در این تلاطم حوادث با اعتدالی که از جنس خودش است با چشم اندازی امیدوارانه که در این گذر عمر همچنان از یک محله تا محلی و منطقه به گستره جغرافیای ملی پیوست و به پشتیبانی مردمانی که دوستشان دارد و دوستدارانی که مشوقش خواهند بود در این پهنه جغرافیای دل ها ماندگارتر خواهد ماند هرچند که همیشه ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند...!
2007
همه لحظه هایی که پشت سر می گذاریم با دلهره های شیرین و تلخی همراه اند که گاهی آرامش هایت را فرو می ریزند و تو را در شطرنج تردید و تهدید راهی جز اتکا به خویشتن نیست. با این تمام پشت خالی کردن ها که هیچ سهمی برایت از آن همه های و هوی دوست های داشته و نداشته، باقی نمی ماند! با این حال تنها صدایی که ماندگارت می کند در میانه تمام خستگی ها، محبت های به یادگار مانده از رضایتمندی همان چند ورق نوشته ها برای سعادتمندی آنانی است که شاید بسیاری نه به رویت تو آمده اند و نه تو به رویت آنان، بلکه تنها خط ارتباط و رسیدن به سهم دردمشترک جز این شماره های ردیف شده که اکنون به پنج هزارمیش رسیده است و پشت سر میماند، نبوده!
حالا که به پشت سر می نگرم چه روزهایی که مرور نمیشود در پس این شانزدهمین سال که پر از تلاطم های بسیاری از طعم سختی های چاپ و نشر و عمری که به پایش عبور کرد و لذت بخش تر اینکه چه فرزندانی از دل این سال ها تولدی دوباره یافتند و به این مجموعه اضافه شدند در گستره جامعه رسانه ای.
معین اما یاریگری است که با همین روال خواهد رفت در این تلاطم حوادث با اعتدالی که از جنس خودش است با چشم اندازی امیدوارانه که در این گذر عمر همچنان از یک محله تا محلی و منطقه به گستره جغرافیای ملی پیوست و به پشتیبانی مردمانی که دوستشان دارد و دوستدارانی که مشوقش خواهند بود در این پهنه جغرافیای دل ها ماندگارتر خواهد ماند هرچند که همیشه ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند...!
2007
کپی شد