اوایل نوامبر ۲۰۱۸ بود که مکس کراوس (Max Krause) و تابت تولایمات (Thabet Tolaymat) مقالهای را در ژورنال معتبر نیچر (Nature) درباره هزینههای انرژی مربوط به عملیات استخراج ارزهای دیجیتال منتشر کردند.
برخلاف سایر پژوهشگرانی که به هزینههای مربوط به استخراج ارزهای دیجیتال مبتنی بر گواه اثبات کار (Pow) پرداختهاند و در آن آشکارا به مخالفت با این فرایند برخاستهاند، مقاله مذکور رویکردی علمی را در بسیاری از بخشها در پی گرفت و البته مخالفت ملایمی هم از خود نشان داد. با این وجود، در پوشش رسانهای این پژوهش دقت لازم صورت نگرفت. برای نمونه، نشریه گاردین در خبر مربوط به این تحقیق اشاره نکرد که دادههای موجود در این مقاله به هزینه انرژی به ازای هر یک دلار ماده یا ارز دیجیتال استخراج شده پرداخته است.
البته این بیدقتی فقط به گاردین محدود نشد و حتی برخی از رسانههای محبوب علمی هم با بیدقتی این خبر را منتشر کردند.
اما چه چیز این مقاله جالب بود؟ آیا تفاوت در هزینه انرژی به ازای هر یک دلار خروجی استخراج از معادن مختلف فلزات واقعا اهمیت دارد؟ برای درک بهتر این مقاله، آن را از وبسایت سای-هاب دانلود کردم (زیرا به معنای واقعی بر این باورم که دانش باید رایگان باشد).
محتوای این پژوهش به زبان سادهتوصیه میکنم خودتان این مقاله را مطالعه کنید. مقاله مذکور چندان طولانی نیست و زبان پیچیدهای هم ندارد. به هر حال، در ادامه به بررسی خلاصه آن میپردازیم.
نویسندگان این تحقیق ابتدا به مفهوم گواه اثبات کار (PoW) پرداخته و به این اشاره میکنند که بیشتر ارزهای دیجیتالی که از الگوی گواه اثبات کار استفاده میکنند را میتوان همانند یک ماده معدنی یا فلز ارزشمند مجازی دانست. آنها در ادامه به درستی به این مطلب اشاره میکنند که نمیتوان این ارزهای دیجیتال را با ریپل مقایسه کرد، زیرا ریپل فاقد سازوکار توزیعشده اجماع بر اساس الگوی گواه اثبات کار است و در مقابل، از سازوکاری متمرکز بهره میبرد. نویسندگان در ادامه به بررسی سازوکارهای مالی گواه اثبات سهام پرداخته و اشاره میکنند که مقایسه هشریت بین توابع مختلف هش کار درستی نیست (یعنی همان اشتباهی که بسیاری از تحلیلگران انجام میدهند).
این محققان از شیوه تخمین پایین به بالا که در تحلیلهای قبلی نیز استفاده شده بهره گرفتند و مجموع هشریت شبکه بیت کوین را به هشریت دستگاههای اسیک معمولی تقسیم کردند تا بتوانند تعداد اسیکهای در حال کار و مقدار انرژی مورد نیاز آنها را بیابند. آنها این گونه نتیجهگیری کردند که در سال ۲۰۱۷، انرژی مصرف شده توسط شبکه بیت کوین تقریبا برابر با کل انرژی برق مصرف شده در آنگولا یا پاناما بوده است. این دو کشور در رتبه ۱۰۲ و ۱۰۳ در جدول مصرف برق در میان کشورهای دنیا قرار دارند. اولین اشتباه این محققان این بود که این رقم را به کل بازار ارزهای دیجیتال بسط دادند و با استفاده از سهم بازار بیت کوین، رقمی را بهعنوان کل مصرف برق توسط ارزهای دیجیتال به دست آورند.
در این مقاله آمده است: «بازار ارزهای دیجیتال ارزشی تقریبا برابر با ۲۵۰ میلیارد دلار دارد که بیت کوین حدود ۵۰ درصد از این ارزش را تشکیل میدهد. اگر فرض کنیم که بیت کوین حدود ۵۰ درصد از مصرف انرژی برای استخراج ارزهای دیجیتال را در سال ۲۰۱۷ به خود اختصاص داده باشد، …». همان طور که مشخص است، فرض این محققان از اساس اشتباه بود.
واقعیت این است که بخش قابل توجهی از سهم بازار در اختیار ارزهای دیجیتال قرار دارد که از الگوی گواه اثبات کار پیروی نمیکنند. ریپل، استلار، آیوتا، ایاس، کاردانو، بیانبی، نئو و تتر از جمله ارزهای دیجیتال دارای سهم بازار بزرگ هستند که فاقد الگوی گواه اثبات کار هستند. به همین دلیل، نمیتوان مصرف انرژی توسط شبکه بیت کوین را به کل بازار تعمیم داد.
این محققان خوشبختانه، تخمینهایی را که پژوهشگران دیگر از مصرف انرژی شبکه بیت کوین داشتهاند نیز در مقاله خود ذکر کردهاند. تفاوت معنادار بین برخی ارقام نشانگر دشواری انجام چنین تخمینی است.
حال بیایید به سراغ بخش اصلی پژوهش برویم. این محققان قصد داشتند به مقایسه مصرف انرژی ارزهای دیجیتال استخراج شده با سایر کانیهایی که برای استخراج نیازمند مصرف زیاد برق هستند بپردازند. بههمیندلیل به مقایسه نیاز شبکههای بیت کوین، اتریوم، لایتکوین و مونرو با نیاز معادن آلومینیوم، مس، طلا، پلاتین و نیز فلزات کمیاب زمینی پرداختند. نکته مهم اینجاست که به جای پرداختن به مقدار انرژی ناخالص و نیز مجموع برای استخراج این موارد، صرفا به بررسی میزان انرژی برای استخراج مقداری با ارزش یک دلار از آنها اشاره کردند.
به این ترتیب به نمودار زیر رسیدند:
باید به این نکته هم اشاره کنیم که هزینه انرژی مورد نیاز برای استخراج موارد موجود در سمت راست نمودار (فلزات) فقط به عملیات استخراج میدانی محدود میشد و همه هزینههای مرتبط با استخراج را شامل نمیشد. برای نمونه، اگر بخواهیم تحلیلی جامع داشته باشیم باید مواردی نظیر هزینههای مربوط به آسفالت کردن جادههایی که به معدن ختم میشود، انرژی تولید تجهیزات استخراج و غیره را هم در نظر بگیریم. در این تحقیق فقط بخشی از انرژی برق مصرفی، یعنی همان انرژی موردنیاز برای استخراج در محل معدن ذکر شده است.
نویسندگان این مقاله در گام بعدی تلاش کردند به محاسبه مقدار آلایندههای کربنی ناشی از استخراج هر یک از این ارزهای دیجیتال بپردازند. در گام قبل، ارقام مربوط به استفاده از انرژی برق با اطمینان بالایی از سوی این دو محقق ذکر شده بود. بههمیندلیل، کافی بود حجم آلایندههای کربنی تولید شده به ازای هر واحد انرژی الکتریکی در مقدار کل انرژی الکتریکی تولیدی ضرب شود. آنها برای این کار ابتدا از مقدار تولید آلایندههای کربنی کشورهای مختلف در یک بازه زمانی ۹ ساله استفاده کردند تا مقدار دیاکسید کربن تولیدی (بر جسب کیلوگرم) را به ازای هر سکه استخراج شده بیابند.
بر اساس دادههای موجود در این نمودار، استخراج هر یک بیت کوین با انرژی تأمین شده از شبکه برق هند (که برای تولید انرژی به شدت به سوختهای فسیلی وابسته است) به ایجاد ۶۴۰۰ کیلوگرم دیاکسیدکربن میانجامد. در مقابل، استخراج بیت کوین در کانادا به تولید ۱۳۰۰ کیلوگرم دیاکسیدکربن منجر میشود. با اینکه وضعیت کانادا بهتر است، اما آن قدرها هم عالی نیست! اما چرا این دو کشور از بالا و پایین این نمودار انتخاب شدند؟ در این مقاله آمده است: «از آنجا که تعیین موقعیت مکانی هر ماینر امکانپذیر نیست، تخمین میزان آلایندههای تولیدی تا حد زیادی باید بهصورت تخمینی صورت گیرد. بههمیندلیل، ارقام مربوط به دو کشور بالای و پایین این جدول (به ترتیب، هند و کانادا) مورد استفاده قرار گرفت تا کران بالا و کران پایین این بازه مشخص شود.»
بههمیندلیل، تعیین مقدار دیاکسیدکربن تولید شده بهخاطر مصرف انرژی دستگاههای ماینینگ تا حد زیادی بر مبنای حدس صورت گرفته است و اعداد واقعی احتمالا جایی بین این دو مقدار بیشینه و کمینه جای دارند. این نمودار یک چیز عجیب در خود داشت و آن هم اینکه رویکردی بسیار سلیقهای را در پیش گرفته و ارزش هر ارز دیجیتال را بر اساس ارزش هر واحد آن محاسبه کرده است. دلیل اینکه فرآیند استخراج لایت کوین آلایندگی کمتری دارد این است که قیمت هر سکه لایت کوین کمتر از برخی دیگر از ارزهای دیجیتال دیگر است! این رویکرد آماری درست نیست و در عوض، باید میزان آلایندگی تولیدی به ازای هر یک دلار از هر ارز دیجیتال مورد ارزیابی قرار میگرفت.
این محققان با تخمین میزان بیت کوین استخراجی بین سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ این گونه نتیجهگیری کردند که استخراج این ارز دیجیتال عامل تولید بین ۳ تا ۱۵ میلیون تون دیاکسیدکربن بوده است. فرض کنید که این میزان به ازای هر سال برابر با ۱۰ میلیون تن دیاکسیدکربن بوده است. یک آمار معتبر نشان میدهد که ایالات متحده هر سال ۵۳۱۱ تن دیاکسیدکربن تولید میکند. بر اساس این تحقیق، استخراج بیت کوین عامل ۰.۱۹ درصد از کل آلایندههای تولیدی در ایالات متحده یعنی حدود یک پانصدم آن است.
البته نویسندگان این مقاله اعلام کردند که از نادقیق بودن این مقدار کلی آگاه هستند و میدانند که ماهیت استخراج بیت کوین به گونهای است که برخی مناطق جهان به برخی دیگر برای این کار ارجحیت دارند. در مقاله آمده است: «برخی از عملیاتهای صنعتی از چین به کانادا منتقل میشود و دلیل آن بهرهگیری از امتیاز برق ارزانتر و پاکتر در کانادا است.»
جالب اینجاست که این نویسندگان یکی از دیدگاههای غالب در میان فعالان صنعت استخراج ارزهای دیجیتال را نیز منعکس کردند که با وجود هزینههای بالای الگوی گواه اثبات کار، این شیوه میتواند از نظر سازوکار اجتماعی خود سودمند باشد. در مقاله آمده است: «استخراج ارزهای دیجیتال در کشورهای مختلف با هدف سود شخصی صورت میگیرد، اما این امر میتواند به صورت بالقوه برای جامعه نیز سودمند باشد.»
بهاینترتیب با پژوهشی روبرو هستیم که اعدادی را نقل میکند و در عین حال، پیامی ناهمراستا با این ارقام را منتقل میکند. این پژوهش میگوید با اینکه مصرف انرژی توسط فرآیند استخراج ارزهای دیجیتال بالاست، با استفاده از منابع پاک و غیرفسیلی میتواند از اثرات منفی آن کاست.
مشکلات روششناختی پژوهشاگر به مشکلاتی که در بخش روششناختی این مقاله اشاره نکنم، تحلیلمان ناقص باقی میماند. پیش از هر چیزی از این محققان برای انتشار دادههایشان تشکر میکنم. با کمک این دادهها، بررسی پژوهش با دشواری کمتری صورت میگیرد.
چند مشکل آشکار در شیوه اجرای این پژوهش وجود دارد. یکی از آنها که پیش از این نیز اشاره کردم این است که نویسندگان مقاله، به شکلی نادرست به بررسی میزان تقاضای انرژی شبکه بیت کوین و تعمیم آن به بازار ارزهای دیجیتال بر اساس قیمت آن دست زدند. این شیوه غلط است.
ایراد دوم این است که به دادههای مربوط به کارمزد دریافتی توسط ماینرها برای انجام تراکنش در این پژوهش هیچ اشارهای نشده است. نویسندگان مقاله صرفا عدد مربوط به سکههای تازه استخراج شده را به عنوان تنها منبع درآمد ماینرها در نظر گرفتند. با اینکه این شیوه میتواند به پاسخی تخمینی بیانجامد، اما هزینه کارمزد در شبکه بیت کوین (و تا حد کمتری در اتریوم) مبلغ قابلتوجهی است.
کارمزد تأیید تراکنش بیش از ۱ درصد از مجموع درآمد ماینرها را تشکیل میداد و البته در سال ۲۰۱۷ به بین ۲۰ تا ۳۰ درصد درآمد آنها رسید. در نظر گرفتن درآمد ماینرها از طریق دریافت کارمزد سبب میشود رقم مربوط به مقدار کل آلایندههای کربنی در استخراج بیت کوین کاهش یابد.
گفتیم که نویسندگان فقط تعداد سکههای جدید ایجاد شده را در نظر گرفتند که البته اقدامی درست بود. خوشحالم که از شیوه سادهانگارانه محاسبه (پاداش بلوک ضرب در بازه زمانی ایجاد بلوک) استفاده نشده است. متاسفانه برخی از پژوهشگران چنین اشتباهی را مرتکب میشوند. واقعیت این است که ایجاد بیت کوین جدید، تقریبا در بازه زمانی کوتاهتری نسبت به زمان ایدهآل مطرحشده صورت میگیرد، زیرا همواره با حضور توان پردازشی جدید در شبکه روبرو هستیم و اینکه توان پردازشی به ازای هر ۲۰۱۶ بلوک یک بار دوباره تنظیم میشود.
یکی دیگر از مواردی که در این پژوهش به آن بیاعتنایی شده، مصرف انرژی مورد نیاز برای تهویه و سرمایش تجهیزات استخراج است. بهنظر میرسد که این فرآیند به بخشی جداییناپذیر از فرآیند استخراج تبدیل شده و لازم است به آن نیز توجه شود.
اما مهمترین انتقادی که به این مقاله دارم، به ارقام مربوط به انرژی مربوط میشود. نویسندگان این مقاله از یک شیوه پایین به بالا برای محاسبه میزان مصرف برق استفاده کردند که سبب میشود جواب پیدا شده دقیقتر باشد. اما در محاسبه میزان آلایندههای کربنی تولید شده، از یک شیوه نامناسب بالا به پایین بهره گرفتند. بر اساس این شیوه، برق مورد استفاده در فرآیند ماینینگ در کشورهای کانادا، ژاپن، کره، ایالات متحده، چین، استرالیا و هند حاصل از میانگینی از منابع مختلف است.
اما این با واقعیتها همخوانی ندارد. نمیتوان گفت که برق مصرفی برای فرآیند استخراج بیت کوین الگویی یکنواخت دارد. ماینرها در سراسر دنیا به دنبال برق ارزان هستند. بههمیندلیل، در بیشتر نقاط دنیا، انرژی تولیدی از منابع برق-آبی اصلیترین منبع برای استخراج بیت کوین هستند و استان سیچوان چین، بخشهایی از نیویورک، شمالغرب اقیانوس آرام و نیز کبک (در کانادا) این منابع برق-آبی استفاده میشود. همچنین بخش قابلتوجهی از استخراج بیت کوین در ایسلند از طریق انرژی زمینگرمایی و نیز منابع برق-آبی صورت میگیرد.
گرایش کارآفرینان به استفاده از منابع عجیب و بلااستفاده انرژی بهمنظور تأمین برق استخراج بیت کوین روندی رو به شتاب است. برای نمونه، چندین شرکت اکنون تلاش میکنند با استفاده از متانِ مازاد که از چاههای نفت خارج میشود، برای استخراج بیت کوین برق به دست آورند. گفتنی است که در صورت عدم استفاده از این متان خروجی از چاههای نفت، این گاز هدر میرود. تردیدی نیست که سوزاندن متان برای تولید برق موجب آلایندگی میشود، اما وارد شدن این متان به صورت مستقیم به هوا نیز برای لایه ازون خطرناک است. البته راههای دیگری نیز وجود دارد که ماینرهای بیت کوین میتوانند از منابع بلااستفاده موجود برای تولید برق استفاده کنند.
البته من هیچ آماری از ترکیب واقعی منابع تولید برق برای استخراج بیت کوین ندارم و هیچکس دیگری نیز چنین آماری ندارد. اما استفاده از الگوی بالا به پایین تخمین در اینجا نمیتواند چندان سودمند باشد. بیت کوین ویژگیهای منحصربهفردی دارد و انرژی زیادی را مصرف میکند. شنیدهام برخی از صاحبان مزارع استخراج بیت کوین در چین، دستگاههای خود را بهصورت فصلی به نقاط مختلف این کشور میبرند تا بتوانند از انرژی ارزان برق-آبی و نیز انرژی بادی در مناطق مختلف استفاده کنند.
همچنین مزارعی برای تولید انرژی بادی در مراکش در حال ساخت است که انرژی مازاد خود را به دستگاههای استخراج بیت کوین میدهد. سالها بود که ماینرهای بیت کوین، برق مورد نیاز خود را بهصورت غیرقانونی از منابع برق-آبی این کشور تأمین میکردند. جالب اینجاست که درصورتیکه این انرژی صرف استخراج بیت کوین نمیشد، در شبکه هدر میرفت. برنامهریزی برای تغییر کاربری یک معدن آلومینیوم در نیویورک (که با انرژی برق-آبی کار میکرد) برای استخراج بیت کوین که در حال اجراست را میتوان نمونه دیگری از این موارد دانست.
فقط یک تحلیل پایین به بالاست که نهتنها میتواند برایمان سودمند باشد، بلکه منتقدان و طرفداران را به یک اندازه متقاعد میکند. برای چنین رویکردی باید دادههایی واقعی را از تک تک ماینرها به دست آورد. دادههای به دست آمده از الگوی بالا به پایین با وجود اینکه میتوانند جذاب باشند، فاصله زیادی با واقعیت خواهند داشت.
دیدگاه کلی درباره مقالهدر کل به این نتیجه رسیدم که تحقیق صورت گرفته بسیار جذاب است. تردید نیست که انتقادهایی نسبت به برخی از محققان و یا بلاگرهای غیرحرفهای که بیت کوین و گواه اثبات کار را غرضورزانه هدف قرار میدهند دارم. اما نویسندگان این مقاله با نیت درست درباره این موضوع بحث کردند و از بهترین دادههای ممکن استفاده کردند.
بااینحال، رویکرد رسانهها در انعکاس این پژوهش به هیچ وجه صحیح نبود. مطلبی که وبسایت فیوچریسم منتشر کرد، بر اساس درک نادرستی از مقاله و عملکرد فرآیندهای صنعتی نگاشته شده است. درست است که انرژی مصرف شده به ازای هر دلار بیت کوین بیشتر از مقدار مشابه برای طلاست، اما نمیتوان از این مساله، کارآمدی یا ناکارآمدی یکی از آنها را نتیجهگیری کرد. این تفاوت در ارقام فقط نشانگر آن است که هزینه استخراج بیت کوین بیشتر از هزینه مشابه برای طلاست. برق در سراسر دنیا از منابع مختلفی به دست میآید و معادن استخراج نیز به شکل یکنواخت در دنیا توزیع نشده است. بههمیندلیل نمیتواند از برقی که برای استخراج طلا استفاده میشود، برای استخراج بیت کوین بهره گرفت.
اما مقاله گاردین در نوع خود بسیار عجیب و خندهدار بود!
این نشریه، پرمصرفترین مورد یعنی استخراج آلومنیوم را از نمودار حذف کرد. برای تولید هر یک دلار آلومینیوم نیاز به ۱۱۰ مگاژول انرژی است که مقدار بسیار بالایی به شمار میرود.
نکته: استخراج بوکسیت یا همان سنگ آلومنیوم پرهزینه نیست. آنچه هزینه بالایی دارد، مرحلهای به نام ذوب آلومینیوم است که امکان جداسازی این فلز از بوکسیت را فراهم میکند. برای همین، شاید واقعا نتوان گفت که استخراج آلومینیوم انرژی زیادی میبرد.
پوشش رسانهای این پژوهش حیرتآور بود! نویسندگان در مطالعه خود ثابت کردند که نسبت هزینههای عملیاتی به هزینههای سرمایهای استخراج بیت کوین بالاتر از نسبت مشابه در سایر مواد استخراجی (به استثنای آلومینیوم) است. دادهها را در جدول زیر مشاهده میکنید:
بر اساس این نمودار، اگر هزینه برق ۴ سنت به ازای هر کیلووات ساعت باشد، میتوان بیت کوین به ارزش یک دلار را با هزینه ۲۱ سنت استخراج کرد که البته امیدبخش است. اما هزینه استخراج فقط به این هزینه خلاصه نمیشود و شامل هزینههای دیگری نظیر خرید سختافزار، نیروی انسانی برای مراقبت، تجهیزات سرمایش، ایجاد سازه برای حفاظت از دستگاهها و غیره هم میشود. از آنجاکه عملیات استخراج بیت کوین این روزها سود اندکی دارد، میتوان گفت که سایر هزینهها به امور دیگر (اشاره شده در بالا) اختصاص دارد. با فرض اینکه هر بیت کوین با هزینه ۵ کیلووات ساعت استخراج میشود، به رقم ۱ به ۳ برای نسبت هزینههای سرمایهای به هزینههای اجرایی(عملیاتی) میرسیم. این محاسبه با چیزهایی که از ماینرها شنیدهام هم سازگاری دارد.
اطلاعات عرضهشده در این تحقیق جذابیت زیادی دارد، اما چیز زیادی به ما درباره میزان پایداری منابع مورد استفاده برای تأمین برق استخراج بیت کوین نمیگوید. آنچه واقعا اهمیت دارد آگاهی از ترکیب منابع مورد استفاده برای تأمین انرژی عملیات استخراج بیت کوین است که متاسفانه این مقاله ارقام درستی را در این زمینه ارائه نمیدهد.
یک نکته درباره آلومینیومآلومینیوم ماجرای جالبی دارد. تبدیل بوکسیت به آلومینیوم خالص فرآیندی پرهزینه و نیازمند انرژی زیادی است. ایسلند برای مدتی از طریق تولید آلومینیوم خالص، برق خود را به صورت غیرمستقیم و در قالب این فلز به چین صادر میکرد. بخش زیادی از هزینه تولید یک کیلوگرم آلومینیوم به خاطر برق مصرفی برای خالصسازی این فلز است. به همین دلیل، صنایع تبدیل بوکسیت به آلومینیوم معمولا در مناطقی که برق ارزان وجود دارد، مستقر هستند. بهنظر میرسد که بیت کوین نیز چنین روندی را طی خواهد کرد.
همچنین از آنجاکه بیت کوین (بر خلاف آلومینیوم) نیاز به تجهیزات سنگین، زمین وسیع و حملونقل آنچنانی ندارد، هیچ تعجبی ندارد که سهم بزرگی از هزینه استخراج بیت کوین فقط به برق آن اختصاص دارد. دستگاههای اسیک به وفور در بازار یافت میشوند و هزینه برق استخراج بیت کوین نیز به صورت متناسب با سایر هزینهها (اعم از سختافزار، نیروی انسانی و …) افزایش مییابد.
نکته مهم این است که اگر چیزی در بازار آزاد ۱ دلار قیمت داشته باشد و مانعی برای ورود بازیگران دیگر به آن نباشد، حصولش نیز حدود ۱ دلار هزینه خواهد داشت. بیت کوین بازاری کاملا آزاد دارد و برای حضور در آن فقط نیاز به برق و یک دستگاه اسیک دارید. بههمیندلیل، حاشیه سود در آن بسیار پایین است. با اینکه کانیها تقریبا وضعیت مشابهی دارند، اما فرآیندهای پیچیده صنعتی (که هر کسی نمیتواند به آنها دسترسی داشته باشد) سبب میشود حاشیه سود بیشتری داشته باشند. اما اساس کار هر دو مشابه است. از هر ۱ دلار که صرف استخراج میشود، بخشی برای برق و بخشی برای سایر هزینهها خواهد بود. برخلاف سایر کانیهای مورد اشاره، بیت کوین بیشتر به برق وابسته است، زیرا فرآیندش بیشتر محاسباتی و مبتنی بر تبدیل هش به ارزش است.
با در نظر گرفتن هزینه ۵ سنتی به ازای هر کیلووات ساعت برق، میتوان گفت که یک چهارم هزینه ماینرهای بیت کوین صرف هزینه برق میشود. آیا این هزینه بالاست؟ اگر با فرآیند استخراج طلا مقایسه کنیم، بله. اما در مقایسه با فرآیند استخراج آلومینیوم، خیر!
نتیجه اینکه با وجود محاسبات خوب در برخی قسمتها، بخش مربوط به تخمینها و ارقام تولید آلایندههای کربنی چندان جالب و متقاعدکننده نبود، زیرا از تحلیل غیردقیق بالا به پایین در آن استفاده شده است. خیلی دوست دارم تحلیلی پایین به بالا درباره منابع انرژی ماینرها ارائه شود که بیتردید تحلیلی ارزشمند خواهد بود و ما را از شر تخمینهای نادرست رها میسازد. در کل، پیش از خواندن مقالات در این زمینه، باید همه شرایط را در نظر بگیریم و تا حد امکان به سراغ منابع درست برای دستیابی به اطلاعات دقیق برویم.
منبع: medium
دیدگاه تان را بنویسید