در این یادداشت به قلم محمد عسلی صاحب امتیاز و مدیرمسئول این روزنامه آمده است:
نگارش و بیان زندگینامه و یا سرگذشت انسانهای بزرگ و تأثیرگذار هر چند هم ماهرانه و استادانه باشند تأثیر آن در ذهن خواننده چنان نیست که همانند بیان خاطرات و نشست و برخاستها باشد.
از این رو بر آن شدم به عنوان یک شاگرد کوچک که بارها در محضر ایشان به صورت غیررسمی تلمذ کردم و از اسلام، قرآن و ائمه درسها گرفتم هر آنچه را شاهد بودم بعضاً به عنوان بیان خاطرات برای خوانندگان گرامی بنویسم حتی به مختصر نه از آن جهت که ایشان سی سال در کسوت امام جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان بودند آن هم در شرایط خاص و بسیار حساس که بخشی از آن در زمان جنگ تحمیلی 8 ساله بوده است؛ بلکه هر آنچه از عمل ایشان دور از انظار عمومی دیدم و بر اساس گفته هایی از ایشان دریافتم که کیستند و به دنبال چه هستند را خاطره وار عرض می کنم؛ از آن جهت که حق شاگرد استادی را به جا آورده باشم و اینکه من روزنامه نگارم و بارها پای سخنان ایشان نشسته و مطالبشان را با موضوعات روز در روزنامه کیهان و عصر مردم در طول 32 سال نشر داده ام.
حال ناگفته هایی را در غیاب ایشان می نویسم که ان شاءالله تعبیر وصفی از آن نشود جز آنکه برای شناخت بیشتر کمک کند به قضاوت مردم در باره فردی که هنوز هم علیرغم آن همه گفتار و نوشتار و سخنرانی و منبر و نماز ناشناخته مانده است که به قول شاعر:
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
و اما بعد:
روحانی اگر در سمت مشاغل سیاسی و یا اداری نباشد در روزگار ما محبوب تر است در میان مردم؛ زیرا سمت ها هر چند با فضیلت و پاکدستی متولیان آن با خیر و خوبی هم به پایان رسند باز هم حرف و حدیث هایی به دنبال دارند. زیرا هر کس به اندازه توقع و خواسته درست یا غلط خود از مسئولان و سیاسیون انتظار دارد مورد حمایت قرار گیرد و به هدف خود برسد که این امر عملاً غیرممکن است. از طرف دیگر وقایع و رویدادهای پیش بینی شده و فشارهای خارجی و داخلی گاه انسان های پاک سرشت و مهذب را در شرایطی قرار می دهد که به مصلحت روی می آورند و دفع شر می کنند به ویژه در مسایل اقتصادی و بعضاً سیاسی که در موارد عدیده ای از زمان بعثت تاکنون با آن مواجه بوده ایم؛ مثال آن را می توان در صلح حدیبیه آورد که پیامبر اکرم(ص) با ابوسفیان و کفار مکه صلح کرد و آن صلح فتح مکه را به دنبال داشت اما معاویه و یزید بعدها از پیامبر اسلام انتقام گرفتند و جنگ های داخلی راه انداختند.
این مقدمه را از آن رو آوردم که اگر افرادی مانند آیت الله حائری در کسوت امام جمعه شیراز نمی بودند که ملزم به مدیریت در وحدت آفرینی باشند و مثلاً در حوزه تدریس می کردند و در دانشگاه قرآن و معارف و تفسیر و چه و چه می گفتند در بعضی اذهان افراد بی اطلاع مورد قضاوت ناعادلانه قرار نمی گرفتند و یا کسی سؤال نمی کرد چقدر ثروت دارند؟
و اما بعدتر:
آشنایی من با آیت الله حائری شیرازی برمی گردد به سال 1359 که در آن زمان مدیریت دبیرستان ملاصدرا را در شرایطی پذیرفتم که تقریباً 500 نفر دانش آموز با گرایش های مختلف سیاسی تحت تأثیر القائات سردمداران 27 حزب، دسته، گروه و جمعیت سیاسی آرامش مدرسه را به هم می زدند و در زنگ استراحت یقه یکدیگر را گرفته مبادرت به زد و خورد می کردند.
در چنین شرایطی سه تن از روحانیون مطرح شیراز، آیت الله محی الدین حائری شیرازی، آیت الله سید علی محمد دستغیب و آیت الله سید علی اصغر دستغیب به دعوت دانش آموزان انجمن اسلامی و طرفداران دیگر برای سخنرانی به دبیرستان می آمدند و مسایل روز را اعم از سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی بیان و تفسیر می کردند.
یادم هست در یکی از روزهای حساس که درگیری ها به اوج خود رسیده بود و تظاهرات گروهک ها به خیابان ها کشیده شد و بیم به هم ریختگی اوضاع می رفت؛ آیت الله حائری در دبیرستان طی یک سخنرانی پرشور همگان را به وحدت دعوت کردند و آیه شریفه واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا را تفسیر نمودند و یک ساعت تمام فقط در مورد حبل الله صحبت کردند که دبیران دبیرستان هم تحت تأثیر قرار گرفتند.
این اولین آشنایی را از یاد نمی برم که قدرت کلام این 3 روحانی بزرگوار چگونه در آن شرایط سخت تأثیرگذار می بود.
دروس مدیریت اسلامی توأم با خلاصه سخنرانی های قبل که به صورت جزوه در اختیار مدیران قرار می گرفت و هفته ای دو نوبت در محل دفتر امام جمعه تشکیل می شد نیز در عملکرد مدیران تأثیرگذار بود؛ مضافاً اینکه گاه با پرسش و پاسخ همراه می شد.
وقتی مسئولیت سرپرستی کیهان را از سال 1364 تا 1375 به مدت 11 سال عهده دار شدم فرصتی پیش آمد تا نقطه نظرات فقهی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی علمای اعلام به ویژه اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری را در مورد ولایت مطلقه فقیه طی مصاحبه هایی در روزنامه کیهان انتشار دهم.
در آن زمان هر سه روحانی محترمی که ذکرشان رفت اظهار نظرهایشان چاپ شد.
معمولاً وقتی به منزل آیت الله حائری دعوت می شدم برای مصاحبه و یا شخصاً تقاضای مصاحبه می کردم آنچه از سادگی، بی پیرایگی و اینکه تعلق خاطری به مسایل مادی و دنیایی نمی دیدم برایم جالب توجه بود. به عنوان مثال در طول 37 سال که از انقلاب اسلامی می گذشت خانه همان خانه بود و فرش ها همان و حتی نقاشی رنگ و رو رفته ساختمان هم به همان صورت بود. حتی جای قاب عکس ها هم تغییر نمی کرد.
بارها شاهد بودم که همسر و فرزندان ایشان برای صرف ناهار معطل می ماندند تا مصاحبه تمام شود و وقتی صدایشان می کردند می گفتند: شما مشغول شوید می آیم.
یادم هست در یکی از جلسات عمومی از درد معده به خود می پیچیدند اما سخنرانی را ادامه می دادند و عکس العملی نشان نمی دادند.
دلسوزی و تقید ایشان به رفع و رجوع مشکلات گاه موجب می شد شبانه برای بازدید از شهرستان های فارس عزم سفر کنند تا صبح زود در محل حاضر باشند.
توجه ایشان به تأثیر مطبوعات و روزنامه ها حتی گاه بیشتر از پخش اخبار توسط صدا و سیما می بود و وقتی روزنامه دیر می رسید پیگیر بودند که چرا دیر شده.
علیرغم اینکه همسرشان مدت ها بیمار بودند، حس مسئولیت موجب می شد بیشتر اوقات را صرف پاسخگویی به مراجعان و شرکت در جلسات کنند و امور بهبودی همسرشان را به فرزندان ارجاع می دادند هر چند نسبت به همسرشان بسیار وفادار بودند.
علاقه مندی آیت الله حائری به غرس درخت و ایجاد باغ و امور کشاورزی به گونه ای بود که در دوران دانشجویی و طلبگی در زمین های آقای ایزدی معروف کار می کردند و همین امر باعث شد تا بانی و مروج بیش از 5 هزار باغ در اطراف شیراز شوند و تا زمانی که در مصدر امور بودند تلاش می کردند باغ های شیراز توسط مالکانشان خشک نشوند و به آپارتمان تبدیل نشوند هر چند شهرداری ها کار خودشان را می کردند و گاه و بی گاه در برابر مالکان باغ ها که از بی آبی می نالیدند مسئولان شهرداری تسلیم می شدند.
بارها قصد داشتم مطالبی در خصوص عملکرد مرحوم آیت الله حائری بنویسم اما این فکر مرا از این کار بازمی داشت که در زمان تصدی ایشان این احتمال وجود دارد که بعضی ها آن را نوعی تملق گویی یا گزافه گویی به حساب آورند. اینک که روی در خاک دارند و سمتی هم ندارند انتشار این خاطرات را نوعی وظیفه دینی و اخلاقی می دانم و هیچکس هم نمی تواند تعبیر دیگری از آن داشته باشد.
اولین شماره روزنامه عصر مردم را با مصاحبه ای از ایشان منتشر کردیم با این سؤال که به نظر جنابعالی روزنامه خوب چه روزنامه ای است؟
ایشان در پاسخ گفتند: روزنامه خوب روزنامه ای است که نه تملق بگوید و نه نیش بزند…
در مصاحبه کلمه نیش را باز کردند و گفتند منظورم این نیست که کسی انتقاد نکند؛ انتقاد حق هر فرد فهمیده ای است که قصد اصلاح دارد. نیش یعنی دشمنی کردن و ناصواب سخن گفتن.
در مراسم بزرگداشت یکمین سال انتشار روزنامه عصر مردم از ایشان دعوت کردیم برای سخنرانی در جمع مردم و مسئولان در سالن اقبال لاهوری حضور پیدا کنند. وقتی آمدند و هنوز برنامه شروع نشده بود به ایشان عرض کردم اگر مایل باشید به روزنامه کمکی شود چون نوپاست اشاره ای به مدیران بفرمایید که به ما آگهی دهند.
وقتی برای سخنرانی دعوت شدند علیرغم انتظار گفتند: روزنامه عصر مردم اگر در کنار آب نباشد میوه اش شیرین تر می شود مثل انجیر دیم استهبان…»
منظور ایشان این بود که تقاضای کمک نکنیم و روی پای خود بایستیم که از آن زمان تاکنون 21 سال گذشته و به لطف خدا روی پای خودمان ایستاده ایم.
یادم هست وقتی در روزنامه کیهان سرپرستی فارس را عهده دار بودم. از فرد مورد اعتمادی مطلبی در خصوص یکی از اشخاص طاغوتی زمان شاه شنیدم که اموال توقیفی اش که شامل چند ده پلاک خانه بوده با توصیه و رانت آزاد کرده. مطلب را خدمت آیت الله حائری عرض کردم. ایشان در پاسخ گفتند: مگر روزنامه نگار نیستی؟ برو در روزنامه منعکس کن.
خبری موثق تهیه کردم و برای روزنامه کیهان به تهران ارسال کردم. مطلب با تیتر صفحه اول چاپ شد.
شخص کذایی دو روز بعد تحت الحفظ نیروی انتظامی مرا به دادگاه برد. قاضی مربوطه گفت: اسناد و مدارکت چیست؟ گفتم: فرصت پیدا نکردم اسنادی جمع آوری کنم. گفت: پس افترا و تهمت است و باید بروی زندان.
به قاضی گفتم: اجازه یک تلفن به من می دهید؟
گفت: آری برو تلفن کن و برگرد.
به دفتر آیت الله حائری تلفن کردم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم؛ که شما فرمودید مطلب را در روزنامه منعکس کن من هم منعکس کردم. حالا دستگیر شده ام و می خواهند مرا به زندان بیاندازند. می شود شما به قاضی بفرمایید که فرصت جمع آوری اسناد بدهند؟
ایشان یک جمله گفتند که: مگر حقوق نخوانده ای از خودت دفاع کن و سپس تلفن را قطع کردند…
و من در دادگاه استناد کردم به قانون مطبوعات و گفتم بنده مسئولیتی ندارم؛ بلکه مدیرمسئول روزنامه کیهان در تهران است که بعد از یکی دو سال اثبات شد بنده خبر را درست داده ام و دست از سرم برداشتند.
این مطلب را از آن رو آوردم که تشخیص دادم ایشان اهل توصیه نبودند و بعد از آن هم مطالبه ای از ایشان نداشتم.
موارد خاطرات من با آیت الله حائری را می شود یک کتاب کرد.
بیش از این را در حوصله خوانندگان نمی بینم.
والسلام
6114/ 2027
دریافت خبر: علی اکبر خرامش ** انتشاردهنده: سیداحمد نجفی
نگارش و بیان زندگینامه و یا سرگذشت انسانهای بزرگ و تأثیرگذار هر چند هم ماهرانه و استادانه باشند تأثیر آن در ذهن خواننده چنان نیست که همانند بیان خاطرات و نشست و برخاستها باشد.
از این رو بر آن شدم به عنوان یک شاگرد کوچک که بارها در محضر ایشان به صورت غیررسمی تلمذ کردم و از اسلام، قرآن و ائمه درسها گرفتم هر آنچه را شاهد بودم بعضاً به عنوان بیان خاطرات برای خوانندگان گرامی بنویسم حتی به مختصر نه از آن جهت که ایشان سی سال در کسوت امام جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان بودند آن هم در شرایط خاص و بسیار حساس که بخشی از آن در زمان جنگ تحمیلی 8 ساله بوده است؛ بلکه هر آنچه از عمل ایشان دور از انظار عمومی دیدم و بر اساس گفته هایی از ایشان دریافتم که کیستند و به دنبال چه هستند را خاطره وار عرض می کنم؛ از آن جهت که حق شاگرد استادی را به جا آورده باشم و اینکه من روزنامه نگارم و بارها پای سخنان ایشان نشسته و مطالبشان را با موضوعات روز در روزنامه کیهان و عصر مردم در طول 32 سال نشر داده ام.
حال ناگفته هایی را در غیاب ایشان می نویسم که ان شاءالله تعبیر وصفی از آن نشود جز آنکه برای شناخت بیشتر کمک کند به قضاوت مردم در باره فردی که هنوز هم علیرغم آن همه گفتار و نوشتار و سخنرانی و منبر و نماز ناشناخته مانده است که به قول شاعر:
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
و اما بعد:
روحانی اگر در سمت مشاغل سیاسی و یا اداری نباشد در روزگار ما محبوب تر است در میان مردم؛ زیرا سمت ها هر چند با فضیلت و پاکدستی متولیان آن با خیر و خوبی هم به پایان رسند باز هم حرف و حدیث هایی به دنبال دارند. زیرا هر کس به اندازه توقع و خواسته درست یا غلط خود از مسئولان و سیاسیون انتظار دارد مورد حمایت قرار گیرد و به هدف خود برسد که این امر عملاً غیرممکن است. از طرف دیگر وقایع و رویدادهای پیش بینی شده و فشارهای خارجی و داخلی گاه انسان های پاک سرشت و مهذب را در شرایطی قرار می دهد که به مصلحت روی می آورند و دفع شر می کنند به ویژه در مسایل اقتصادی و بعضاً سیاسی که در موارد عدیده ای از زمان بعثت تاکنون با آن مواجه بوده ایم؛ مثال آن را می توان در صلح حدیبیه آورد که پیامبر اکرم(ص) با ابوسفیان و کفار مکه صلح کرد و آن صلح فتح مکه را به دنبال داشت اما معاویه و یزید بعدها از پیامبر اسلام انتقام گرفتند و جنگ های داخلی راه انداختند.
این مقدمه را از آن رو آوردم که اگر افرادی مانند آیت الله حائری در کسوت امام جمعه شیراز نمی بودند که ملزم به مدیریت در وحدت آفرینی باشند و مثلاً در حوزه تدریس می کردند و در دانشگاه قرآن و معارف و تفسیر و چه و چه می گفتند در بعضی اذهان افراد بی اطلاع مورد قضاوت ناعادلانه قرار نمی گرفتند و یا کسی سؤال نمی کرد چقدر ثروت دارند؟
و اما بعدتر:
آشنایی من با آیت الله حائری شیرازی برمی گردد به سال 1359 که در آن زمان مدیریت دبیرستان ملاصدرا را در شرایطی پذیرفتم که تقریباً 500 نفر دانش آموز با گرایش های مختلف سیاسی تحت تأثیر القائات سردمداران 27 حزب، دسته، گروه و جمعیت سیاسی آرامش مدرسه را به هم می زدند و در زنگ استراحت یقه یکدیگر را گرفته مبادرت به زد و خورد می کردند.
در چنین شرایطی سه تن از روحانیون مطرح شیراز، آیت الله محی الدین حائری شیرازی، آیت الله سید علی محمد دستغیب و آیت الله سید علی اصغر دستغیب به دعوت دانش آموزان انجمن اسلامی و طرفداران دیگر برای سخنرانی به دبیرستان می آمدند و مسایل روز را اعم از سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی بیان و تفسیر می کردند.
یادم هست در یکی از روزهای حساس که درگیری ها به اوج خود رسیده بود و تظاهرات گروهک ها به خیابان ها کشیده شد و بیم به هم ریختگی اوضاع می رفت؛ آیت الله حائری در دبیرستان طی یک سخنرانی پرشور همگان را به وحدت دعوت کردند و آیه شریفه واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا را تفسیر نمودند و یک ساعت تمام فقط در مورد حبل الله صحبت کردند که دبیران دبیرستان هم تحت تأثیر قرار گرفتند.
این اولین آشنایی را از یاد نمی برم که قدرت کلام این 3 روحانی بزرگوار چگونه در آن شرایط سخت تأثیرگذار می بود.
دروس مدیریت اسلامی توأم با خلاصه سخنرانی های قبل که به صورت جزوه در اختیار مدیران قرار می گرفت و هفته ای دو نوبت در محل دفتر امام جمعه تشکیل می شد نیز در عملکرد مدیران تأثیرگذار بود؛ مضافاً اینکه گاه با پرسش و پاسخ همراه می شد.
وقتی مسئولیت سرپرستی کیهان را از سال 1364 تا 1375 به مدت 11 سال عهده دار شدم فرصتی پیش آمد تا نقطه نظرات فقهی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی علمای اعلام به ویژه اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری را در مورد ولایت مطلقه فقیه طی مصاحبه هایی در روزنامه کیهان انتشار دهم.
در آن زمان هر سه روحانی محترمی که ذکرشان رفت اظهار نظرهایشان چاپ شد.
معمولاً وقتی به منزل آیت الله حائری دعوت می شدم برای مصاحبه و یا شخصاً تقاضای مصاحبه می کردم آنچه از سادگی، بی پیرایگی و اینکه تعلق خاطری به مسایل مادی و دنیایی نمی دیدم برایم جالب توجه بود. به عنوان مثال در طول 37 سال که از انقلاب اسلامی می گذشت خانه همان خانه بود و فرش ها همان و حتی نقاشی رنگ و رو رفته ساختمان هم به همان صورت بود. حتی جای قاب عکس ها هم تغییر نمی کرد.
بارها شاهد بودم که همسر و فرزندان ایشان برای صرف ناهار معطل می ماندند تا مصاحبه تمام شود و وقتی صدایشان می کردند می گفتند: شما مشغول شوید می آیم.
یادم هست در یکی از جلسات عمومی از درد معده به خود می پیچیدند اما سخنرانی را ادامه می دادند و عکس العملی نشان نمی دادند.
دلسوزی و تقید ایشان به رفع و رجوع مشکلات گاه موجب می شد شبانه برای بازدید از شهرستان های فارس عزم سفر کنند تا صبح زود در محل حاضر باشند.
توجه ایشان به تأثیر مطبوعات و روزنامه ها حتی گاه بیشتر از پخش اخبار توسط صدا و سیما می بود و وقتی روزنامه دیر می رسید پیگیر بودند که چرا دیر شده.
علیرغم اینکه همسرشان مدت ها بیمار بودند، حس مسئولیت موجب می شد بیشتر اوقات را صرف پاسخگویی به مراجعان و شرکت در جلسات کنند و امور بهبودی همسرشان را به فرزندان ارجاع می دادند هر چند نسبت به همسرشان بسیار وفادار بودند.
علاقه مندی آیت الله حائری به غرس درخت و ایجاد باغ و امور کشاورزی به گونه ای بود که در دوران دانشجویی و طلبگی در زمین های آقای ایزدی معروف کار می کردند و همین امر باعث شد تا بانی و مروج بیش از 5 هزار باغ در اطراف شیراز شوند و تا زمانی که در مصدر امور بودند تلاش می کردند باغ های شیراز توسط مالکانشان خشک نشوند و به آپارتمان تبدیل نشوند هر چند شهرداری ها کار خودشان را می کردند و گاه و بی گاه در برابر مالکان باغ ها که از بی آبی می نالیدند مسئولان شهرداری تسلیم می شدند.
بارها قصد داشتم مطالبی در خصوص عملکرد مرحوم آیت الله حائری بنویسم اما این فکر مرا از این کار بازمی داشت که در زمان تصدی ایشان این احتمال وجود دارد که بعضی ها آن را نوعی تملق گویی یا گزافه گویی به حساب آورند. اینک که روی در خاک دارند و سمتی هم ندارند انتشار این خاطرات را نوعی وظیفه دینی و اخلاقی می دانم و هیچکس هم نمی تواند تعبیر دیگری از آن داشته باشد.
اولین شماره روزنامه عصر مردم را با مصاحبه ای از ایشان منتشر کردیم با این سؤال که به نظر جنابعالی روزنامه خوب چه روزنامه ای است؟
ایشان در پاسخ گفتند: روزنامه خوب روزنامه ای است که نه تملق بگوید و نه نیش بزند…
در مصاحبه کلمه نیش را باز کردند و گفتند منظورم این نیست که کسی انتقاد نکند؛ انتقاد حق هر فرد فهمیده ای است که قصد اصلاح دارد. نیش یعنی دشمنی کردن و ناصواب سخن گفتن.
در مراسم بزرگداشت یکمین سال انتشار روزنامه عصر مردم از ایشان دعوت کردیم برای سخنرانی در جمع مردم و مسئولان در سالن اقبال لاهوری حضور پیدا کنند. وقتی آمدند و هنوز برنامه شروع نشده بود به ایشان عرض کردم اگر مایل باشید به روزنامه کمکی شود چون نوپاست اشاره ای به مدیران بفرمایید که به ما آگهی دهند.
وقتی برای سخنرانی دعوت شدند علیرغم انتظار گفتند: روزنامه عصر مردم اگر در کنار آب نباشد میوه اش شیرین تر می شود مثل انجیر دیم استهبان…»
منظور ایشان این بود که تقاضای کمک نکنیم و روی پای خود بایستیم که از آن زمان تاکنون 21 سال گذشته و به لطف خدا روی پای خودمان ایستاده ایم.
یادم هست وقتی در روزنامه کیهان سرپرستی فارس را عهده دار بودم. از فرد مورد اعتمادی مطلبی در خصوص یکی از اشخاص طاغوتی زمان شاه شنیدم که اموال توقیفی اش که شامل چند ده پلاک خانه بوده با توصیه و رانت آزاد کرده. مطلب را خدمت آیت الله حائری عرض کردم. ایشان در پاسخ گفتند: مگر روزنامه نگار نیستی؟ برو در روزنامه منعکس کن.
خبری موثق تهیه کردم و برای روزنامه کیهان به تهران ارسال کردم. مطلب با تیتر صفحه اول چاپ شد.
شخص کذایی دو روز بعد تحت الحفظ نیروی انتظامی مرا به دادگاه برد. قاضی مربوطه گفت: اسناد و مدارکت چیست؟ گفتم: فرصت پیدا نکردم اسنادی جمع آوری کنم. گفت: پس افترا و تهمت است و باید بروی زندان.
به قاضی گفتم: اجازه یک تلفن به من می دهید؟
گفت: آری برو تلفن کن و برگرد.
به دفتر آیت الله حائری تلفن کردم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم؛ که شما فرمودید مطلب را در روزنامه منعکس کن من هم منعکس کردم. حالا دستگیر شده ام و می خواهند مرا به زندان بیاندازند. می شود شما به قاضی بفرمایید که فرصت جمع آوری اسناد بدهند؟
ایشان یک جمله گفتند که: مگر حقوق نخوانده ای از خودت دفاع کن و سپس تلفن را قطع کردند…
و من در دادگاه استناد کردم به قانون مطبوعات و گفتم بنده مسئولیتی ندارم؛ بلکه مدیرمسئول روزنامه کیهان در تهران است که بعد از یکی دو سال اثبات شد بنده خبر را درست داده ام و دست از سرم برداشتند.
این مطلب را از آن رو آوردم که تشخیص دادم ایشان اهل توصیه نبودند و بعد از آن هم مطالبه ای از ایشان نداشتم.
موارد خاطرات من با آیت الله حائری را می شود یک کتاب کرد.
بیش از این را در حوصله خوانندگان نمی بینم.
والسلام
6114/ 2027
دریافت خبر: علی اکبر خرامش ** انتشاردهنده: سیداحمد نجفی
کپی شد