رحلت آیت الله العظمی بروجردی به شاه این چراغ سبز را نشان می داد که گویا می تواند کارهایی را که برایش دیکته می کنند، اجرایی کند غافل از آنکه او وجود امام و مردم را نادیده گرفته بود.
به گزارش خبرنگار جماران، پس از ارتحال مرحوم آیت الله العظمی حسین بروجردی، محمدرضا پهلوی به دنبال انجام برنامه های به اصطلاح اصلاحات برآمد. یکی از این برنامه ها اصول ششگانه شاه و ملت بود که با تبلیغات و سر و صدای فراوانی عنوان شد و قرار بر این شد در ششم بهمن 1341 ش به رفراندوم گذاشته شود. بنا بر این شاه ظاهراً برای تقسیم املاک قم و باطناً برای قدرت نمایی، تصمیم به مسافرت به این شهر گرفت.
به میدان آمدن تمام قد و همه جانبه شاه برای اجرای برنامه امریکایی به اصطلاح «انقلاب سفید شاه و مردم» و مخالفت روحانیت و به ویژه امام خمینی(س) با آن و متعاقب آن تعطیلی بازار تهران و حمله پلیس به مردم، مخالفت های مردمی در آستانه رفراندوم را افزایش داد.
بامداد روز سوم بهمن، شهر قم به یک پایگاه نظامی و امنیتی تبدیل شد و عدهای از شهر تهران برای استقبال ظاهری از شاه، به قم آمده بودند. محمدرضا شاه که میخواست تکلیف خود را با روحانیون روشن کند و به اصطلاح، نفوذ و قدرت خود را در شهر مذهبی قم به رخ حوزه علمیه بکشد، از طرفی برای کاهش دامنه مخالفت ها در چهارم بهمن سال 1341 به قم رفت؛ اما علی رغم رفت و آمدهای ماموران عالی رتبه امنیتی نظام و تلاش های فرماندار قم و به دنبال آن روحانیون درباری برای متقاعد کردن علما برای ملاقات با شاه، مخالفت شدید امام با این امر و تحریم خروج از منازل و مدارس در این روز توسط ایشان، چنان تاثیری داشت که حتی تولیت آستانه مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها یعنی مهم ترین منصب حکومتی در این شهر نیز به استقبال شاه نرفت که البته این امر، موجبات عزل وی را فراهم کرد. بنا بر این بجز عدهای که از تهران آمده بودند و نیز تعداد اندکی از مردم قم، کسی در سخنرانی شاه حاضر نشد.
شاه از شدت خشم حتی وارد حَرَم نشد و در سخنان خود، رکیک ترین عبارات را علیه روحانیت و مردم به کار گرفت و آنها را ارتجاع سیاه خواند و خائنتر از حزب توده و کمونیستها دانست. او به زعم خود می خواست به جامعه روحانیت پاسخ دهد و آنان را تهدید و ارعاب کند. این سخنان، صفوف مخالفان رژیم را فشردهتر کرد و اختلاف شاه و روحانیون را آشتی ناپذیر کرد.
یاوه سرایی ها و نسبت های ناروای شاه به روحانیت اصیل و نستوه شیعه را امام در موضع گیری های بعدی خود به دفعات پاسخ داد:
«مایی که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم مان وقتی که فوت می شود، آقازاده های آن (مرحوم) همان شب چیز نداشتند. همان شب شام نداشتند؛ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای بروجردی مان، وقتی که از دنیا می رود ششصد هزار تومان قرض می گذارد، ایشان مفتخورند؟ اما آنها که بانک های دنیا را پر کرده اند، کاخ های عظیم را روی هم ساخته اند و باز رها نمی کنند این ملت را، و باز دنبال این هستند که سایر منافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، اینها مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخور کیست. (صحیفه امام؛ ج 1، ص 344-345)
هاشم امانی در کتاب امام خمینی و هیات های دینی مبارز در این باره گفته است:
با مسافرت شاه به قم[1]، امام فرمود که هیچ کسی از خانه بیرون نیاید. شاه در قم سخنرانی شدید اللحنی علیه روحانیان انجام داد و ضمن آن گفت که اگر این ها در جایی می آیند و حضور پیدا می کنند مثل حیوان نجس این ها را از خودتان برانید. البته خیلی اشتباه کرده بود همانگونه که خیلی موارد را اشتباه می کرد. در این موضوع نوعی لجاجت و نارضایتی شدید حس می شد. امام در مقابل سخنان شاه می فرمود که آیا روحانیت حیوان نجس است؟! مردک، می دهم از مملکت بیرونت کنند. امام با الفاظ شدیدی به دستگاه و شاه حمله کرد.
برشی از کتاب امام خمینی و هیات های دینی مبارز؛ ص 67-68
1. شاه در آستانه رفراندوم تحمیلی و به منظور کاهش مخالفت های مردمی در 4 بهمن 1341 عازم قم شد. امام خمینی از قبل با پیشنهاد استقبال مقامات روحانی از شاه به شدت مخالفت کرد و خروج از مدارس و منازل را در روز ورود شاه به قم تحریم کرد.