نمایش نامه نویس برتر جشنواره سراسری تئاتر با بیان اینکه بهره گیری ازکلیشه نویسی آفت جدی برای دنیای نویسندگی است، گفت: نویسنده در سری جدید پایتخت از حجب و حیا در دیالوگ نویسی دور شده است و آنچه از فرهنگ عامه ایرانی و مازندرانی انتظار می رود در دیالوگها دیده نمیشود.
نمایش نامه نویس برتر جشنواره سراسری تئاتر با بیان اینکه بهره گیری ازکلیشه نویسی آفت جدی برای دنیای نویسندگی است، گفت: نویسنده در سری جدید پایتخت از حجب و حیا در دیالوگ نویسی دور شده است و آنچه از فرهنگ عامه ایرانی و مازندرانی انتظار می رود در دیالوگها دیده نمیشود.
ایلنا،محمد رفیقی متولد سال 60 در شهر گرگان است و دانشآموختهی رشتهی مدیریت آموزشی با مدرک کارشناسی ارشد. او اینک معاون گروه توسعه منابع انسانی دانشگاه علوم پزشکی مازندران است و در کنار آن، داستان و فیلمنامهنویس نیز هست و مجموعه داستان «بنت قنسول» را در کارنامهی ادبی خود دارد.
رفیقی رتبه نخست بخش نمایشنامهنویسی سومین جشنواره سراسری تئاتر اتود که در استان گلستان برگزار شد را به دست آورده است و در کنار آن برگزیده کشوری نمایشنامهنویسی در جشنواره سراسری خیابانی روبان قرمز در کرمان در سال 96 نیز هست.
وی علاوه بر فعالیت در حوزه ادبی، از آن جایی که در مقطع کاردانی در رشته بهداشت عمومی گرایش مبارزه با بیماریها تحصیل کرده است، در دورههای مختلف مدرس رشتههایی چون بهداشت و سلامت و آشنایی با برخی بیماریها نیز بوده است.
رفیقی در گفتگو با ایلنا، نویسنده را یک «تردست» میداند که در دنیای نویسندگی باید تخیل خواننده را با نگارش جزییات و پرهیز از کلیگویی تحت تاثیر قرار دهد. معتقد است در حال حاضر بسیاری از نویسندگان از کلیشهنویسی و کلینویسی بهره می برند که آفت جدی برای دنیای نویسندگی است. میگوید: «از توجه به جزییات و نگارش آن نباید غافل ماند. نباید قلم در دستمان بلرزد. نویسندهها در واقع اندوختههای ذهنی خواننده را کامل میکنند تا از این طریق کاری کامل و بهروزی تحویل دهند».
وی کار داستاننویسی را شبیه به تردستی با کلمات میداند و ادامه میدهد: «نویسنده در یک لحظه کوتاه با کلمات زیادی سر و کار دارد و ضمن چینش آنها باید حواسش به تمام عواملی که در داستان نقش دارند، باشد. یکی از تکیهگاههایی که مخاطب را میخکوب می کند استفاده دقیق از گفتگوها در داستان است. گفتگو در عین حال که می تواند جذاب باشد، میتواند کسالتآور هم باشد که در استفاده از آن نباید ولخرجی کرد. اینکه گفتگو چگونه استفاده شود مهم است. آشنایی با گویشهای محلی، منطقهای یا حتی ملی و طرز به کار بردن آنها در قالب گفتگو در گرو این است که نویسنده تا حد مطالعه دارد و تا چه حد با فرهنگ منطقهای که داستان در آن شکل میگیرد، آشنایی و ارتباط دارد . میزان قوی و ضعیف بودن این ارتباط، تأثیر خود را در نگارش خواهد گذاشت».
رفیقی با اشاره به مجموعه داستان خود به نام «بنت قنسول» شامل هفت داستان کوتاه و همچنین کتاب «نگاهی بر آموزش کارکنان؛ تعاریف، نظریات، الگوها» که انتشارات ماهواره در سال 95 آن را به چاپ رسانده است، میگوید: «هر نویسندهای انتظار دارد که ارگانها و سازمانهای دولتی بنا بر آنچه که اجازهاش را دارند، همانطور که از سایر هنرمندان حمایت میکنند، از قشر نویسندگان نیز حمایت کنند. برای انتشار دو کتابی که تا کنون نوشتهام به اداره کل کتابخانههای عمومی، صدا و سمیا برخی بانکها، آموزش و پرورش، شهرداری و شورای شهر و حوزه هنری مراجعه کردم و درخواست دادم و زمان زیادی هم صرف آن شد اما حمایتی نشد. مجموعه داستانم را در فروشگاههای شهر کتاب به صورت امانی هم گذاشتم و بعد از یک سال متاسفانه به اندازه انگشتهای یک دست هم به فروش نرفت».
وی به نام مجموعه داستانش اشاره میکند و میگوید: «بنت قنسول نام گلی است که نماد امید و امیدواری است و خاستگاه آن مکزیک است که در آنجا به نام گل شب کریسمس شناخته شده است. در ایران به نام گل شب یلدا، در اسپانیا گل عید پاک، در شیلی و پرو به نام تاج کوههای آند، در ترکیه گل آتا ترک، در عربی دختر کنسول معروف است. حتی در ایالات متحده آمریکا روز دوازدهم دسامبر به نام روز ملی بنت قنسول نامگذاری شده است. افسانهی در مکزیک بر سر زبانهاست در مورد دختر فقیری به نام ماریا که در شب کریسمس میخواهد هدیهای برای مسیح ببرد و در راه رفتن به کلیسا به او الهام میشود که گلهای هرز کنار جاده را بچیند و آنها را پیشکش محراب کند. معجزهای رخ میدهد و گیاهان هرز به شکوفههای قرمز بنت قونسول تبدیل میشوند و این گونه است که این گل نماد امید در این کشور و سایر کشورها میشود».
رفیقی در مورد سریال پایتخت و حواشی پیشآمده برای آن معتقد است که این سریال علی رغم پرمخاطب بودن و برخورداری از نقاط قوت، نسبت به گفتگوها نگاهی سطحی دارد. میگوید: «بازیهای خوب و شخصیتپردازیهای زنده از نقاط قوت این سریال است اما با وجود اینکه در هر قسمت صحنههای مثبت و هدفدار و با درونمایه میبینم، به کل مجموعه ایراد نگارش سطحی دیالوگها وارد است در حالی که دیالوگ بخش مهم فیلمنامه است و نقشی کلیدی در پیشبرد داستان و ارائه هدف آن دارد.
«نویسنده در سری جدید پایتخت از حجب و حیا در دیالوگ نویسی دور شده است و آنچه از فرهنگ عامه ایرانی و مازندرانی انتظار می رود در دیالوگها دیده نمیشود. ممکن است استثناهایی هم باشد اما لازم نیست که در یک مجموعه پرمخاطب که از شبکه ملی پخش میشود، این حد از دیالوگهای سطحی و کوچه بازاری مطرود شنیده شود. این سریال یک سریال خانوادگی است و باید از این نوع دیالوگها که فقط به هدف خنداندن با هر قیمتی است فاصله میگرفت. شاید قصد تقبیح برخی رفتارها باشد اما راه درستی برای به نمایش گذاشتن آن انتخاب نشده است. برخی از نکات منفی را میتوان در هنر به نمایش گذاشت و جای گلایه نیست اما این به این معنا نیست که نکات منفی فقط بیان شود و سپس رها شود بلکه باید راهکار و پیشنهاد برای رفع آنها ارائه شود.
رفیقی بهترین رکن این سریال را نمایش روابط میان اعضای خانواده میداند و میگوید: «به عنوان مثال نگهداری از افراد مسن که در این سریال به نمایش گذاشته شده است از نقاط قوت آن است. نقاط مثبت و منفی در هر متن داستانی ارائه میشود اما مهم این است که نباید رها شوند و به راحتی از کنار آن گذشت. صرف خندیدن مهم نیست.»