گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

سلیمی نمین: شرایط سخت مبارزه، هرگز امام را به سوی رها کردن ملت سوق نداد/ اساس نگاه امام از ابتدا، رشد مردم و احیاء شخصیت آنها بود/ کسانی که می گویند «میزان رأی ملت نیست»، از اسلامی که امام خود را متعلق به آن می داند، فاصله گرفته اند

یک فعال سیاسی اصولگرا معتقد است: امروز دشمن با تمام توان تلاش می کند تا از میزان تاثیرگذاری امام بکاهد و تبلیغاتی وارونه کند. به نحوی که عوامل وابسته خود در ایران را تبلیغ و چهره امام را تخریب و مخدوش می کند.

پایگاه خبری جماران: با نزدیک شدن به بیست و نهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(س)، خبرنگار جماران به سراغ عباس سلیمی نمین تاریخ نگار و یکی از تحلیلگران سیاسی اصولگرا رفته است و دیدگاههای وی را درباره امام خمینی(س)، ابعاد مختلف شخصیتی ایشان و چگونگی مقابله با تحریف اندیشه های بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران جویا شده است.

مشروح گفت و گوی مفصل «عباس سلیمی نمین» با خبرنگار جماران را در ادامه می خوانید:

 

با توجه به اینکه ما امروز در آستانه بیست و نهمین سالگرد ارتحال حضرت امام هستیم، از شما به عنوان یک مورخ و فردی که دوره حضرت امام را درک کردید، می پرسم؛ آیا در راستای شناخت بیشتر حضرت امام پس از این همه سال، نگاهی جامع و بدون سانسور به شخصیت حضرت امام در جامعه وجود دارد؟

شناخت امام با توجه به سیره ای که از ایشان قبل و بعد از انقلاب در مکتوبات و آثاری که از ایشان به صورت منظوم باقی مانده، کاری دشوار نیست. امام با روشی کار خود را در عرصه مبارزه با بیگانگان مسلط بر ایران و استبدادی که آنها از آن حمایت می کردند، شروع کرد، که ممتاز بود. از این رو، نسبت به سایر رهبران سیاسی که آنها نیز دارای مشی و سیره ای مستقل بودند، بسیار درخشید. به نحوی که سایر رهبران نیز ناچار شدند تا خود را به امام عرضه کرده و در کنار ایشان، موقعیتی برای خود در جامعه پیدا کنند.

بی تردید آنها نیز در عرض امام حرکت کرده بودند و اگر نگوییم موقعیت بهتری از امام داشتند، قطعاً در شرایط بدتری نبودند. امام بیشترین فشار را از سلطه بیگانگان و استبداد دریافت کردند؛ به نحوی که حکم اعدام دریافت کردند. در حالی که ما برای هیچکدام از رهبران سیاسی آن مقطع، چنین میزان از عقوبت را شاهد نیستیم.

هرگز شرایط سخت مبارزه، امام را به سوی رها کردن ملت سوق نداد

اگر جانفشانی ملت و علما نبود، قطعاً آمریکایی ها مصرّ بودند که امام اعدام شود. اما خروش ملت باعث شد که آنها به این نتیجه برسند که هزینه اعدام برایشان بسیار زیاد است و طبعاً به تبعید ایشان رضایت دادند. بنابراین، امام به گونه ای عمل کرده بود که نظام سلطه و استبداد کاملاً را به لرزه درآورد و ضرباتی جدی به آن وارد ساخت. به همین دلیل هم بود که چنین عقوبتی را برای ایشان در نظر گرفته بودند.

رژیم گذشته، برای هیچکدام از رهبران سیاسی چنین مجازاتی را در نظر نگرفته بود. به عنوان نمونه، حداکثر مجازاتی که برای دکتر مصدق در نظر گرفته شد، سه سال زندان و تبعید در محل اقامتش بود. برخی رهبران دیگر نیز چندماهی متحمل حبس شده بودند. اما امام صادقانه در سخت ترین شرایط مبارزاتی که هزینه مبارزه نیز بالا رفته بود، ملت را رها نکرد. بدین معنا که هرگز شرایط سخت مبارزه، او را به سوی رها کردن ملت سوق نداد.

در هیچ شرایطی، پایبندی امام به عهدش سست نشد. همین نیز باعث شد تا روز به روز گرایش توده ها و تمامی سلایق به امام بیشتر شود. با آنکه نسل جوان امروز آن شرایط را درک نکرده، اما می تواند از طریق تصاویر و برخی اعترافات  سران احزاب یا عملکردهایشان، به این مطلب دست پیدا کنند. وقتی تمامی سران احزاب سیاسی به پاریس رفتند و با امام بیعت کردند، نه به دلیل آن بود که ایشان را قبول داشتند، زیرا عملکردهای بعدی آنها، آنچنان با امام همخوانی نداشت.

بلکه علت پذیرفتن مبانی و اصول امام از سوی آنها این بود که راه دیگری برای موقعیت پیداکردن در جامعه نداشتند. بی تردید اگر مشی، دیدگاه ها و سابقه مبارزاتی آنها به تنهایی کفایت می کرد، راه خود را می رفتند و مردم را تشویق به پیروی از منویات سیاسی خود می کردند. پس جوانان امروز می توانند به راحتی دریابند، که امام از طریق یک صداقت فوق العاده سیاسی، توانست در میان مردم جایگاه پیدا کند. بدون شک تمامی رهبران سیاسی دیگر که دیدگاهشان تقاوتی فاحش با امام داشت، معترف بودند که هیچ جایگاهی در جامعه ندارند. به همین دلیل است که این راه را در پیش گرفتند.

در تاریخ مشاهده می کنیم که امام با چه استقبال عظیمی وارد ایران می شوند و بعد از 10 سال مدیریت کلان در کشور، چگونه از سوی توده های ملت بدرقه می شوند. هرچند این قیاس مع الفارق است، اما زمانی که پهلوی اول درگذشت، آنقدر فضا علیه رضاخان در کشور سنگین بود که جسد وی را چندین سال در مصر نگه داشتند تا ملت نسبت به او دچار فراموشی شود و از نفرت عمومی نسبت به وی کاسته شود. از این رو، بعد از 6سال وی را وارد ایران کردند.

پهلوی دوم نیز برای آنکه بتواند فضای شکل گرفته علیه پدرش را تعدیل کند، از سال 1320 الی 1324 دادگاه هایی تشکیل داد که هدفش رسیدگی به شکایات کسانی بود که یا از جانب رضاخان مورد لطمه قرار گرفته بودند و اموالشان مصادره شده بود؛ یا پرداخت خسارت به بازماندگان کسانی که توسط رضاخان اعدام شده بودند را در دستور کار خود داشت. این اقدامات نیز تنها به این دلیل بود که از التهابات جامعه نسبت به رضاخان بکاهند. اما امام به دلیل صداقتی که داشت، در اوج به ایران آمد و در اوج هم  رفت. بنابراین، شناخت ایشان چه به لحاظ تحلیلی و چه به لحاظ عمومی، کاری دشوار نیست.

امروز چند جریان مشخص، کار تشخیص سطحی امام را دشوار می کنند. یکی، کسانی هستند که از قِبَل فعالیت های سیاسی امام ضربه خوردند؛ مانند قدرت هایی که بر ایران مسلط بودند و ایران را به عنوان یک ابزار برای بسط بیشتر قدرت خود می پنداشتند. زیرا ایران کشوری خودکفا بود و به دلیل داشتن امکانات متعدد، می توانست کاری نیابتی را در جهت صیانت از منافع غرب در منطقه انجام دهد. این قدرت ها از امام لطمه دیده بودند و تداوم الگوی عملی آرمان ها و مبانی ضد سلطه یک ملت را در وجود امام می دیدند.

لذا می توان با الگو قرار دادن امام در عرصه عمل، آرمان ها و مبانی این ملت را پیاده کرد. بنابراین تا زمانی که مناسبات امروزی در جامعه تغییر نکند، یعنی تغییراتی اساسی در جامعه صورت نگیرد؛ امام همچنان چهره ای تاثیرگذار در تاریخ جهان باقی خواهد ماند. ایشان می تواند برای آیندگان نیز الهام بخش باشد. از این رو، قدرت های استعماری، کینه های زیادی از امام دارند. من این کینه را در کتاب آخرین رئیس موساد در ایران مشاهده کردم.

دشمن ترین و کینه ورزترین دشمن، صهیونیست ها نسبت به امام هستند

آخرین رئیس موساد فردی است که قبلاً در کردستان عراق فعالیت می کرده و پس از آن به ایران می آید و شعبه موساد در ایران را مدیریت می کند. او چندسال پیش کتابی را به عنوان«شیطان بزرگ، شیطان کوچک» به زبان عبری نوشت که بعد از آن در آمریکا ترجمه و منتشر شد. نویسنده در این کتاب، اعترافات جالبی راجع به شناخت امام و اینکه سازمان جاسوسی آنها درباره امام دارای ذهنیتی اشتباه بودند، داشته است. چنانکه می نویسد؛ ای کاش ما امام را پیش از پیروزی انقلاب می کشتیم و هزینه کشتن وی را نیز پرداخت می کردیم. چرا که امروز هزینه هایی به مراتب بیشتر از جانب امام بر ما تحمیل می شود.

نویسنده این کتاب اشاره به هزینه هایی می کند که پس از رحلت امام برای سرویس های جاسوسی و  غرب ایجاد شده است. دشمن ترین و کینه ورزترین دشمن که صهیونیست ها نسبت به امام هستند، امام شرایط آنها را پس از انقلاب، کاملاً دگرگون کرد. آنها توطئه را به اوج رسانده بودند و هر سد مقاومتی را در برابر خود می شکستند. از سوی دیگر در تلاش بودند تا شرایط را به گونه ای پیش برند که پایگاه صهیونیست ها در منطقه به رسمیت شناخته شود.

نباید گمان کنیم که دشمنان تنها در صدد ترور فیزیکی امام بودند؛ بلکه هدفشان ترور و توقف اندیشه ایشان بود

اما با انقلابی که امام انجام داد، شرایط را برای صهیونیست ها دگرگون کرد. به همین دلیل، نویسنده کینه ورز این کتاب اعتراف می کند که کاش از همان ابتدا، امام را کشته بودیم. وی صراحتاً می نویسد؛ کاش ما در همان مقطع، حتی اگر 1میلیون نفر را هم می کشتیم، امام را ترور می کردیم. این نشان می دهد که امام دشمنان سرسختی دارد. حالا اگر آنها نتوانستند ایشان را به صورت فیزیکی ترور کنند، آیا در صدد ترور تفکر ایشان برنخواهند آمد؟

نباید گمان کنیم که دشمنان تنها در صدد ترور فیزیکی امام بودند، بلکه هدفشان ترور و توقف اندیشه ایشان بود. اگر ترور فیزیکی برای آنها مخاطره آمیز بود و از طغیان ملت در هراس بودند، امروز با تمام توان در مسیر مخدوش کردن چهره امام برمی آیند. امام ضمن سیاستمدار بودن، یک عارف و فقیه بزرگ بود و شخصیت پرجاذبه ای داشت که حتی «عبدالکریم سروش» نیز در یکی از مصاحبه هایش با رسانه های بیگانه، درباره شخصیت ایشان گفت: «وقتی من برای اولین بار امام را در فرانسه و درحال پایین آمدن از پله ها دیدم، چند لحظه به طور کامل مبهوت شدم. یعنی کاملاً میخ کوب شدم.» سروش دوهفته پس از آنکه ما به دیدار امام در پاریس رفته بودیم، به دیدن ایشان رفته بود.

امام به عنوان شخصیتی با تقوا، نگاهی ناقذ و فوق العاده داشت.

امام نگاهی پرجاذبه داشت. ایشان به دلیل تقوای بالای، نگاه بسیار جاذب، تاثیرگذار و عمیقی به مخاطب خود داشتند. ایشان به عنوان شخصیتی با تقوا، نگاهی ناقذ و فوق العاده و شخصیتی دارای ابعاد مختلف بودند. لذا مقابله کردن با چنین فردی و جلوگیری از تاثیرگذاری ایشان بسیار دشوار بود. در همین حال، ما فقهایی داریم که در عالم سیاست دانشی ندارند و صرفاً فقیه هستند. اما امام آنقدر در عالم سیاست خوش درخشیدند که آمریکایی ها هر ترفندی به کار گرفتند، نتوانستند ایشان را شکست دهند.

دام های سیاسی متعددی در پیش روی امام قرار دادند. ولی امام با یک درایت بالای سیاسی، تمامی قدرت ها و کسانی که در ایران دارای منافع بودند و اقدام به دام گستری می کردند را شکست داد. حتی برخی جریانات سیاسی داخلی همراه شدند که امام را به بیراهه بکشانند، اما موفق نشدند. به عنوان مثال، وقتی امام در پاریس بودند کارهای متعددی صورت گرفت تا مانع تغییرات اساسی در ایران شوند. آنها وقتی دیدند که امام در حال پیش بردن انقلاب است، به دنبال انجام کارهایی بودند که در اغلب کشورهای درحال تحول انجام داده بودند. برای نمونه «نهضت سیاه پوستان آفریقای جنوبی» را که در آستانه به پیروزی رسیدن قرار داشت، به نوعی مدیریت کردند که تبدیل به انقلابی اساسی نشود.

ترفند غرب برای به حداقل رساندن ظرفیت انقلاب 

وقتی قیام سیاهان در آفریقای جنوبی به جایی رسید که مردم حاضر بودند، برای رسیدن به پیروزی جان خود را هم بدهند، در آنجا بود که غرب پذیرفت اشتباهی رخ داده است و جان اسمیت بسیار ظلم کرده است. در حالی که تا پیش از آن، از سیاست تبعیض نژادی و برده داری دفاع می کردند. آنها با مهندسی وضعیت، نگذاشتند این مساله تبدیل به تغییری اساسی در آن کشور شود و با این کار، ظرفیت 100 درصدی یک انقلاب را به 20 درصد رساندند.

به تعبیر دیگر آنها حاضر می شوند تا 20 درصد امتیاز دهند، اما مانع مابقی ظرفیت های یک انقلاب شوند. همین ترفند نیز در برابر امام به کار گرفته شد. به عنوان مثال، برای اینکه امام، بختیار را به عنوان نخست وزیر بپذیرد و این بختیار باشد که بتواند زمینه های برگزاری یک انتخابات را فراهم کند، ترفند پیچیده ای را به این بهانه که باید جلوی خونریزی بیشتر گرفته شود یا تدبیری برای حل و فصل مسالمت آمیز مسائل اندیشیده شود، به کار گرفتند.

امام آنقدر اعتماد به نفس داشت که وارد صحنه های پیچیده سیاسی شود

دشمنان با طرح این شعار به دنبال این بودند که ارتش و ساختار سیاسی دست نخورده باقی بماند، تا بعدها بتوان از این ابزارها برای حضور خود در جهت تحمیل اراده بهره گیرند. امام دارای قاطعیتی بالا بود؛ ایشان اصلاً نگفتند که من با فلانی ملاقات نمی کنم و با اصل ملاقات مشکلی ندارد و آنقدر اعتماد به نفس داشت که وارد صحنه های پیچیده سیاسی شود، اما اصولی را مطرح می کنند که در هیچ شرایطی از آن عدول نمی کنند.

یکی از اصول مطرح شده ایشان، این بود که رژیم پهلوی دیگر به عنوان دست نشانده بیگانه به ویژه بعد از جنایاتی که انجام داد، مشروعیت ندارد. بنابراین بر این اساس، هیچ مقام مسئولی را در رژیم پهلوی نمی پذیرند. از این رو، برخی اعضای نهضت آزادی تصور می کردند که می توانند امام را فریب داده و یا ایشان را در برابر عملی انجام شده قرار دهند. لذا ادعا کردند که بختیار استعفا داده و این استعفا نزد آنهاست. آنها گفتند: اگر امام بختیار را پذیرفتند، استعفا منتشر خواهد شد و اگر هم نپذیرفتند که دیگر استعفایی در کار نیست.

قصد امام، وفای به عهد با مردم به منظور بیرون کردن استعمار بود

بختیار نیز موافق این موضوع بود. در حالی که امام گفتند؛ قبل از اینکه بخواهد ملاقاتی صورت گیرد بختیار باید استعفا دهد. آن موقع است که می تواند به عنوان فردی عادی ملاقات کند تا به جمع بندی برسیم. امام رئیس شورای سلطنت را با همین شیوه پذیرفتند. اما دشمنان می خواستند امام را با این ترفند، وادار سازند که انقلاب را ابتر بگذارد. قبل از آن نیز درباره شریف امامی نیز به امام فشار آوردند که وی درحال انجام تغییراتی اساسی است، لذا قصد داشتند تا ایشان را از ادامه مسیر منصرف کنند.

در صورتی که بحث امام این ها نبود. بلکه ایشان قصد داشت تا به عهدی که با ملت ایران به منظور بیرون کردن استعمار بسته بود، وفا کند. این در حالیست که بسیاری از سیاسیون معتقد بودند که نمی توان صرفاً با اتکا به توان عادی مردم چنین امری را محقق کرد. مگر اینکه تبدیل به مستعمره کشور دیگری شویم. اما امام بر این موضوع ایستادند و هرگز از اصول و مبانی خود عدول نکردند. همین نیز باعث شد تا ترفندها و حیله ها نتواند فریبی در ایشان ایجاد کند.

آقای سلیمی نمین! با گذشت چها سال از انقلاب اشسلامی تا چه اندازه ابعاد مختلف حضرت امام نظیر بعد «تحجر ستیزی»  ایشان در جامعه و سیاست مورد توجه قرار گرفته است؟

این بحث مهمی است. اینکه هر کسی امروز در داخل کشور تلاش می کند تا از منظر خودش امام را مطرح کند، یکی از مشکلات جامعه ماست. به دلیل داشتن شخصیتی چند وجهی، دشمنان بسیار دشوار می توانستند امام را فریب دهند. زیرا ایشان علاوه بر سیاستمدار بودن، عارف و زاهد هم بود. زهد ایشان باعث می شد تا به متاع دنیوی توجهی نکند. زیرا معمولاً برای یک سیاستمدار غیرزاهد، بسیار اهمیت دارد که به عنوان مثال با بختیاری که نخست وزیر وقت کشور بود، ملاقات کند. اما برای امام که دارای چنین شخصیتی بزرگ است، این قبیل مسائل اهمیتی نداشت.

امروز دشمن با تمام توان تلاش می کند تا از میزان تاثیرگذاری امام بکاهد و تبلیغاتی وارونه کند. به نحوی که عوامل وابسته خود در ایران را تبلیغ و چهره امام را تخریب و مخدوش می کند. غرب در این مقطع، دو کار انجام می دهد. نخست تطهیر افرادی که خود در ایران روی کار آورده بود و دوم تخریب چهره ای که ساقط کننده سلسله پهلوی بود.

بنابراین ما با چهره ای در تاریخ معاصر مواجه ایم، که می تواند آن ترفندها، دام ها و فریب ها را پس زند و انقلاب ملت ایران را به پیروزی رساند. این چندوجهی بودن و الگوی عملی قرارگرفتن امام هم امروز و هم فردای ایران تاثیر خود را می گذارد. مگر اینکه ما وارد معادلات تازه ای شویم که امام در آن، مختص عهد دیگری باشد. یعنی در دوره ای که بشر تفاوت فاحشی در الگوی زیستی کند، که امام در آن دوره، مختص به عهدی دیگر باشد.

امروز دشمن با تمام توان تلاش می کند تا از میزان تاثیرگذاری امام بکاهد و تبلیغاتی وارونه کند. به نحوی که عوامل وابسته خود در ایران را تبلیغ و چهره امام را تخریب و مخدوش می کند. غرب در این مقطع، دو کار انجام می دهد. نخست تطهیر افرادی که خود در ایران روی کار آورده بود و دوم تخریب چهره ای که ساقط کننده سلسله پهلوی بود.

در همین راستا، اخیراً شاهدهستیم برخی شبکه های معاندین در خارج از کشور، اقدام به ساخت مستندهایی می کنند که بنابر گفته تعدادی از کارشناسان، تاثیرات بالایی در میان اقشار مردم داشته است. به نظر شما چرا چنین تحریفاتی صورت می گیرد؟

باید این سوال را پرسید که آیا واقعاً رضاخان، چهره مهمی در تاریخ ایران است که تا این اندازه مورد سرمایه گذاری قرار می گیرد، یا به قول شما مستندهای بسیار زیاد، تبلیغات گسترده و تولیدات مکتوب درباره وی ساخته شود؟ حتی دیده می شود که با دادن مبالغی هنگفت از نیروهای مارکسیست خواسته می شود که تعارضات «پهلوی ها» با «ملیّون» را به نفع سلطنت‌طلبان تمام کنند. زیرا تنها نیروهای مذهبی با پهلوی ها مشکل نداشتند، بلکه نیروهای ملی نیز در تقابلی جدی با سلسله پهلوی بودند.

آنچه که امام را در محضر ملت متمایز از سایرین ساخت، میزان ایثارگری ایشان بود.

سایر سلایق سیاسی نیز با پهلوی ها تقابل داشتند. با این تفاوت که آنها برای تقابل خود، حاضر به ایثارگری به نفع ملت نبودند. آنچه که امام را در محضر ملت، متمایز از سایرین ساخت، میزان ایثارگری ایشان بود. وگرنه سایر گروه ها نیز در صدد اصلاح در ایران بودند و تلاش می کردند استبداد را بر سر عقل بیاورند. یا این پیام را به حاکمان سلطه گر برسانند که با این شیوه نمی توانند استمرار خود را در ایران تضمین کنند. آنها تلاش می کردند تا به رژیم بگویند؛ دست از تحقیر ملت ایران بردارید. بنابراین نیروهایی که در آن دوران با پهلوی ها مبارزه می کردند، امروز با دریافت مبالغی تبدیل به مروّج و مبلّغ پهلوی ها شده‌اند و آثاری با این رویکرد منتشر می کنند.

چند نمونه از این آثار را معرفی می کنید؟

در این زمینه یکی از اساتید دانشگاه در مشهد که از نیروهای مارکسیست ها بود. کتابی را علیه مصدق در آمریکا نوشته است. وی با تمام توان تلاش کرده تا مصدق را تخریب کند. چرا که اگر کسی طرفدار مصدق باشد، قطعاً نمی تواند گرایشی به پهلوی ها داشته باشد. دلیلش هم این است که دولت مصدق توسط کودتایی سرنگون شد که پهلوی ها در آن کارگزار بودند. سلطنت طلبان به جای آنکه در کنار نهضت ملی شدن نفت ایران به رهبری دکتر مصدق و آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام قرار بگیرند، در کنار بیگانه قرار گرفتند.

رضاخان خواندن و نوشتن نمی دانست و مهتر(تمیز کننده اصطبل) سفارت هلند بود.

علی القاعده طرفداران ملیون در دوران پهلوی دوم و اول، به شدت ضد پهلوی‌ها بودند. حتی نیروهای مارکسیست که آنچنان اهل جانفشانی نبودند، در تقابل جدی با رضاخان قرار داشتند. اما امروز شرایط تغییر کرده و از آنجا که دیگر بلوک شرقی وجود ندارد، آنها از بلوک غرب ارتزاق می کنند. برای نمونه عباس میلانی در کتاب های «شاه» و «معمای هویدا» و کتب مختلفی که منتشر می کند، تلاش می کند تا پهلوی ها را تبرئه کند. در حالی که وی قبلاً چپ بود.

این سرمایه گذاری ها نه به آن دلیل که عناصر روی کار آورده از سوی بیگانگان شخصیت علمی داشتند، بلکه به این دلیل که احساس شخصیت ملت ایران را در هم بشکنند و آن را تحقیر کنند، صورت می گیرد. برای نمونه، رضاخان خواندن و نوشتن نمی دانست و مهتر(تمیز کننده اصطبل) سفارت هلند بود. تنها برجستگی‌اش، بی فرهنگ بودن و قلدر بودنش بود. به نحوی که مسعود بهنود در کتاب «سه زن» خود می گوید که رضاخان هرشب عرق می خورد و با افرادی که دور و برش بودند(قزاق ها) هرشب مزاحم نوامیس مردم می شد.

تنها گزینه ای که از نگاه انگلیسی ها می توانست احساس شخصیت ملت ایران را درهم  بشکند، رضا خان بود

زمانی که انگلیس ها، وی را نامزد سلطه گری خود بر ایران قرار می دهند. او را جهت فرم دادن به فرمان فرما می سپارند. فرمان فرما نیز برای اینکه لاابالی گری ها از سر رضاخان بیفتد، هر شب بساط عرق و قمار را در هشتی خانه خود قرار می دهد و دیگر اجازه نمی دهد که رضاخان از خانه بیرون رود و با دوستان خود به دنبال این کارها رود. در اصل تمامی وسایل سرگرمی او را در خانه برایش مهیا کرده بود.

رضا خان شخصیتی در تاریخ ندارد. تنها گزینه ای که از نگاه انگلیسی ها می توانست احساس شخصیت ملت ایران را درهم  بشکند، رضا خانی بود که در قراق حضور داشت. آدم قوی هیکل، لاابالی و لاتی که فرهنگ نمی فهمد و حاضر است تا فرهنگ کشور خود را نابود کند. در حالی همزمان خانواده ای نظیر فرمان فرما که با وجود وابستگی به انگلیس، اما اصیل بودند، هم حضور داشتند و می توانستند مورد توجه انگلیس ها قرار گیرند؛ اما انگلیسی ها رضاخان را برگزیدند.

انگلیس ها می خواستند از طریق تحقیر ملت ایران، مردم را وادار به پذیرش سلطه کنند

فرمان فرما با اینکه وابسته بود، اما سابقه خانوادگی اصیل داشت. حتی تیپ هایی مانند تقی زاده یا سیدضیاء که افتخارشان وابسته بودن به بریتانیا بود، مورد انتخاب انگلیسی ها قرار نگرفت. آنها می خواستند از طریق تحقیر ملت ایران، مردم را وادار به پذیرش سلطه کنند. آنها تحقیر بزرگی را به ملت ایران تحمیل می کنند. آنچه برخی از تفکرات مدرنیته رضاخان می گویند، نیازمند تأملی بیشتر است. چرا که وقتی جامعه ما بدون نفت (زمان قاجار)قادر به اداره خود بود. اگر کسی تمامی سیستم اقتصادی کشور را شخم بزند و سیستم دیگری جایگزین آن کند، نشانه مدرنیته نیست.

آیا می توان گفت جایگزین کردن یک سیستم تازه، الزاماً بهتر از سیستم قبلی است؟ خیر.  اگر آنچه ملت ایران در زمینه اقتصاد و اداره اقتصاد خود داشت، بهینه می شد. بسیار بهتر از حالتی بود که تمام آن دگرگون شود. کاری که رضاخان کرد، این بود که کل اقتصاد یک کشور را از بین برد و بعد از آن، سیستم دیگری که برگرفته از کشوری دیگر است، را جایگزین کرد. بی تردید الزاماً چنین کاری به معنای حرکتی مثبت در راستای مدرنیته نیست.

اقدامات رضاخان؛ از نابودی سیستم آموزشی کشور تا معماری ایرانی

رضاخان سیستم آموزشی کشور را که تا پیش از آن منجر به پیدایش اندیشمندان بزرگی در جامعه شده بود، از بین برد و سیستم دیگری را جایگزین آن کرد. هر فرد که می خواهد نقش یک منجی را در جامعه خود ایفا کند، حتماً باید جامعه خود را بشناسد و بعد در جهت تاثیرگذاری در جامعه قدم بردارد. این موضوعی است که ما درباره «رضاخان» نمی بینیم. وی تمامی امور جامعه را از سنت ها گرفته تا نابودی موسیقی سنتی و حتی معماری ایرانی را از بین می برد. وی حتی بنای تکیه دولت که برجسته ترین نماد معماری آن زمان بود را نابود کرد و به جای آن، بناهایی با سبک معماری آلمانی در ایران ساخته شدند.

رضاخان می دانست تمامی مبارزاتی که رئیس علی دلواری در جنوب می کرد، متکی بر مذهب و الهامی بود که از امام حسین(ع) می گرفت. لذا اواخر حکومتش برای آنکه اراده وی را بشکند، تعدادی کامیون تدارک دید و زنان فواحشی را با لباس های زننده سوار بر آن کرد و نوازنده هایی را برای آنها گذاشت تا در روز تاسوعا و عاشورا، نوازندگان بنوازند و آن فواحش در سطح شهر برقصند. این کار را هم برای تحقیر روزهای تاسوعا و عاشورا می کرد.

کارهایی که رضاخان می کرد، کاملاً بر ضد منافع ملی بود. هیچکس هم تردیدی در این خصوص نداشت. تمامی مسائلی که از سوی رضاخان به نفع انگلیس انجام می شد، موجب تنفر بیشتر مردم شده بود. امروز اگر بر روی شخصی چون رضاخان سرمایه گذاری صورت می گیرد، به این دلیل است که دوران تسلط انگلستان بر کشور، دوران مثبتی ارزیابی شود. ما امروز همچنان در تقابلی آشکار با آنها قرار داریم. به همین خاطر است که امام هنوز هم برای آنها مضر تلقی می شود. زیرا امام فرمود، ملت ها اگر روی پای خود بایستند، ممکن است در ابتدا روی شما فشار بیاورند، اما این تنها راه احیای شخصیت و هویت شماست.

راه دیگر آن است که کشورهای استعماری شخصیتی برای ملت ها قائل نباشند و بگویند به دلیل اینکه قوم یا نژاد برتر هستیم، باید کشور شما را اداره کنیم. اگر جوان ما نتیجه انتخاب راه دوم را ببیند و دریابد در مدتی که بیگانه بر کشورش مسلط بوده، دموکراسی و آبادانی نصیب کشورش نشده یا شخصیت ایرانی و تمامیت ارضی کشور حفظ نشده و این دریافت را پیدا کند که آن مقطع، جز تحقیر و غارت و چپاول دستاورد دیگری نداشته است، قادر خواهد بود که با کمال میل، سختی ابتدایی اداره جامعه خود توسط خودش را تحمل کند، تا بتواند به یک زندگی سعادتمندانه برسد.

ما در اعتراضات دی ماه سال گذشته، شاهد سرداده شدن شعاری توسط عده ای قلیل در حمایت از پهلوی اول بودیم. این مسأله را می توان چگونه تحلیل کرد؟ چرا باید امروز برخی افراد چنین دریافتی از تاریخ پیدا می کند؟

در این زمینه می خواهم به یکی از اساتیدی اشاره کنم که امروز در دانشگاه تهران تدریس می کند؛ وی یکی از هم دوره های ما در انگلیس بود که در آن زمان مارکسیست شد. بعد همانند بسیاری از مارکسیست های دیگر، طرفدار سرمایه داری شد. زمانی که چنین تحولی در او ایجاد شد. در این وادی قرار گرفت که از رضاخان به نیکی یاد کند. وی این کار را هم نه بخاطر رضاخان، بلکه بخاطر ارادت به سرمایه داری انجام می دهد.

این فرد اخیراً مدعی نوشتن کتابی شده که اگر مقدمه آن را که با صوت خودش منتشر شده گوش دهید، به حال جامعه امروز ما گریه تان می گیرد، که چنین فردی استاد دانشگاه تهرانش است. وی می گوید؛ من این کتاب را بر اساس کتاب «قاسم غنی» نوشتم. در حالی که یک استاد دانشگاه وقتی کتابی می نویسد، باید منابع متعددی را مورد مطالعه قرار دهد. این دون شأن یک استاد است که بگوید؛ من بر اساس کتابی که فلانی نوشته، این کتاب را نوشتم.

این موضوع با هیچ تحقیق و پژوهشی سازگاری ندارد. اینکه بگوییم شالوده کتابمان را بر مبنای نوشته قاسم غنی می گذاریم، کاری اشتباه است. ضمن اینکه نام آن نویسنده سیروس غنی است. یعنی این استاد دانشگاه، حتی نام نویسنده کتابی را که به آن استناد می کند، به درستی  نمی داند. وی حتی نمی داند که نویسنده در این کتاب چه مطلبی نوشته است.

این فرد سالها در کشور به نفع رضاخان کار می کند. و این کار هم به دلیل ارادت به جامعه سرمایه داری است که وی مبلغ رضاخان شده است. او می گوید که کتاب آقای قاسم(سیروس)غنی بر مبنای اسناد انگلیس است. در حالی سیروس غنی خود اشاره می کند که هم اسناد آمریکایی و هم اسناد انگلیسی را در این زمینه مطالعه کرده است. رضاخان در اسناد آمریکایی، خبرکش انگلیسی ها در قزاق بوده اما در اسناد انگلیسی شخصیتی مناسب برای آینده ایران معرفی می شود. اما این استاد دانشگاه می گوید: ملت ایران با کتاب آقای سیروس غنی ، باید تمامی تفکرات خود راجع به رضاخان را دور بریزد. زیرا در این کتاب ثابت شده که رضاخان یک عنصر ملی بوده و اصلاً روح انگلیسی ها از کودتای 28مرداد اطلاع نداشته است.

زمانی که یک استاد دانشگاه، می داند؛ جوانان کتاب آقای سیروس غنی را نمی خوانند. لذا می گوید بمبی منفجر شده که باید برمبنای آن،  تمامی تفکرات نسبت به رضاخان را تغییر داد. با مبنا قرار دادن چنین حرف هایی در جامعه که از سوی برخی اساتید دانشگاه مطرح می شود و عدم مطالعه کافی در این زمینه ، رضاخان برای جوانان تبدیل به یک قهرمان می شود.

درحالی که سیروس غنی کدهای بسیاری می آورد و می نویسد این مبهم است که سفیر انگلیس درباره کودتای 28 مرداد دیر گزارش می دهد و معلوم می شود که اسنادی توسط آنها برداشته شده است. این جملات خود سیروس غنی در این رابطه است. زمانی که یک استاد دانشگاه، می داند؛ جوانان کتاب آقای سیروس غنی را نمی خوانند. لذا می گوید بمبی منفجر شده که باید بر مبنای آن،  تمامی تفکرات نسبت به رضاخان را تغییر داد. با مبنا قرار دادن چنین حرف هایی در جامعه که از سوی برخی اساتید دانشگاه مطرح می شود و عدم مطالعه کافی در این زمینه ، رضاخان برای جوانان تبدیل به یک قهرمان می شود.

تغییر فضای تنفر نسبت به پهلوی ها در راستای سرمایه گذاری دشمنان علیه امام است

سرمایه گذاری ای که دشمنان امام برای تخریب ایشان انجام می دهند تا کسانی که امام آنها را از ایران راند را دوباره به کشور بازگردانند، بسیار پرحجم و فاحش است. تا جوان امروز نفهمد که همواره یک تقابل جدی وجود دارد و این تقابل استمرار دارد، این خطر جدی است. این گونه نیست که گفته شود جنگ با امام تمام شده است. جنگ امام با کسانی که می خواهند به جامعه ایران بازگردند و از مواهبی که در ایران برایشان وجود داشت، بهره مند شوند همچنان جاری است.

بدون شک شناختی که مردم به مرور زمان نسبت به پهلوی ها پیدا کردند، مثبت نبوده که به طرف امام سوق پیدا کردند و قیامی سراسری اتفاق افتاد. بی تردید تغییر این فضا و تنفر نسبت به پهلوی ها در راستای سرمایه گذاری دشمنان علیه امام است. غربی ها از طریق سرمایه گذاری در «تخریب امام» و «تبرئه پهلوی ها» می خواهند به یک نتیجه برسند و آن اینکه دورانی که آمریکایی ها و انگلیسی ها بر ایران مسلط بودند، دورانی مثبت بوده است.

اگر چنین تصویری در اذهان عمومی ایجاد شود، طبیعتاً پیروز اصلی میدان اسرائیلی ها هستند. تمامی این سرمایه گذاری ها در این راستا صورت می گیرد که جوان امروز ما نسبت به غرب شناختی مثبت پیدا کند. چنانچه چنین تصوری ایجاد شود، جوانان از انقلاب و امام زده خواهند شد و دیدی منفی به خدمتی پیدا می کنند که نسل قبل برای آنکه امروز آنها خود اداره کننده جامعه شان باشند، پیدا خواهند کرد.

آقای سلیمی نمین! به موضوع اصلی مان برگردیم؛ دیده می شود که از همان سال های ابتدایی رحلت حضرت امام، از سوی برخی جریان ها یا شخصیت ها در کشور، برش هایی از فرمایشات ایشان که مختص زمان و مقطعی خاص بوده را برجسته و از آن استفاده ابزاری می کنند، متاسفانه مشابه همین کار را دشمنان امام هم انجام می دهند و با برجسته نمایی تکه هایی  از سخنان ایشان، درصدد تخریب شخصیت ایشان هستند. بعد از گذشت 29سال از رحلت امام چرا ما باید شاهد چنین رویه ای در کشور باشیم؟

یکی از مشکلات امروز ما بخشی نگری به امام است. بدین معنا که طبعاً اداره جامعه با نگاه همه جانبه به امام کاری دشوار است.امام هم می خواهد نوگرایی و استنباط ها و برداشت های جدیدی باشد، هم در عین حال، کمترین عدولی از مبانی فقهی صورت نگیرد. در این زمینه برخی سیاستمداران ما از آنجا که نمی توانند هم مسائل روز را لحاظ کنند و هم بحث اتکای دقیق به مبانی فقهی را مورد توجه قرار دهند، دچار بخشی نگری می شوند.

اساس نگاه امام از ابتدا، رشد مردم و احیاء شخصیت آنها بود

در حالی که امام در مسائل روی فقه بسیار تاکید دارد، روی این مساله نیز اصرار دارد که باید مسائل روز دیده شود و برایش در زمینه فقهی پاسخی ارائه شود. بعضی ها می خواهند این سخت گیری امام را با یکسویه نگری دور بزنند. بدین معنا که در مواجهه با پدیده های جدید یا مسائل روز جامعه، آنچنان روی فقه تاکید نداشته باشند؛ و به دنبال این هستند تا از برداشت ها و استنباط هایی که در جوامع دیگری صورت گرفته یا با مطالعات میدانی در کشورهای دیگر بدست آمده، استفاده کنند.

این پدیده ای است که امروز در میان برخی سیاستمداران دیده می شود و ما با آن مواجهیم، اما برخی دیگر در جامعه با تاکید روی بحث دیانت و صیانت از اعتقادات دینی، توجه چندانی روی مردم و جمهوریت ندارند،در حالی که اساس نگاه امام از ابتدا، روی رشد مردم و احیای شخصیت آنها بود.

متاسفانه در ارتباط با اداره جامعه، یک جریان بیشتر روی مبانی دینی تاکید می کند و انتخاب ها یا گزینش های مردم را دارای فاصله با آن مبانی می پندارد و به تعبیری جمع بین این رو را برای خود سخت می بیند. این جریان به نوعی گزینشی عمل می کند و در حالی که روی تاکیدات امام در حوزه مبانی دینی می ایستد، اما روی تاکیدات ایشان در زمینه احیاء شخصیت ملت و اینکه ملت باید برای آنکه رشد کند، انتخاب‌گر باشد، تاکیدی ندارد.

تا وقتی مردم قدرت انتخاب نداشته باشند، قادر به رشد نخواهند بود. باید به انتخاب مردم احترام گذاشت. اگر می خواهیم در کنار مردم حرکت کنیم، نباید آنها را به دلیل انتخابی که انجام دادند، گناه کار بخوانیم. همین که فردی دست به انتخاب می زند، به تعبیر امام مأجور(اجر برنده) است. اگر انتخابش درست باشد، اجر می برد و اگر اشتباه باشد، بازهم اجر می برد. برای اینکه زحمت انتخاب گری به خود در راستای رشد داده است، اجر می برد. ولو اینکه انتخابش اشتباه باشد. گناهی مرتکب نشده است.

کسانی که با نادیده گرفتن مبانی دینی، معتقدند که می توانند از حقوق جامعه دفاع کنند، قطعاً قادر نخواهند بود چنین کاری انجام دهند و کسانی هم که برای صیانت از مبانی دینی، برای نقش مردم اصالتی قائل نیستند نیز توانایی دفاع از حقوق مردم را ندارند.

مگر اینکه فرد، مبلغ یا وجهی را به منظور آنکه رای بدهد، دریافت کرده باشد. که در این صورت مرتکب گناه شده است. از نگاه امام فردی که گمان می کند، کاندیدایی صالح است و به او رای می دهد، نزد خدا اجر می برد. چنین فردی سزاوار تکریم است، چرا که در تعیین سرنوشت خود دخالت کرده و نسبت به آن بی تفاوت نبوده است.

اما کسانی که با نادیده گرفتن مبانی دینی، معتقدند که می توانند از حقوق جامعه دفاع کنند، قطعاً قادر نخواهند بود چنین کاری انجام دهند و کسانی هم که برای صیانت از مبانی دینی، برای نقش مردم اصالتی قائل نیستند، نیز توانایی دفاع از حقوق مردم را ندارند. اسلام و تمامی ادیان، هدف اصلی خود را رشد و ارتقای شأن و نقش مردم می دانند. به این دلیل است که انبیاء پای بردگان را تمیز می کنند یا در جایگاهی می نشینند که بین خود و بردگان تفاوتی وجود ندارد. یا با خارج کردن بردگان از بردگی به آنها شأنیت می دهند. به همین دلیل است که پیامبر اسلام(ص) جایگاهی رفیع به فردی چون بلال حبشی می دهد.

رسالت انبیاء نیز همین است؛ اگر سرمایه داری، زن یا مرد را برده یا اسیرخود می کند، رسالت انبیاء  خارج کردن آنها از اسارت است. کسانی که در مسائل اعتقادی یا فقهی، نقش مردم را تضعیف می کنند در واقع، از آن اعتقادات اصیل دینی هم فاصله گرفته اند. زیرا اعتقادات اصیل، جمهوریت را در کنار اسلامیت قرار می دهد و این دو را جزو لاینفک هم می داند.

امروز آنهایی که امام را تک بُعدی و فقط از بُعد تکریم ملت با کنار گذاشتن مبانی آن می نگرند نیز، قطعاً به تکریم از ملت نمی رسند. یعنی آنها کم کم، وارد مدل های جعلی تکریم از ملت می شوند. جمهوریت های هدایت شده و مهندسی شده، که در نظام های سیاسی مختلف می بینیم. در آنها جمهوریت وجود دارد، ولی به جای تکریم از ملت، به نوعی فریب مردم دیده می شود. آنها به دلیل آنکه مبانی ندارند، توانستند جمهوری واقعی را به جمهوری فریب تبدیل کتتد. جمهوری های سرمایه محور معمولاً  سرشار از تبلیغات کورکننده هستند.

زمانی که جمهوریت از مبانی دور شد، به جای مبانی، سرمایه محوری می نشیند. سرمایه محوری نیز یعنی هر کسی بتواند ملت ها را با تبلیغات فریبنده، فریب دهد. در این حالت، جمهوریت در مسیر تهی شدن از ماهیت قرار می گیرد. بنابراین، آنهایی هم که مبانی نظری و فقهی امام را ضعیف می کنند و امام را تک بُعدی در مسیر تکریم ملت قرار می دهند، هرگز به تکریم از ملت نمی رسند. هر دو جریان در بخشی نگری نسبت به امام، دچار انحراف جدی می شوند.

کسانی که تا دیروز می گفتند «میزان رای ملت نیست» و مردم اشتباه می کنند، به جایی رسیده اند که امروز در تقابل به نحوی کامل با جمهوریت  قرار گرفته اند 

کما اینکه کسانی تا دیروز می گفتند که «میزان رای ملت نیست» و مردم اشتباه می کنند، به جایی رسیده اند که امروز به نحوی کامل با جمهوریت در تقابل قرار گرفته اند. آنها گفتند «جمهوریت مشروعیت ندارد» و «ولی فقیه باید خود جای ملت انتخاب کند، زیرا ولی فقیه اشتباه نمی کند یا کمتر مرتکب اشتباه می شود». از نگاه چنین افرادی، اینکه مردم، خود رئیس جمهورشان را انتخاب کنند، کاری دقیق و مبتنی بر مبانی فقهی ما نیست. بدون تردید معتقدین به این تفکر، از اسلامی که امام خود را متعلق به آن می داند، فاصله گرفته اند.

از سوی دیگر، کسانی هم در وادی «جمهوریت فریب» قرار گرفته اند. که آن نیز با ابعاد وجودی شخصیت امام در تعارض است. ابعاد وجودی امام روشن تر از این است، که بتوان به جعل آن پرداخت. متاسفانه همزمان با اینکه ما با بخشی نگری به امام در داخل، چهره ایشان را تضعیف می کنیم. ایشان در دورترین نقاط دنیا در آفریقا چهره ای درخشان دارند. در آنجا کسانی که با سخنان امام آشنا می شوند و دوران حیات ایشان را مطالعه می کنند، امام برایشان شخصیتی بسیار برجسته است، زیرا تمامی این ابعاد وجودی را در عملکرد و سخنان امام می بینند.

امام تا سال 64 ، تنها به صورت خصوصی به آقای منتظری پیام می داد

امام سرمایه ای بود که خداوند متعال به ملت ما ارزانی داشت. به نظر من، سپاس از عنایت خداوند این ارزش را دارد که در آستانه سالگرد ارتحال ایشان، مستقیم با مطالب خود امام آشنا شویم. برای نمونه در آن نواری که بیت آقای منتظری منتشر کرد، ما می توانیم ریشه آن موضوع را با مطالعه در مطالب خود امام یا حتی خود آقای منتظری درآوریم که چرا چنین ناراحتی از امام در بیت آقای منتظری وجود دارد که حتی پس از سالها از ارتحال امام، آنها در مسیر تخریب ایشان قرار گرفتند؟

اگر ریشه یابی صورت گیرد، به نتایجی روشن دست خواهیم یافت. از ابتدای انقلاب و حتی قبل از آن، امام نسبت به پدیده ای در کنار آقای منتظری حساس بودند. فردی که مرتکب قتل های متعددی در قبل از انقلاب شده و پس از انقلاب نیز آن را ادامه داده است. امام با رعایت تمامی جوانب که لطمه ای به شخصیت آیت الله منتظری وارد نشود، پیام هایی را در این خصوص برای آقای منتظری ارسال می کردند و این کار  تا سال 64 ، تنها به صورت خصوصی انجام می دادند. ایشان دلسوزانه،  پدرانه و با رعایت تمامی جوانب اخلاقی که به شخصیت آقای منتظری خدشه ای وارد شود، نسبت به آن فرد هشدار می دادند.

اما آقای منتظری زیر بار این دلسوزی امام نمی رود و این موضوع را نمی پذیرد. آیا آقای منتظری اطلاعی از قتل های آن فرد ندارد؟ بدون شک دارد. چرا که در خاطرات خود می گوید؛ مهدی هاشمی آیت الله شمس آبادی را کشته است. منتها در همان خاطرات می آورد که قصد کشتن وجود نداشته است، بلکه برادر داماد وی تنها قصد تهدید داشته است. نکته مهم اینجاست که آقای منتظری تلویحاً اذعان می کند که آن فرد قاتل است.

امام حاضر شد برای دفاع از حقوق جامعه، سرمایه عمر خود را کنار بزند

برخی اصلاح طلبانی که امروز تصمیم گرفته اند، از امام دفاع نکنند؛ خود در آن ایام، در آثارشان نوشتند کسی که 27 قتل مرتکب شده، شایسته نیست که بیت رهبری آینده را اداره کند. آیا امام برای خودش روی این مطلب پافشاری کرد؟ بخاطر خودش؟ ایشان که خود را در آستانه کوچ از این دنیا می بیند. چرا دشمنی بهترین شاگرد خودش را به جان می خرد؟ اگر برای خودش بود که می گفت؛ بگذارید در این یکی دوسال آخر عمرم، ایشان از من تعریف و تمجید کند.

امام در این قضیه روی یک اصل پافشاری می کند. اگر جوان امروز این را ببیند، به این جمع بندی می رسد که امام حاضر شد برای دفاع از حقوق جامعه، سرمایه عمر خود را کنار بزند. امام واقعاً معتقد بود که آقای منتظری سرمایه عمرش است. وی از شاگردان برجسته امام خمینی بود. امروز یکی از عوامل رشد بدی ها در جامعه، مصلحت اندیشی است. بدین معنا که معمولاً از دوستان خود لب به انتقاد نمی گشاییم، به دلیل آنکه ممکن است، دشمن ما شوند.اما امام در این قضیه می ایستند و آن را همانند خشت کجی می بینند که به ضرر مردم است.

این مساله یک انحراف در جامعه به حساب می آمد. زیرا این ذهنیت را ایجاد می کرد که قدرتمندان می توانند آدم بکشند و همچنان در قدرت باقی بمانند. امام به آقای منتظری می گوید که درست است این فرد برادر داماد شماست، اما باید محاکمه شود. محاکمه شدن چنین فردی به معنای دفاع از حقوق جامعه و جلوگیری از بدعت ها و تبعیض ها بود.

اگر جوان امروز درباره امام مطالعه کند، بسیاری از تخریب هایی را که علیه امام مطرح می کنند، تبدیل به نقاط قوت ایشان خواهد شد

برخی به امام می گفتند که ایشان با این کار باعث می شوند که آقای منتظری ناراحت شود. ایشان نیز در پاسخ گفتند: اگر آقای منتظری می خواهد از محاکمه شدن یک قاتل ناراحت شود، اشکالی ندارد. این اقدام امام به معنای دفاع از حقوق جامعه بود. اگر جوان امروز درباره امام مطالعه کند، بسیاری از تخریب هایی را که علیه امام مطرح می کنند، تبدیل به نقاط قوت ایشان خواهد شد.

اگر جوانان نسبت به پایگاه صهیونیستی شناخت پیدا کنند، می توانند علت دشمنی کثیف ترین قدرت ها در جهان را با امام بیابند و چهره امام در نزد آنها به واقعیت نزدیک می شود. چرا امروز امام چهره ای جاذب برای یک جوان آفریقایی دارد؟ به دلیل آنکه وی امام را مستقیماً از سوی منابع دست اول دریافت می کند. شرط انصاف این است که ما نیز در مورد نعمتی همچون امام، مقداری مطالعه کنیم و خودمان مستقیماً با این شخصیت پیوند بخوریم. ایشان دریای بیکرانی از فضیلت ها است که ما می توانیم از این فضیلت ها برای بهبود جامعه خود بهره گیریم.

درحوزه تحریف اندیشه های امام، نقش و عملکرد نظام و دولت ها در قبال حضرت امام، جامع و کامل بوده یا ناقص و واژگون؟

من نمی توانم از اصطلاح «واژگون» در این موضوع استفاده کنم، اما می توانم بگویم بسیار ناقص بوده است. ما در بسیاری موارد ، سخن از امام را مطرح کردیم، اما پایبندی چندانی به همه جانبه نگری امام نداشتیم. در بعضی از دولت ها، امام تنها در برخی زمینه ها تبلیغ شده است. امام از ابتدا نسبت به برخی تبعیض ها بسیار حساس بودند و با هیچکس نیز رودربایسی نداشتند، حتی بعضی اوقات نیز، شاگردان خود را به شدت سرزنش می کردند.

برخی بدعت ها شکل گرفتند که هر قدر جلوتر می رویم مقابله با آنها سخت تر می شود

منتها آفاتی رشد کردند که آن آفات بر رهنمودهای امام غلبه پیدا کردند. برای نمونه من سال 70، مدیر روزنامه منتشره برای حجاج شده بودم. بعد دیدم که ستاد حج و بعثه، تبدیل به هتلی برای مسئولان کشور شده است. از نمایندگان مجلس تا شخصیت های مختلف به آنجا می آمدند و نزدیک به یک ماه مورد پذیرایی مفصل قرار می گرفتند. این تبعیضی بود که با هزینه مردم صورت می گرفت. امام نسبت به چنین مواردی اعتراض داشتند، اما متاسفانه برخی بدعت ها شکل گرفتند که هر قدر جلوتر می رویم مقابله با آنها سخت تر می شود.

آنچه در این وادی مهم جلوه می کند، این است که امام تحولی را به وجود آوردند که با آن تحول، یک روستایی دور از مسائل سیاسی نیز، میزانی برای سنجش داشت. هر نظام سیاسی که پیامبران بنیان می گذاشتند، آفات درونش در فاصله اندکی رشد می کرد. بدین معنا که پیامبر(ص)  به خاطر خدا می جنگید. اما غنایم حاصل از آن جنگ ها، باعث می شد تا عده‌ای ثروت اندوزی کنند و از کنار این ثروت اندوزی، کم کم بدعت به وجود می آوردند و بعد در مقابل ائمه می ایستادند. رشد بدعت ها در هر حاکمیتی، حتی حاکمیتی که توسط پیامبران الهی بنیان گذاشته می شد، وجود داشت. از این رو، باید برای مقابله با چنین بدعت هایی به جامعه آگاهی داد.

آنچه برای ما ماندگار خواهد شد، همان صداقتی بود که امام در پایبندی به مصالح جامعه داشتند

امام در حیات بسیار پربرکت خود در دوران ده سال اداره حکومت، توانست ملاک ها و مبانی را در جامعه پررنگ کند. به گونه ای که تمامی آحاد جامعه، ترازوی سنجش در اختیار بگیرند. منتها کسی که از صبح تا شب کار می کند، برای آنکه زندگی خود را اداره کند، نمی تواند به دنبال جمع آوری اطلاعات نسبت به اینکه فلان نخبه یا شخصیت سیاسی چه کاری انجام می دهد، برود. لذا در اینجا واسطه هایی قرار دارند که اگر مقداری از سیره امام آموخته باشند و به عهد خود با ملت پایبند بمانند، به جامعه اطلاعات می دهند.

ولی اگر این اطلاعات را در اختیار مردم قرار ندهند و دنبال مصلحت جویی و منافع شخصی خود باشند. طبیعتاً اطلاعاتی به جامعه نمی رسد و  ملاک های حضرت امام در چنین حالتی آنچنان کارآیی نخواهند داشت. زیرا ملاک ها در کنار اطلاعات است که می تواند کارایی داشته باشد. امیدوارم که در سالگرد ارتحال این عزیز، بدانیم که آنچه برای ما ماندگار خواهد شد، همان صداقتی بود که ایشان در پایبندی به مصالح جامعه داشتند و الا با بی‌صداقتی، مصلحت‌جویی و منفعت‌طلبی هیچکدام برای ما ماندگار نخواهد شد.

امام درخشید؛ اما بسیاری از کسانی که امروز، غرب برای درخشیدن آنها تلاش می کند، همچون کفی به روی دریا یا مشابه موج هایی ناپایدار هستند. شخصیت امام قوی تر از این است که سهل‌طلبی جناح های داخلی یا دشمنی دشمنان قسم خورده اش، بتواند چهره ای مخدوش از ایشان بسازد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.