در این یادداشت آمده است: چرا مسئولیت نمیپذیریم؟ ممکن است بسیاری از جامعه شناسان یا روانشناسان و حتی تاریخ نویسان برای این زخم تاریخی، پاسخهای جالبی ارائه دهند یا حتی بشود در این موضوع خاص از علم وراثت و ژنتیک هم استفاده کرد و هزار نوع دلیل برایاش بیاورند.
اما فراموش نکنیم که به هر دلیل و علتی، ما گرفتار درد مسئولیت ناپذیری هستیم.
هر چند برخی از ما آن را نوعی زرنگی!! تلقی میکنیم که ممکن است در هربار شانه خالیکردن از زیر بار مسئولیت، بارها و بارها به هوش خود بالیده باشیم و تصور کنیم این یعنی چقدر باهوشم که توانستم، به راحتی و بی آن که کسی بفهمد، بخشی از کار را انجام ندهم یا زیر بار مسئولیت نروم.
هنگامی که بسیاری از مردم برای شانه خالیکردن از زیر بار مسئولیت، دست به فرافکنی میزنند و هرکسی کم کاری و عدم مسئولیت پذیریاش را به گردن دیگران میاندازد آن چه راه به جایی نمیبرد، فریاد است.
تصور کنید پرسنل یک بیمارستان، با آن که حقوق دریافت میکنند مسئولیت خویش را در قبال بیماران به خوبی انجام ندهند. تعدادی از همان بیماران، یا کارمند ادارهای هستند که آنها هم همین کار را در حوزهی کاری خویش انجام میدهند.
برخی بازاریانی هستند که مشتریمداری را بلد نیستند و از زیر بار مسئولیتِ محصولی که به بازار ارائه میدهند، شانه خالی میکنند و...
این چرخه همچنان ادامه مییابد و این خیالی باطل است که ما تصور میکنیم که عدم مسئولیت پذیری، نوعی زرنگی است.
زیرا دیگران هم همین تصور را دارند و نتایج این تفکر و نوع رفتار، جامعهای است که این درد را بر روی شانههای خویش، حمل میکند!!
برای آن که درد مسئولیت ناپذیری در کشور ما درمان شود نیاز به دانش و تفکر داریم.
در صورتی که دانش و تفکر را توامان داشته باشیم، متوجه میشویم که مسئولیت ناپذیری نه تنها نوعی زرنگی!! محسوب نمیشود بلکه یکی از آسیبهایی است که جامعه را از جادهی توسعه به سمت بیراههی عقبافتادگی میکشاند.
داشتن دانش و تفکر، این شناخت را به همهی ما میدهد که عدم مسئولیت پذیری همانطور که از طرف ما به جامعه خسارت وارد میکند بلکه از طرف دیگران و جامعه ممکن است خسارت بیشتری به ما وارد شود.
اطلاع از این که عدم مسئولیت پذیری، آتشی است که به جان مزرعه میافتد و خشک و تر را با هم میسوزاند، حاصل اندیشه و دانش است که متاسفانه، در جامعهی ما نهادینه نشده است.
اگر چنین اتفاقی میافتاد، مشکلات تا این اندازه نمیتوانست نظام اجتماعی را مانند موریانه بپوساند.
3209/8066 دریافت کننده: عباداله آذرگون ** انتشاردهنده: علی مولوی
اما فراموش نکنیم که به هر دلیل و علتی، ما گرفتار درد مسئولیت ناپذیری هستیم.
هر چند برخی از ما آن را نوعی زرنگی!! تلقی میکنیم که ممکن است در هربار شانه خالیکردن از زیر بار مسئولیت، بارها و بارها به هوش خود بالیده باشیم و تصور کنیم این یعنی چقدر باهوشم که توانستم، به راحتی و بی آن که کسی بفهمد، بخشی از کار را انجام ندهم یا زیر بار مسئولیت نروم.
هنگامی که بسیاری از مردم برای شانه خالیکردن از زیر بار مسئولیت، دست به فرافکنی میزنند و هرکسی کم کاری و عدم مسئولیت پذیریاش را به گردن دیگران میاندازد آن چه راه به جایی نمیبرد، فریاد است.
تصور کنید پرسنل یک بیمارستان، با آن که حقوق دریافت میکنند مسئولیت خویش را در قبال بیماران به خوبی انجام ندهند. تعدادی از همان بیماران، یا کارمند ادارهای هستند که آنها هم همین کار را در حوزهی کاری خویش انجام میدهند.
برخی بازاریانی هستند که مشتریمداری را بلد نیستند و از زیر بار مسئولیتِ محصولی که به بازار ارائه میدهند، شانه خالی میکنند و...
این چرخه همچنان ادامه مییابد و این خیالی باطل است که ما تصور میکنیم که عدم مسئولیت پذیری، نوعی زرنگی است.
زیرا دیگران هم همین تصور را دارند و نتایج این تفکر و نوع رفتار، جامعهای است که این درد را بر روی شانههای خویش، حمل میکند!!
برای آن که درد مسئولیت ناپذیری در کشور ما درمان شود نیاز به دانش و تفکر داریم.
در صورتی که دانش و تفکر را توامان داشته باشیم، متوجه میشویم که مسئولیت ناپذیری نه تنها نوعی زرنگی!! محسوب نمیشود بلکه یکی از آسیبهایی است که جامعه را از جادهی توسعه به سمت بیراههی عقبافتادگی میکشاند.
داشتن دانش و تفکر، این شناخت را به همهی ما میدهد که عدم مسئولیت پذیری همانطور که از طرف ما به جامعه خسارت وارد میکند بلکه از طرف دیگران و جامعه ممکن است خسارت بیشتری به ما وارد شود.
اطلاع از این که عدم مسئولیت پذیری، آتشی است که به جان مزرعه میافتد و خشک و تر را با هم میسوزاند، حاصل اندیشه و دانش است که متاسفانه، در جامعهی ما نهادینه نشده است.
اگر چنین اتفاقی میافتاد، مشکلات تا این اندازه نمیتوانست نظام اجتماعی را مانند موریانه بپوساند.
3209/8066 دریافت کننده: عباداله آذرگون ** انتشاردهنده: علی مولوی
کپی شد