پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران ـ شهید حجت الاسلام و المسلمین مصطفوی که به دلیل نقش مبارزاتی پررنگش از سوی لانه جاسوسی در فهرست ترور 500 نفری قرار گرفته بود، در سال 1364 در هواپیمای ارتش که 50 شخصیت از جمله آیت الله فضل الله محلاتی نیز در آن حضور داشتند، در آسمان اهواز به شهادت رسید.
طی روزهای گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامی با اعضای خانواده شهید مصطفوی دیداری داشتند که در این دیدار ضمن مطرح شدن مواردی، بر لزوم پیروی از خط و راه حضرت امام تاکید ویژه ای کردند.
با خانم منصوره موسوی همسر شهید، فاطمه مصطفوی دختر و حجت الاسلام و المسلمین محسن مصطفوی داماد ایشان پیرامون ابعاد مختلف شخصیت این شهید بزرگوار و خاطره دیدارشان با مقام معظم رهبری به گفت و گو نشسته ایم.
متن کامل این گفت و گو را در زیر بخوانید:
*در ابتدا کمی از شخصیت شهید حجت الاسلام و المسلمین مصطفوی و ویژگی های بارز ایشان که بخشی از آن ها در روند مبارزاتشان و حضور در محضر امام خمینی (س) جای می گیرد و همچنین زندگی با ایشان برایمان بگویید.
شهید حجت الاسلام و المسلمین محمد مصطفوی کرمانی از شاگردان امام بودند و زمانی که امام بر فاجعه فیضیه گریه کردند، ایشان پشت سر آقای خلخالی قرار داشتند که این ماجرا در کتاب درسی سوم نظری هم به چاپ رسیده است.
ازدواجمان داستان مفصلی دارد که فرزندانم هم شاید تنها 10 درصد از زندگی ما را بدانند چون هیچ گاه فرصت صحبت در این خصوص پیش نیامد و در این میان مسائل سیاسی مهمی هم ناگفته باقی مانده است. متاسفانه درباره اتفاقاتی که رخ داده، تاریخ گذاری دقیقی انجام نداده ام اما بسیاری از شاهدان هنوز حضور دارند. در محیط خانواده پدرم به همراه آیت الله مشکینی از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بودند.
پیش از اینکه به زندگی مشترکمان اشاره کنم باید بگویم که با وجود سن کم خواستگارانی داشتم اما هنگامی که آقای مصطفوی آمدند، خانواده مادرم بنا را بر تحقیق گذاشتند. به خوبی به یاد دارم که پسردایی مادرم پس از تحقیق به شوخی گفتند ایشان دو مشکل بزرگ دارند یکی اینکه در حوزه بهشان سلمان فارسی گفته می شود و دیگری اینکه نماز شب را ترک نمی کنند. برای پدر من دو چیز اهمیت بسیاری داشت که یکی از آن ها باسواد بودن واقعی فردی بود که طلبه می شود و تقوا نیز در مرتبه دوم اهمیت و سایر مسائل ظاهری در درجه های بعدی قرار می گرفتند. درباره سواد پدرم همیشه می گفتند طلبه ای که سواد پائینی داشته باشد مانند کاسب کبریت فروش است که در نهایت چیزی دریافت نمی کند. همانطور که امیرالمؤمنین هم در نهج البلاغه علم و ثروت را با هم مقایسه کرده اند، با ارزش تر از این دو عنصر چیز دیگری نداریم.
هنگامی که ازدواج کردیم، شهید مصطفوی مبارز و امتحان درس خارج را داده بود که امتحان این درس تقریبا با امتحان ورود به دکترا برابر بود. شروع زندگی مان مبنای خوبی داشت اما بعدها با مشکلاتی روبه رو شدیم، به جرات می گویم که این همسر خوب برای من گران تمام شد.
در همان ابتدا پدرم از ایشان سؤال کردند: منبر هم می روید؟ که ایشان پاسخ مثبت دادند. بعد ها هم آقای زنجانی پدر آیت الله زنجانی که از مراجع تقلید و دایی مادرم بودند، استخاره کردند، آیه نور آمد و این وصلت صورت گرفت. عقد ما در ولادت حضرت زهرا و مراسم ازدواجمان نیز پس از 6 ماه در ولادت امام رضا (ع) صورت گرفت. سپس ایشان برای تبلیغ راهی شدند که در این مدت خبری ازشان نداشتیم، پس از اینکه بازگشتند پدرم سؤال کردند چرا در این مدت حتی یک نامه هم برای ما نفرستادید؟ ایشان در پاسخ گفتند در مدت اقامتمان در آبادان روزها مخفی بودیم و شب ها منبر می رفتیم و اصلا امکان ارسال نامه یا برقراری تماس تلفنی وجود نداشت چون شدیدا تحت کنترل بودیم.
در آن دوران با وجود اینکه درس می خواندم، خیاطی هم می کردم و با وجود اینکه خداوند فرزندانی را به بنده عنایت کرد با این حال به فعالیت هایم ادامه می دادم. به هر حال یک زندگی بسیار خوب همراه با احترام و درک متقابل داشتیم.
همسرم همیشه به این نکته اشاره می کردند که همسر خوب خود را از حضرت معصومه (س) خواسته و ایشان را در خواب دیده و سه موضوع موفقیت در تحصیل، ازدواج و شهادتشان را از ایشان طلب کرده اند.
*چه اتفاقی باعث شد تصمیم این شهید بزرگوار برای حضور در تهران و ادامه همراهی با امام از این شهر جدی شود؟
حضورشهید حجت الاسلام و المسلمین مصطفوی در فهرست ترور 500 نفری لانه جاسوسی
در زمان تحصیل در حوزه ایشان با آقایان دکتر هاشمی، مهدوی کرمانی و دعایی در حجره ای که درس می خواندند در یک اتاق به سر می بردند. همچنین شهید مصظفوی جزو لیست 500 شخصیتی بود که از سوی لانه جاسوسی باید ترور می شد. از سال 1354 سخت گیری ها در قم به شدت افزایش پیدا کرد به نحوی که بسیاری از اعضای خانواده مان دستگیر شدند که پس از این اتفاقات حاج آقا پسندیده گفتند بیش از این در قم نمانید. در آن زمان آقای دکتر بهشتی هم به منظور تدریس برای طلبه ها در مدرسه نظام به قم می آمدند که همسرم یکی از شاگردان دکتر بهشتی هم بودند.
بنابراین همسرم به نام مستعار آقای کرمانی به تهران آمدند، البته ایشان علاقه مند بودند زمانی که امام خمینی (س) به نجف رفتند، همراه ایشان راهی شوند که من اعلام کردم به دلیل نگهداری از بچه ها نمی توانم همراه شما باشم اما درباره رفتن شما مشکلی وجود ندارد. پس از اینکه به تهران آمدیم ایشان همراه با آقای دین پرور بنیاد نهج البلاغه را ایجاد کردند که هنوز مقاله هایشان در آن ها وجود دارد و کتابی که با شهید حقانی در خلال همکاری شان در حزب جمهوری با عنوان «اسلام پیشرو نهضت ها» نوشته بودند نیز در آنجا وجود دارد. همچنین برخی از دیگر کتاب هایی که به رشته تحریر درآورده بودند از جمله «دعا، عامل پیشرفت یا رکود» نیز در بنیاد مذکور موجود است.
شهید حاج شیخ محمد مصطفوی در مسیر همراهی با امام زحمت های بسیاری کشیده بودند که تقریرات ایشان روی برگه ها و تهیه قاب عکس هایی از حضرت امام از نمونه آن ها بود که ناچارا آن ها را در زیر خاک پنهان کردند. ایشان در همه جریان ها حضور داشتند و کمیته محلی تشکیل دادند و بعدها به خواست آقای دکتر بهشتی، وارد قوه قضائیه شدند، آن زمان روحانیون و روحانیت یکی بودند و بعد ها از یکدیگر جدا شدند و حزب، حزب جمهوری بود. همسرم و شهید بهشتی با یکدیگر ارتباط نزدیکی داشتند و به طور شبانه روزی تلاش می کردند، همچنین با تشکیل سازمان تبلیغات نیز در آنجا تدریس می کردند.
زندگی هدفمند، از خصوصیات بارز زندگی شاگردان امام
در زمینه پرداختن به شخصیت افراد سه مسئله وجود دارد: یکی شخصیت خود فرد، دیگری هدف او و در مرحله بعد روند زندگی فرد قرار می گیرد.
زندگی هدفمند یکی از خصوصیات بارز زندگی شاگردان حضرت امام بود چون امام خودشان بسیار منظم و معتقد بودند که طلبه باید آفتاب نزده درس خود را شروع کند، هیچ وقت به یاد ندارم همسرم صبح پس از نماز خوابیده باشند درحالی که این امر امروز به امری معمول تبدیل شده است. ایشان خیلی به روز بودند و تنها یک طلبه صرف نبودند. همچنین شهید حجة الاسلام و المسلمین مصطفوی یکی از شاگردان آقای موسوی گرمارودی هم بودند و با برخورداری از خطی خوش، دفتری زیبا هم داشتند که همیشه همراهشان بود که از این دفتر و یکسری از مدارک که با خودشان به جبهه بردند دیگر اثری باقی نماند.
سال 1358 برای حج ثبت نام کردیم که سال 59 همراه با اعلام اسامی مان جنگ شروع شد که نتوانستیم رهسپار شویم و سال 60 راهی شدیم که در آنجا هم در جریان انتخابات به آیت الله خامنه ای رای دادیم که چهار سال پس از آن هم دوباره راهی شدیم که در آنجا مجددا به ایشان رای دادیم.
در مکه شبی برای خواندن نماز شب به مسجد الحرام رفته بودیم که ایشان مات کعبه شدند و هنگامی که دلیل این اتفاق را پرسیدم، اعلام کردند که من دوست دارم به جبهه بروم اما می دانم با رفتنم شرایط بر شما بسیار سخت می شود اما از سوی دیگر هم دلم پیش جبهه است و نمی دانم چه کاری کنم. در این لحظه به همسرم گفتم خون ما رنگین تر از دیگران نیست، اگر وظیفه ات بر رفتن اقتضا می کند، این کار را انجام بده اما اگر وظیفه ای برای رفتن نداری، ناراحت نباش، در این لحظه به کعبه نگاهی کرد و گفت: همین جا شما و بچه ها را به خدا می سپارم چون می دانم پا به جبهه بگذارم، شهید می شوم.
*آقای مصطفوی در چه سالی و چگونه به شهادت رسیدند؟
زمان سپری شد تا در سال 1364 اینکه تعدادی از نماینده های مجلس، قاضیان و تعدادی از اساتید دانشگاه تصمیم گرفتند در قالب دو هواپیما راهی جبهه شوند که در یکی از آن ها همسر بنده بود که آقای محلاتی در راسشان قرار داشت و خلبانی از ارتش به عنوان سرهنگ عسگری در آن هواپیما حضور داشت و روی هم رفته 50 نفر سوار این هواپیما شده بودند که در آسمان اهواز به مقام شهادت نائل آمدند. این اتفاق در اول اسفند رخ داد و ما در ابتدا مطلع نشدیم. در آن زمان برادر همسرم نیز در عملیات یا زهرا در منطقه به تازگی به شهادت رسیده بود.
درباره این هواپیما که متشکل از 50 تن بود در ابتدا ظرفیت بیشتر از این تعداد بود که طبق گفته خلبان تعدادی از افراد باید هواپیما را ترک می کردند که همسر بنده یکی از داوطلبان این مورد بود و این نشان از منطقی و معقول بودن ایشان داشت که بالاخره پس از اینکه تصمیم شخص کناردستی آقای محلاتی برای رفتن به جبهه تغییر کرد، همسر من جایگزین ایشان و راهی جبهه شد.
این پرواز از فرودگاه لو رفته بود. طی 4 سال از 8 سال جنگ دفاعی مان با اینکه پیشرفت های خوبی را تجربه کرده بودیم، بیشتر پروازها به دلایل مختلفی به ویژه رخنه منافقان لو می رفت. بعدها که برای دیدن شهیدمان به معراج شهدا رفتیم در درجه نخست از خدا درخواست کردم که به من صبر عطا کند و در درجه دوم این توانایی را به من عطا کند که بچه ها را آنگونه که مدنظرش است، تربیت کنم و در درجه سوم قطع نشدن رابطه مان با یکدیگر را درخواست کردم که خدا را شکر تاکنون همینطور بوده و علاوه بر اینکه ایشان را بسیار خواب دیده ام، در مواقعی هم در بیداری ملاقاتشان کرده ام.
شهید مصطفوی در جایی به دامادمان، حجت الاسلام و المسلمین قمی که در آن زمان ریاست دادگاه خانواده را بر عهده داشتند، گفته بودند دو چیز را باور نمی کنم که یکی از آن ها دعوای بین زن و شوهر و دیگری شهادت دکتر بهشتی است. در شبی که دکتر بهشتی شهید شدند ایشان تصمیم بر رفتن به حزب جمهوری داشتند که به دلیل تاخیر زمانی این اتفاق نیفتاد اما از نرفتنشان مدام ناراحت بودند و می گفتند ما با یکدیگر بودیم اما آن ها رفتند و من تنها ماندم.
دیدار با مقام معظم رهبری
سال 1367 مقام معظم رهبری که آن رئیس جمهور وقت بودند به منزل قبلی ما تشریف آوردند و پس از 26 سال در روز 12 آذر امسال دامادمان تماس گرفت و اعلام کرد که می خواهم به منزلتان بیایم و در غروب نوه ام تماس گرفت و اعلام کرد که میهمان برایتان می آید اما نگفت چه کسی قرار است بیاید سپس حاج آقا قمی به همراه دخترم آمدند و گفتند قرار است آقا تشریف بیاورند. ایشان مدتی طولانی حدود 45 دقیقه در منزلمان بودند و از آقای قمی بسیار تعریف کردند و گفتند که زحمت ما خیلی بر دوش ایشان است، من از طرف خودم از خانم ایشان عذرخواهی می کنم.
در این دیدار اعلام کردم که خیلی دلم گرفته بود. ایشان همچنین درباره فرزندانم و تحصیلات آن ها پرسش هایی را مطرح کردند. دخترم در این دیدار گفت آقا ما سالها مثل اویس قرنی انتظار شما را می کشیدیم و آقا گفتند کاش آرزوی دیگری می کردید چون این آرزو خیلی بزرگ نیست.
در دیداری که به آن اشاره شد من خدمت رهبری اعلام کردم که آرزوی بزرگی برای شما دارم و آن ظهور آقا امام زمان (عج) و کم شدن بار مسئولیت شما است، آقا فرمودند اگر این اتفاق بیفتد من حاضرم کوچه شما را جارو بزنم که در این لحظه همه اشک ریختند.
آقای قمی از مبارزان پیش از انقلاب هستند و آشنایی ما هم بر همین اساس است و این وصلت هم به واسطه همسر خواهرم اتفاق افتاد. ایشان از خانواده ای مبارز بودند که شهدای بسیاری را تقدیم اسلام کرده بودند.
تاکید بر پیروی از مسیر امام خمینی (س)
همچنین در این دیدار آقا به حاج آقا قمی به عنوان فردی که عهده دار مسئولیتی در دفترشان است اشاره کردند. ایشان همچنین بر پیروی از مسیر و راه امام تاکید بسیاری داشتند.
حاج آقا شکری در زمانی که آقای قمی به خواستگاری دختر بزرگ ما آمدند به امتیازات ایشان اشاره کردند که یکی از آن ها این بود که ایشان مدت سه سال بود که درس خارج می خواندند و با اینکه دادستان سپاه بودند، سرپناهی هم برای خودشان ایجاد کرده بودند اما همسرم اعلام کردند که الان برای ازدواج دخترمان کمی زود است و ایشان قصد ادامه تحصیل دارند. از این قضیه 4 ماه گذشت و آقای قمی دوباره تشریف آورند و گفتند ما هر چه شما بفرمایید را قبول می کنیم فقط تقاضا داریم به جای پزشکی رشته دیگری را انتخاب کنند که در این زمان حاج آقا مصطفوی اعلام کردند که پدر بنده باید استخاره کند. همسرم برای تمامی فرزندانم شرایطی همچون تحصیل را تعیین کردند که در عقدنامه هم ذکر شده چون دکتر بهشتی به فعالیت های اجتماعی زنان اعتقاد داشتند و حضرت امام نیز بر رشد علمی جامعه و زنان تاکید بسیاری داشتند. پدرم پس از استخاره اعلام کردند که جریان حضرت مریم (ع) مطرح شده به این معنا که خوب اما سخت است. بدین ترتیب دخترم درسشان را در رشته زیست شناسی و علوم پایه ادامه دادند.
به معنای واقعی رفتن امام و اشخاصی چون شهید بهشتی در جامعه ما خلأ ایجاد کرد و با اینکه شعار دادیم «ایران پر از بهشتی است» اما واقعا از این خبرها نیست. البته الان هم افرادی هستند اما آن ترکیبی از زنان و مردان که آن ها می خواستند، ایجاد نشد.
*کمی از حال و هوای جلسه ای که رهبری میهمان منزلتان شدند و افراد حاضر در آن جلسه برایمان توضیح دهید.
فاطمه مصطفوی دخترشهید حجة الاسلام و المسلمین مصطفوی در بخش دیگری از این گفت و گو به حال و هوای حاکم بر فضای جلسه ای که با حضور رهبری در منزلشان برگزار شد، اشاره و اظهار کرد: شبی که مقام معظم رهبری تشریف آوردند من و خواهرم به نمایندگی از سایر فرزندان در اینجا حضور داشتیم. شبی به یاد ماندنی و غیرمترقبه بود. آن شب به ایشان گفتم که مثل اویس قرنی بوی شما را استشمام می کردیم و سال ها منتظر چنین دیداری بودیم و ایشان گفتند آرزوی بزرگتری می کردید. مادرم گفتند می دانیم مسئولیت شما سنگین است و نمی خواستیم مزاحمتان شویم و من هم گفتم که همیشه برایتان دعا می کردیم.
خیلی عجیب بود که زمانی که ایشان در منزلمان بودند و عکس شهیدمان را دیدند به حاج آقا قمی فرمودند پس از این اجلاس سران و جلسات متوالی، خستگی مان در اینجا در رفت. من در بخشی دیگر به این نکته اشاره کردم با اینکه ما در مرکز بهداشت هستیم و صحبت از زلزله و آتشفشان و گسل های تهران می شود اما از اینکه شما در این شهر هستید، احساس آرامش می کنیم و گروهی که از ژاپن برای بررسی وضعیت زلزله آمده بودند، شب نماندند که ایشان فرمودند دل کوچکی دارند.
فاطمه مصطفوی: پیروی از خط امام گزینشی نیست
دو سه سؤال اساسی در ذهن داشتم که یکی از آن ها این بود که چگونه می توان از خط امام پیروی کرد؟ ایشان در پاسخ گفتند پیروی از خط امام به صورت گزینشی نیست و اینگونه نیست که هر فردی با بیان کردن بخشی از صحبت های امام، در اصل حرف خودش را پیش ببرد، ما باید روی محکمات سخنان امام صحبت کنیم. ایشان منظور خود از محکمات را مواردی عنوان کردند که در کتاب ها و سخنان ایشان به صورت متواتر بیان شده است مانند استکبارستیزی که از پیام های همیشگی حضرت امام بود.
بنده در بخشی دیگر درخواست کردم که محکمات سخنان امام در قالب کتاب گردآوری شود و اعلام کردم که به دلیل عضویت در بسیج جامعه پزشکی، گروه های مختلف از ما درباره راه و خط امام سؤال می کنند و ایشان تامل کردند.
در آن جلسه همچنین کمی درباره مسائل سیاسی روز صحبت کردیم. همچنین سوال دیگر من در مورد کارهای اجرایی بود که به بنده پیشنهاد می شد اما نمی دانستم کار اجرایی بهتر است یا کار فرهنگی؟ بنابراین درباره این موضوع از ایشان سؤال کردم که فرمودند: در حکومت اسلامی هرگونه خدمتی در هر جایی یک فضیلت شمرده می شود اما بار کار فرهنگی و هدایت جامعه و جوانان کار مهم تری است.
در آن شب خواهر بزرگم و همسرشان آقای قمی که معاون بین الملل دفتر آقا و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری هستند هم حضور داشتند که رهبری هر دو نفر را مورد توجه قرار دادند و از خواهرم درباره سکونتشان در قم و از آقای قمی درباره رفت و آمد هر روزه شان به تهران سؤال کردند و خطاب به خواهرم فرمودند: از حضور حاج آقا قمی در دفتر سال ها سپری می شود و ما از وجودشان استفاده می کنیم. معظم له با تمجید از فعالیتهای دکنر قمی در دفتر فرمودند کار ایشان در دفتر دارای اهمیت و تقریبا جنبه انجصاری دارد و لذا در چند نوبت که دیگران خواستار همکاری ایشان با آنها شدند، مخالفت کردم.
برای بنده خیلی جالب بود که مقام معظم رهبری از خواهرم هم تشکر و هم عذرخواهی کردند و خواهرم نیز از اینکه همسرشان توانسته اند خدمتی کنند، ابراز خوشحالی کردند. همچنین در پایان این دیدار معظم له قران امضا شده ای را به مادرم اهدا فرمودند.
*در بخش دیگری از این برنامه که به گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین محسن مصطفوی داماد و برادرزاده شهید مصطفوی اختصاص پیدا کرد، بر ویژگیها و صفات منحصر به فرد این شهید اشاره شد که حجت الاسلام و المسلمین محسن مصطفوی چنین توضیح دادند: درباره شهید حجة الاسلام و المسلمین مصطفوی تمامی افرادی که ایشان را می شناسند به میهمان نوازی و غریب نوازی ایشان اشاره می کنند.
موضوع دیگری که بسیاری از آقایان به آن ها اشاره می کنند در حوزه مباحث عبادی مربوط به ایشان است، برخی از عالمان تنها در فضای علمی و عبادی هستند و برخی دیگر در فضای علمی، عبادی و سیاسی قرار دارند و عده ای دیگر اهل قلم هستند اماشهید حجة الاسلام و المسلمین مصطفوی در زمینه برخورداری از این صفات جامع بودند و همیشه به این نکته اشاره می کردند که دوست ندارم شمع باشم چون شمع اطرافش را روشن می کند اما محیط مربوط به خود را تاریک می کند. ایشان در عین اینکه عارف بودند، در منزل نیز فعالیت هایی از جمله رسیدگی به گل ها و گیاهان و همچنین کارهای فنی را انجام می دادند، امروز کم تر می توان چنین فرد جامعی راپیدا کرد که با وجود حضور در فضاهای مختلف، در زمینه ای خاص برجسته تر باشد.
حال و هوای جلسه با رهبری حال و هوایی خاص است که تنها با واقع شدن در چنین فضایی احساس می شود. نکته جالبی که در آن دیدار وجود داشت این بود که ایشان با وجود همه مشغله هایشان، احساس آرامش را در دیدار با خانواده شهدا دانستند و با بیان خاطره هایی که در ذهن داشتند، بسیاری از امور را به خوبی یادآوری کردند.
*با در نظر داشتن تاکید مقام معظم رهبری بر لزوم گام برداشتن در خط و راه حضرت امام و با توجه به حضور شما در جلسه مورد نظر، رایشان قاعده پیروی از خط امام را در چه اموری دانستند؟
با در نظر داشتن تاکیدی که مقام معظم رهبری با حضور در منزل شهید حجة الاسلام و المسلمین مصطفوی بر پیروی از راه حضرت امام (س) داشتند باید گفت متاسفانه فضا به گونه ای است که هر فردی به نحو دلخواه خود از سخنان امام برداشت می کند. رهبری در صحبت هایشان به این نکته اشاره کردند که محکمات فرمایشات امام باید مورد توجه قرار بگیرد و هنگامی که سؤال شد چرا برخی افراد چنین کاری را انجام نمی دهند، ایشان پاسخ دادند هرکسی این کار را انجام دهد به نوعی مورد تهمت قرار می گیرد و می گویند هرطور که خودشان می خواستند، برداشت کرده اند.
پیروی خط امام از قاعده ای کلی برخوردار است و فقط کشور ما رهبر دارد و خدا را شکر به پیروزی رسیده است. بعد از کشور ما به تبعیت از ایران، لبنان نیز به پیروزی رسید که با رهبری سید حسن نصر الله این کشور در دنیا درخشید و پس از آن ها این اتفاق در یمن افتاد و هر کسی این جایگاه را حفظ کند قطعا به پیروزی می رسد اما افراد نباید سخنان امام را برحسب سلیقه خودشان گلچین کنند و بسیاری از افراد از اسم امام و مقام معظم رهبری به نفع خود استفاده می کنند درحالی که در شرایط سیاسی فعلی هرکسی از هر بخش از فرمایشات امام که بخواهد استفاده می کند که این معنای ولایت مداری نیست بلکه ولایت مداری در جایی معنا می شود که فردی حس کند حضور در آنجا به نفعش نیست اما باید پای کار بایستد که اگر ما به این قضیه توجه داشته باشیم، شکست ناپذیر هستیم و امروز دنیا چنین موضوعی را مشاهده می کند.
گفت و گو: بهاره کنجکاوفرد