دراین مطلب آمده است: جهانی شدن واقعیت ملموسی است که امروزه پیش روی جهانیان قرار گرفته و فرصت بازیگری در این میدان بر روی همه جوامع باز است.
ازاواخر قرن بیستم و به ویژه با ورود به هزاره سوم، تغییرات و تحولات سریع در عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات راه های آشنایی و ارتباط جوامع را آسان کرده است و در نتیجه فضا برای برخود و تماس بین انسان ها و فرهنگ ها بسیار مهیاتر و بیشتر از گذشته است.
به صورت طبیعی تعامل و ارتباط بین انسانها، آنها را با عادات و فرهنگ های هم آشنا می کند و هر کس با یادگیری و تاثیرپذیری، تغییراتی را در حوزه باورها، افکار و رفتار خود خواسته و یا ناخواسته تجربه میکند که در بسیاری از موارد سازنده است. در واقع این روند بنای جهانی شدن در جهان انسان ها است. بر همین اساس جهانی شدن با یک رابطه منطقی در حوزههای تجاری، مسافرتها، دوستی ها، ترجمه کتاب های علمی، تبادل دانشجو و ... اتفاق می افتد و به صورت یک فرآیند و پروسه به صورت مستمر در جریان است و هیچ کشوری نیز در این ارتباط متضرر نشده و واکنش منفی نسبت به آن نشان نمی دهد.
جهانی شدن واقعیت ملموسی است که امروزه پیش روی جهانیان قرار گرفته و فرصت بازیگری در این میدان بر روی همه جوامع باز است. در میدان جهانی شدن هم فرصت فراوان است و هم تهدید که موفقیت در بهره گیری از فرصت های آن تا حد زیادی بستگی به ساختار، اوضاع و برنامه ریزی های جامع در حوزه های فرهنگی، اجتماعی، تجاری و ... دارد. از این رو همه افراد، گروه ها و ملت ها به طور همانگ و برابر در مزایای جهانی شدن سهیم نیستند.
ایران اسلامی به جهت موقعیت ژئوپلیتیکی و قرار گرفتن در کریدور شرق و غرب، از دیرباز محل ارتباط گیری و تعامل مردمان سرزمین های مختلف بوده و شاید یکی از دلایل قوام و قدرت فرهنگی ایران زمین در همین نکته نهفته باشد که ایرانیان یاد گرفتند چگونه به فرهنگ ملتها احترام بگذارند و خوبی های آنها را جذب و در تعامل دو سویه نسبت به ارتقاء فرهنگی ملتها کمک کنند.
از همین روی است که می بینیم آثار فرهنگی ایرانیان در اقصی نقاط جهان و در بین ملت ها با هویت فرهنگی ایرانی حضور جدی و تاثیرگذار دارد.
***
برخلاف جهانیشدن که اشاره ای به آن شد، جهانی سازی یک پروژه است. پروژه ای که راهبردهای کلی آن در غرب نسخه نویسی و از طریق سیاستگذاری، برنامه ریزی جهانی و با کمک ابزار های رسانهای و محصولات به ظاهر فرهنگی؛ بهصورت هدفدار و برنامه ریزی شده به ملت ها تحمیل می شود و خواسته و ناخواسته ملت ها از آن متضرر می شوند.
اگر در جهانی شدن، ارتباطات به صورت طبیعی اتفاق می افتد، در جهانی سازی هدف و انگیزه پنهانی پشت سر فعالیت های فرهنگی نهفته است. در واقع در پسِ جهانی سازی، نیت و هدف خاصی نهفته است و آن به صورت کلی عبارتند از: تخریب فرهنگی و هویتی جوامع با هدف استیلای فرهنگ غربی.
مطالعات پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی و روابط بین الملل بعد از جنگ جهانی دوم نشان داد که یکی از عوامل مهم قدرت در بین ملت ها، هویت و فرهنگ ملی آن ها است. لذا برای پرهیز از بروز جنگ بین ملت ها، دانشمندان و نظریه پردازان تلاش کردن ملت ها را از طریق آشنا سازی فرهنگها به همدیگر نزدیک سازند، اما آنچه بعد از توسعه ارتباطات رسانهای و ایجاد روش های نوین استعمار به وقوع پیوست، بهرهگیری از ابزارهای مختلف از جمله رسانهای و ارتباطات فرهنگی در راستای اهداف استکباری و جنگ نرم بود.
امروزه پروژه جهانی سازی از طریق اعمال روشهای مختلفی سعی در پیشبرد اهداف خود در قالب های فرهنگی و عملیات روانی دارد که به اختصار به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
1. تحقیر فرهنگهای غیرغربی: غرب و در رأس آنها آمریکا با آنکه سابقه فرهنگی و تمدنی آنچنانی ندارد، اما به واسطه هزینههای سنگین در حوزه تولید محصولات فرهنگی از جمله در حوزه سینما و محصولات فرهنگی و فراغتی تلاش می کند با جعل هویت و تاریخسازی، خود را برتر نشان داده، به عنوان منجی جامعه بشری از انحطاط معرفی نماید. نسخه های فرهنگی لیبرال دموکراسی با بسته های فرهنگی لس آنجلسی و هالیوودی تلاش دارد به واسطه بهره مندی از ابزارهای پیشرفته رسانه ای، فرهنگ غرب را نسخه نجاتبخش ملتها معرفی نمایند و این کار را از طریق تحقیر فرهنگهای بومی ملت های دیگر و نا امید سازی از اتکا به خود انجام می رساند.
2. تهی سازی هویتی: شعارهای جذاب و دهان پر کنی چون برنامه های توسعه، انسان های جهان وطنی، فرهنگ جهانی، آموزش همگانی، رفع گرسنگی، حقوق بشر و ... سالهاست که تلاش دارد از غرب چهره ای مصلح و انسانی ترسیم کند، اما واقعیت چیز دیگری است و آن جذب ملت ها برای تهی سازی از فرهنگ و هویت بومی آنها می باشد. ملت ها زمانی تن به خواستههای دیگران می دهند که آنها را باور داشته باشند، حال آنکه اگر فقط تعداد کمی از شعارهای جهانی نظام لیبرال دموکراسی به حقیقت نزدیک بود، امروز شاهد کاهش تبعیض و فاصله طبقاتی و در نهایت جهان بهتری با محرومیت کمتر بودیم ، نه آنکه شکاف نابرابری های شمال و جنوب بیش از پیش عمیقتر از گذشته شود.
3. تبعیض علمی: اگرچه اختلاف علمی بین کشورهای پیشرفته از دوره رنسانس به بعد به شکل بارز شکل گرفت و سیاست های استعماری غرب این فاصله را روز به روز افزایش داده، اما آنچه مسلم است توسعه ابزارهای رسانهای و ارتباطی این امید را در جوامع کمتر توسعهیافته به وجود آورده بود که امکانات ارتباطی فاصله علمی را در جهان کاهش دهد. این اتفاق ممکن بود در جهان بیافتد، اما جهان امروز با یک حرکت زیرکانه مواجه شده و آن تبعیض علمی است.
وجود تبعیض علمی و فناوری در جهان علاوه بر اینکه بسیاری از ادعاهای حقوق بشر دوستانه غرب را زیر سوال میبرد، نشانه های بارزی از سوء نیت مدافعان جهانی سازی است. چرا که آنچه میتواند در جهانی سازی به ملت ها کمک کند، دانش و تجربه های مفید غرب در پیشرفت های علمی و فناوری است که به هیچ عنوان در اختیار جوامع محروم قرار داده نمی شود، بلکه با تاراج نخبگان و پیشرفت های علمی جوامع به نفع خود، هدف را از بین بردن فرهنگ و دانش بومی و آماده سازی آنها برای تبعیت کمهزینهتر از مدعیان حقوق بشر تعیین کرده است.
4. پیشبرد اهداف جنگ نرم علیه جهان اسلام:
جهان غرب به جهت کاهش ریسک هزینه و همچنین ناکامی در پیشبرد اهداف خود از طریق جنگ سخت، به ناچار متوسل به روش های جدیدی از جنگ شده است که از آن تحت عنوان جنگ نرم نام برده می شود.
بی گمان اولین و پذیرفته شده ترین روش در جنگ نرم، بهرهگیری از جذابیت و اقناع است. غرب برای تحقق این امر از ابزارهای فرهنگی و با راهبردی به نام جهانی سازی تلاش دارد بسته های فرهنگی آراسته شده به تمایلات مختلف انسانی را به خصوص جامعه جوان ملتها را با شعار های جذابی چون آزادی، حقوق بشر، آزادی های فردی و ... بدون کمترین مقاومتی به جوامع مورد هجوم و فرهنگ های بومی آنها تحمیل نماید.
نتیجه آنکه جهانی سازی پروژهای است که غرب برای پیشبرد اهداف خود در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی طراحی کرده است و با زیورآلات بدلی همانند حقوق فردی و مدنی، دموکراسی و برابری جنسیتی با هدف اختلال در فرهنگ های بومی و تهی سازی جوامع مستقل از درون، در حال اجرا دارد.
اما آنچه ما باید بدانیم و حایز اهمیت است اینکه غرب در پی اهداف و مقاصد خود است، به خصوص اینکه به وضوح عَلَم دشمنی با ایران اسلامی را بر افراشته است و از هیچ گونه تهدید و آشکارسازی دشمنی خود ابایی ندارد. لذا در وهله اول بر امت اسلامی و البته بر سایر ملتهای مستقل جهان است که ضمن تقویت تعاملات فرهنگی صحیح و تقویت دوستی های بین المللی با درک صحیح از فرهنگ بومی و اسلامی خود در مسیر درست جهانی شدن، از به سرانجام رسیدن پروژه های جهانی سازی نظام استکباری جلوگیری نمایند و در ثانی با سرمایه گذاری روی ارزش های ملی و دینی خود، راه هر گونه سیطره و سلطه فرهنگ جعلی غرب را بر جهان و ملت های مستقل مسدود سازند. این مهم به انجام نمی رسد مگر با توکل به خداوند بزرگ و امید به موفقیت جامعه و باید همه نخبگان و نیروهای مستعد کشور و جهان اسلام در این مسیر با احساس تکلیف، نقش آفرینی کنند. چرا که دفع هجمه بزرگ جهانی سازی بدون حضور همه جانبه مردم به خصوص نخبگان سرانجام نیکویی برای ملت های مستقل جهان نخواهد داشت.
این مهم اکنون در نظام فرهنگی ما به خوبی دیده نشده و این یکی از همان اختلال های فرهنگی جامعه ایرانی است که باید با درک، شناخت و کمک همه علاقه مندان و فعالان فرهنگی کشور و نخبگان رفع گردد.
8006**6081دریافت کننده: نرگس تیموری**انتشار دهنده: حیدر سرایانی
ازاواخر قرن بیستم و به ویژه با ورود به هزاره سوم، تغییرات و تحولات سریع در عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات راه های آشنایی و ارتباط جوامع را آسان کرده است و در نتیجه فضا برای برخود و تماس بین انسان ها و فرهنگ ها بسیار مهیاتر و بیشتر از گذشته است.
به صورت طبیعی تعامل و ارتباط بین انسانها، آنها را با عادات و فرهنگ های هم آشنا می کند و هر کس با یادگیری و تاثیرپذیری، تغییراتی را در حوزه باورها، افکار و رفتار خود خواسته و یا ناخواسته تجربه میکند که در بسیاری از موارد سازنده است. در واقع این روند بنای جهانی شدن در جهان انسان ها است. بر همین اساس جهانی شدن با یک رابطه منطقی در حوزههای تجاری، مسافرتها، دوستی ها، ترجمه کتاب های علمی، تبادل دانشجو و ... اتفاق می افتد و به صورت یک فرآیند و پروسه به صورت مستمر در جریان است و هیچ کشوری نیز در این ارتباط متضرر نشده و واکنش منفی نسبت به آن نشان نمی دهد.
جهانی شدن واقعیت ملموسی است که امروزه پیش روی جهانیان قرار گرفته و فرصت بازیگری در این میدان بر روی همه جوامع باز است. در میدان جهانی شدن هم فرصت فراوان است و هم تهدید که موفقیت در بهره گیری از فرصت های آن تا حد زیادی بستگی به ساختار، اوضاع و برنامه ریزی های جامع در حوزه های فرهنگی، اجتماعی، تجاری و ... دارد. از این رو همه افراد، گروه ها و ملت ها به طور همانگ و برابر در مزایای جهانی شدن سهیم نیستند.
ایران اسلامی به جهت موقعیت ژئوپلیتیکی و قرار گرفتن در کریدور شرق و غرب، از دیرباز محل ارتباط گیری و تعامل مردمان سرزمین های مختلف بوده و شاید یکی از دلایل قوام و قدرت فرهنگی ایران زمین در همین نکته نهفته باشد که ایرانیان یاد گرفتند چگونه به فرهنگ ملتها احترام بگذارند و خوبی های آنها را جذب و در تعامل دو سویه نسبت به ارتقاء فرهنگی ملتها کمک کنند.
از همین روی است که می بینیم آثار فرهنگی ایرانیان در اقصی نقاط جهان و در بین ملت ها با هویت فرهنگی ایرانی حضور جدی و تاثیرگذار دارد.
***
برخلاف جهانیشدن که اشاره ای به آن شد، جهانی سازی یک پروژه است. پروژه ای که راهبردهای کلی آن در غرب نسخه نویسی و از طریق سیاستگذاری، برنامه ریزی جهانی و با کمک ابزار های رسانهای و محصولات به ظاهر فرهنگی؛ بهصورت هدفدار و برنامه ریزی شده به ملت ها تحمیل می شود و خواسته و ناخواسته ملت ها از آن متضرر می شوند.
اگر در جهانی شدن، ارتباطات به صورت طبیعی اتفاق می افتد، در جهانی سازی هدف و انگیزه پنهانی پشت سر فعالیت های فرهنگی نهفته است. در واقع در پسِ جهانی سازی، نیت و هدف خاصی نهفته است و آن به صورت کلی عبارتند از: تخریب فرهنگی و هویتی جوامع با هدف استیلای فرهنگ غربی.
مطالعات پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی و روابط بین الملل بعد از جنگ جهانی دوم نشان داد که یکی از عوامل مهم قدرت در بین ملت ها، هویت و فرهنگ ملی آن ها است. لذا برای پرهیز از بروز جنگ بین ملت ها، دانشمندان و نظریه پردازان تلاش کردن ملت ها را از طریق آشنا سازی فرهنگها به همدیگر نزدیک سازند، اما آنچه بعد از توسعه ارتباطات رسانهای و ایجاد روش های نوین استعمار به وقوع پیوست، بهرهگیری از ابزارهای مختلف از جمله رسانهای و ارتباطات فرهنگی در راستای اهداف استکباری و جنگ نرم بود.
امروزه پروژه جهانی سازی از طریق اعمال روشهای مختلفی سعی در پیشبرد اهداف خود در قالب های فرهنگی و عملیات روانی دارد که به اختصار به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
1. تحقیر فرهنگهای غیرغربی: غرب و در رأس آنها آمریکا با آنکه سابقه فرهنگی و تمدنی آنچنانی ندارد، اما به واسطه هزینههای سنگین در حوزه تولید محصولات فرهنگی از جمله در حوزه سینما و محصولات فرهنگی و فراغتی تلاش می کند با جعل هویت و تاریخسازی، خود را برتر نشان داده، به عنوان منجی جامعه بشری از انحطاط معرفی نماید. نسخه های فرهنگی لیبرال دموکراسی با بسته های فرهنگی لس آنجلسی و هالیوودی تلاش دارد به واسطه بهره مندی از ابزارهای پیشرفته رسانه ای، فرهنگ غرب را نسخه نجاتبخش ملتها معرفی نمایند و این کار را از طریق تحقیر فرهنگهای بومی ملت های دیگر و نا امید سازی از اتکا به خود انجام می رساند.
2. تهی سازی هویتی: شعارهای جذاب و دهان پر کنی چون برنامه های توسعه، انسان های جهان وطنی، فرهنگ جهانی، آموزش همگانی، رفع گرسنگی، حقوق بشر و ... سالهاست که تلاش دارد از غرب چهره ای مصلح و انسانی ترسیم کند، اما واقعیت چیز دیگری است و آن جذب ملت ها برای تهی سازی از فرهنگ و هویت بومی آنها می باشد. ملت ها زمانی تن به خواستههای دیگران می دهند که آنها را باور داشته باشند، حال آنکه اگر فقط تعداد کمی از شعارهای جهانی نظام لیبرال دموکراسی به حقیقت نزدیک بود، امروز شاهد کاهش تبعیض و فاصله طبقاتی و در نهایت جهان بهتری با محرومیت کمتر بودیم ، نه آنکه شکاف نابرابری های شمال و جنوب بیش از پیش عمیقتر از گذشته شود.
3. تبعیض علمی: اگرچه اختلاف علمی بین کشورهای پیشرفته از دوره رنسانس به بعد به شکل بارز شکل گرفت و سیاست های استعماری غرب این فاصله را روز به روز افزایش داده، اما آنچه مسلم است توسعه ابزارهای رسانهای و ارتباطی این امید را در جوامع کمتر توسعهیافته به وجود آورده بود که امکانات ارتباطی فاصله علمی را در جهان کاهش دهد. این اتفاق ممکن بود در جهان بیافتد، اما جهان امروز با یک حرکت زیرکانه مواجه شده و آن تبعیض علمی است.
وجود تبعیض علمی و فناوری در جهان علاوه بر اینکه بسیاری از ادعاهای حقوق بشر دوستانه غرب را زیر سوال میبرد، نشانه های بارزی از سوء نیت مدافعان جهانی سازی است. چرا که آنچه میتواند در جهانی سازی به ملت ها کمک کند، دانش و تجربه های مفید غرب در پیشرفت های علمی و فناوری است که به هیچ عنوان در اختیار جوامع محروم قرار داده نمی شود، بلکه با تاراج نخبگان و پیشرفت های علمی جوامع به نفع خود، هدف را از بین بردن فرهنگ و دانش بومی و آماده سازی آنها برای تبعیت کمهزینهتر از مدعیان حقوق بشر تعیین کرده است.
4. پیشبرد اهداف جنگ نرم علیه جهان اسلام:
جهان غرب به جهت کاهش ریسک هزینه و همچنین ناکامی در پیشبرد اهداف خود از طریق جنگ سخت، به ناچار متوسل به روش های جدیدی از جنگ شده است که از آن تحت عنوان جنگ نرم نام برده می شود.
بی گمان اولین و پذیرفته شده ترین روش در جنگ نرم، بهرهگیری از جذابیت و اقناع است. غرب برای تحقق این امر از ابزارهای فرهنگی و با راهبردی به نام جهانی سازی تلاش دارد بسته های فرهنگی آراسته شده به تمایلات مختلف انسانی را به خصوص جامعه جوان ملتها را با شعار های جذابی چون آزادی، حقوق بشر، آزادی های فردی و ... بدون کمترین مقاومتی به جوامع مورد هجوم و فرهنگ های بومی آنها تحمیل نماید.
نتیجه آنکه جهانی سازی پروژهای است که غرب برای پیشبرد اهداف خود در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی طراحی کرده است و با زیورآلات بدلی همانند حقوق فردی و مدنی، دموکراسی و برابری جنسیتی با هدف اختلال در فرهنگ های بومی و تهی سازی جوامع مستقل از درون، در حال اجرا دارد.
اما آنچه ما باید بدانیم و حایز اهمیت است اینکه غرب در پی اهداف و مقاصد خود است، به خصوص اینکه به وضوح عَلَم دشمنی با ایران اسلامی را بر افراشته است و از هیچ گونه تهدید و آشکارسازی دشمنی خود ابایی ندارد. لذا در وهله اول بر امت اسلامی و البته بر سایر ملتهای مستقل جهان است که ضمن تقویت تعاملات فرهنگی صحیح و تقویت دوستی های بین المللی با درک صحیح از فرهنگ بومی و اسلامی خود در مسیر درست جهانی شدن، از به سرانجام رسیدن پروژه های جهانی سازی نظام استکباری جلوگیری نمایند و در ثانی با سرمایه گذاری روی ارزش های ملی و دینی خود، راه هر گونه سیطره و سلطه فرهنگ جعلی غرب را بر جهان و ملت های مستقل مسدود سازند. این مهم به انجام نمی رسد مگر با توکل به خداوند بزرگ و امید به موفقیت جامعه و باید همه نخبگان و نیروهای مستعد کشور و جهان اسلام در این مسیر با احساس تکلیف، نقش آفرینی کنند. چرا که دفع هجمه بزرگ جهانی سازی بدون حضور همه جانبه مردم به خصوص نخبگان سرانجام نیکویی برای ملت های مستقل جهان نخواهد داشت.
این مهم اکنون در نظام فرهنگی ما به خوبی دیده نشده و این یکی از همان اختلال های فرهنگی جامعه ایرانی است که باید با درک، شناخت و کمک همه علاقه مندان و فعالان فرهنگی کشور و نخبگان رفع گردد.
8006**6081دریافت کننده: نرگس تیموری**انتشار دهنده: حیدر سرایانی
کپی شد