زبِلخان نام مجموعه کارتونی سیزده قسمتی تولید کشور لهستان است که وقتی من نوجوان بودم از برنامه کودک تلویزیون در دهه 1360 پخش میشد. زبلخان شکارچیای است که به سفارش دیگران برای شکار حیوانات میرود و در نهایت دست از پا درازتر باز میگردد (نگاه کنید به: https://goo.gl/DM7hPC). کارتون زبلخان نشان میدهد چگونه این شکارچی فهم عمیقی از رفتار حیوانات ندارد، زمان و مکان را نمیشناسد، با پیچ و خمهای جنگل آشنا نیست و تنها به قابلیتهای خود مینازد و دست آخر شکست میخورد. زبلخان دائم تکرار میکند: «زبلخان اینجا، زبلخان آنجا، زبلخان همهجا» ولی در نهایت هیچ شکاری به دست نمیآورد. زبلخان استعاره نسبتاً دقیقی برای فهم پوپولیستهاست.
چندی قبل با نشریه آیندهنگر درباره پوپولیسم مصاحبه کردم و با عنوان «تله بازگشت پوپولیسم بر سر ایران گسترده است» منتشر شد. اصل مصاحبه را میتوانید در سایت این نشریه (https://goo.gl/74PR47) بخوانید، اما ایدههای اصلی به این شرح است.
پوپولیسم مسائل پیچیده را سادهسازی میکند.
پوپولیستها درباره هزینه آنچه را که وعده میدهند صحبت نمیکنند؛ اینها نمیگویند اگر این کار را انجام میدهند با چه هزینه و پیامدی انجام خواهد شد.
پوپولیستها، متغیر زمان را از عرصه سیاستگذاری، اقتصاد و جامعه حذف میکنند. ما اگر زمان را از سیاست و سیاستگذاری بگیریم، دچار خطای بزرگی میشویم.
پوپولیستها منافع کوتاهمدت را به منافع بلندمدت ترجیح میدهند. این کار زمانی ممکن است که سه پیشنیاز قبلی در نظر گرفته شود. گرایش پوپولیستی در عرصه سیاست به طور کلی، در همه جهان وجود دارد و پوپولیسم تنها ویژگی جهان در حال توسعه نیست.
پوپولیستها در شرایط غیرنرمال ظهور پیدا میکنند؛ وقتی بحران اقتصادی-اجتماعی فرا میرسد یا جامعه خود را در بحران احساس میکند؛ آنها ظهور میکنند.
جامعه ایران به دلیل توسعهنیافتگی و انباشته شدن مطالبات پاسخ دادهنشده، مستعد بروز پوپولیسم است. این ظرفیت تا زمانی که جامعه قابلیتهای توسعهای بسیار بیشتر از سطح فعلی پیدا کند همواره وجود خواهد داشت و البته هرگز از بین نمیرود.
چهار عامل در ایران میتواند در ظهور پوپولیسم دخالت مستقیم داشته باشد:
توسعه نامتوازن در ایران میتواند یکی از زمینههای بروز پوپولیسم باشد. نقاطی از ایران مثل کلانشهرها و تهران برخوردار هستند ولی بخش اصلی کشور از مواهب توسعه برخوردار نیستند.
حس بیعدالتی در جامعه ایران گسترش پیدا کرده است و باتوجه به مطالعات مردمشناختی، عدالت آن نقطه محوری ادراک ذهنی ایرانیهاست. شیعه هم بر عدالت صحه گذاشته است. احساس بیعدالتی اثر سهمگینی بر جامعه ایرانی دارد.
مدلی از توسعه در ایران بهکار گرفته شده که نسبت به حمایتهای اجتماعی از گروههای آسیبپذیر بیتوجه یا در حمایتهایش ناکارآمد بوده است. در دوره جنگ به این مسئله توجهی نشده یا ظرفیتی برای توجه بیشتر وجود نداشته، دولت سازندگی هم از مدل اقتصادی ناسازگار با حمایت اجتماعی چندلایه و مؤثر استفاده میکرده است، و در دوره اصلاحات این اصلاح ساختارها بازنمایی نشده است. این مدل در دوره آقای احمدینژاد هم اصلاح نشده است.
رشد اقتصاد در ایران بعد از انقلاب خیلی پایین است؛ در خیلی از سالهای بعد از انقلاب رشد اقتصادی از رشد جمعیت پایینتر است و ما هنوز به درآمد سرانه سال 1355 نرسیدهایم. جامعه به طور کلی فقیرتر شده است اما بخشی از جامعه خیلی ثروتمندتر شدهاند. حس کلی نابرابری با رشد اقتصاد پایین تشدید شده است. جامعه ایران در نهایت با بحرانهایی چون تحریم هم روبه بوده است. مدل توسعه و سیاستهای اقتصادی دولتها در ایران-بویژه دولتهای نهم و دهم- ایران را با وضعیت نامطلوبی روبهرو کرده است. مردم احساس میکنند بیعدالتی گسترش یافته و فاصله مرکز و پیرامون بیشتر شده و فقر و احساس بیعدالتی بستری برای پوپولیسم است.
دولتهایی که نمیخواهند پوپولیسم تکرار شود و به مسیر گذشته برگردیم باید توسعه پایدار ضدفقر را پیش ببرند و همزمان اجازه دهند جامعه مدنی و بخش خصوصی در ایران رشد کند.