خداوند سبحان انسان را چنان آفریده است که به دنبال ندای فطرتش خوبیها را دوست بدارد و از بدیها منزجر باشد. گاهی این چراغِ درخشانِ باطن انسان، در تاریکی خود خواهی و خودمحوری، کم فروغ یا بیفروغ میشود و انسان را به موجودی بدل میکند که جز خودش و آنچه به او تعلق دارد، چیز دیگری را نمیبیند و نمیخواهد. "حق" را بر بنیان خودخواهیاش بنیاد میکند و بر مدار منیّتش میگرداند؛ آنگاه دوستیها و دشمنیهایش رنگ خودمحوری میگیرد و کارش به آنجا میرسد که حق و اخلاق و انصاف را یکسره در مذبح خویشتنخواهیاش ذبح میکند و مطامع و منافع خود یا متعلقانش را قبله خویش قرار میدهد. وقتی چنین رذیلهای در جامعهای شیوع پیدا کند، آن جامعه را از ارزشهای انسانی دور خواهد کرد و اگر این اتفاق در جامعهای اسلامی رواج یابد، افزون بر زوال ارزشهای انسانی، از حقیقت اسلامیاش نیز تهی میشود. از این رو حقمداری و حق محوری در تعالیم اسلامی بسیار مورد تأکید و توجه قرار گرفته است و به بیان امام خمینی(ره) چنان خصلتی، برترین کمال انسانی است.
امام خمینی(ره) که هماره میکوشید تا با عمل، سخن و قلمش، همگان را در تمامی عرصهها به حق فرابخواند و از خودخواهی و خودمداری به حقخواهی و حقمداری دعوت کند، معیار و شاخص حقمحوری از خودمحوری را جانبداری مطلق از حق میدانند. در نگاه ایشان کسانی که صاحب معیارهای دوگانهاند، با حقمحوری فاصلهای طولانی دارند. به این معنا که وقتی انسان امر نادرستی را در خود یا خویشان یا همفکرانش مشاهده میکند، از آن اغماض کند و یا به توجیه نادرستی آن بپردازد و چون همان موارد از مخالفین یا رقبای او سر بزند، زشتی و ناراستی آن را فریاد کند و به اطلاع همگان برساند. یا وقتی حقّی را در طرف مخالفین یا رقبای خویش ببیند، آن را نپذیرد و به جای اعتراف و اعلان آن، تلاش کند آن را باطل جلوه دهد تا به این وسیله دشمن! را منکوب کرده یا رقیب را از میدان به در کند و یا از خود و آنان که دوست میدارد دفاع کرده باشد، چنین کسی از حق محوری به دور است.
در اندیشه امام خمینی(ره) کسانی حقمحورند که اگر حق را به زیان خویش هم بیابند به آن تمکین کنند و اگر باطل را خودشان هم مرتکب شوند به آن اقرار کنند و از آن اعتذار جویند. در غیر این صورت اگر شعار حقمحوری یا عدالت طلبی هم سر بدهند، سخنانی خالی از حقیقت گفتهاند و حق و عدل را نه برای حُسنشان که هر دو را برای منافع خویش و وابستگانشان میخواهند.
وجود چنین رذیلهای جز به تباهی کشاندن جامعه و پراکندن تخم کینه و فساد و تفرقه، محصولی به بار نمیآورد و جز جدائی و دشمنی دستاوردی نخواهد داشت. از این رو لازم است تا آحاد جامعه اسلامی به ویژه آنان که اصحاب مسئولیت، خطابه، رسانه و قلماند به تهذیب خویش قیام کنند و جز حق نخواهند، نجویند و نگویند و جز بر مدار حق نگردند حتی اگر حق با مخالفین و رقبایشان باشد و یا بر علیه آنان جریان یابد.
«یک قضیه واقع میشود؛ این یک قضیه را وقتی که انسان در گفتارها و نوشتهها و روزنامهها ملاحظه میکند، همین یک امر را یک دستهای میکوبند، و یک دستهایترویج میکنند! یک مسأله در کشور واقع میشود؛ این یک مسأله را یک جمعیتی تأیید میکنند و توصیف میکنند و قلمها به کار میافتد که این کار خوبی است؛ و یک دسته دیگر مقابل آنها میایستد و این امر را محکوم میکنند و قلمها و گفتارها به کار میافتد برای محکوم کردن او، چرا؟ برای اینکه این کار به نفع فلان دسته بوده است و به ضرر فلان دسته؛ از دوستان حاصل شده است، یا از رقیبان. اگر از دوستان حاصل شده است، خوب است هر چه میخواهد باشد. خوبی را برای دوستی میخواهیم؛ نه خوبی را برای خوبی. عدالت را برای عدالت نمیخواهیم؛ عدالت را برای دوستان میخواهیم.
دیگرانی که در مقابل ما ایستادهاند و ما آنها را رقیب حساب میکنیم. هر چه کار خوب از آنها صادر بشود بد نمایش میدهیم. قلمها به کار میافتد و انتقادها پیش میآید. وقتی همین کار از دوستان ما پیدا میشود، هر چه میخواهد باشد، قلمهایتان به کار میافتد و از او تأیید میکنید. پس عدل را برای عدل نمیخواهید. حق را برای حق نمیخواهید.
حق را اگر کسی برای حق بخواهد، چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را باید بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار کند. و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد باید مبغوض او باشد و اقرار کند». (صحیفه امام، ج14، ص 147و 148 )