آیتالله مرتضوی در بزرگداشت دومین سالگرد رحلت آیتالله العظمی صانعی گفت: آیتالله صانعی به پیروی از استاد بزرگ خود، امامخمینی تاکید دارند که اگر شارع حکیم در جایی بخواهد بر خلاف بنا و ارتک از عقلا حکمی تشریع کند باید بارها آن را تکرار کند و بر آن تاکید ورزد تا در میان مردم جا باز کند، از این رو اگر در حکمی مخالف بنا و ارتکاز عقلاء شاهد تاکید شارع و صدور روایات متعدد نباشیم، نمیتوان به یک یا دو حدیث موجود بسنده و استدلال کرد.
به گزارش جماران؛ متن سخنرانی آیت الله سیدضیاء مرتضوی در آیین بزرگداشت دومین سالگرد رحلت آیتالله العظمی صانعی در پی می آید:
در ایام عزاداری حضرت سیدالشهداء (ع) قرار داریم. همچنین امروز مصادف با فاجعه هفده شهریور سال 1357 است. به روان ملکوتی همه شهدا از آغاز تا کنون درود میفرستیم و علو درجات آنان را از خداوند درخواست میکنیم.
1- امسال صدمین سال تشکیل حوزه قم به دست آیتالله حاجشیخ عبدالکریم حائری یزدی رضوان الله علیه است.
اگر حاجشیخ و کسانی که ایشان را در برپایی حوزه همراهی کردند نسل نخست حساب کنیم، شاگردان حاجشیخ از جمله حضرت امامخمینی، رضوان الله علیه، نسل دوم هستند و امروز در بزرگداشت دومین سالگرد ارتحال یکی از برجستگان نسل سوم در این مجلس محترم با حضور شما سروران گرامی، علماء و افاضل ارجمند جمع شدهایم؛ استاد مکرم و فقیه عالیمقام و مرجع معظم حضرت آیتالله صانعی، رضوان الله علیه.
در آغاز یادی میکنم از نزدیک به 30 سال مراحم و الطاف آن عالم برجسته، متواضع، مهربان و استاد سختکوش و شیفته علم، نمونه یک عالم خیرخواه و با وفا و با معرفت که علاوه بر ابعاد تعلیمی مرسوم، با شاگردان خود مانند پدری مهربان بودند.
به روان پاک ایشان درود میفرستم و از درگاه خداوند برای ایشان درخواست رحمت و علو درجات را دارم. در راستای موضوع اصلی بحث، اجازه بفرمایید نخست یادی کنم از جناب حاجشیخ عبدالکریم حائری، رضوان الله علیه.
2- خاستگاه اصلی این حوزه با برکت که یکی از صدها دستپروده برجسته آن آیتالله صانعی است، بعد از لطف و عنایت خداوند تعالی، در راس همه، عقلانیت جناب حاج شیخ بوده است.
الف) اینکه کسی مانند حاج شیخ موقعیت خود، جامعه، رژیم حاکم و همچنین آینده را به خوبی درک کند و چنین تصمیمی تاریخی بگیرد
و مهمتر از آن، به الزامات آن، به رغم فشارهای طاقتفرسای درونی و بیرونی پایبند بماند، نشاندهنده بزرگترین عقلانیت و واقع شناسی آن فقیه وارسته است.
ب) مدارای حاج شیخ و پرهیز از مقابله و تحریک رژیم و پرهیز از دخالت در قضایای مختلف و حتی تصریح به عدم دخالت، گواه این عقلانیت و واقع شناسی است.
نمونههای برجسته آن:
- بیطرفی در سربازگیری به رغم مهاجرت علمای مختلف مانند حاجآقانورالله 1306
- عدم همراهی با آیات نائینی، اصفهانی و خالصیزاده در حد انتظار در سفر قم 1306
- دستور سکوت درباره برخورد رضاخان با بافقی و حتی تحریم واکنش
- عدم واکنش به تبعید آیتالله مدرس 1307
- عدم واکنش در قضیه کشتار گوهرشاد 1314
شاهد آن چند ماه پیش از قضیه گوهرشاد: فشار اطرافیان برای ارسال تلگراف و جواب اجمالی شاه و پاسخ تهدیدآمیز و تفصیلی تیمورتاش، رئیس دربار 1314
- مقاله مبسوط اینجانب در این موضوع به مناسبت صدسالگی حوزه
3- میتوان نگاه حاجشیخ را برخاسته از نگاه و عقلانیت حضرت صادق(ع) شمرد:
کافی و کشی: سند متصل از عنبسة بن مصعب: سمعت اباعبدالله(ع) یقول: اشکو الی الله عز و جل وحدتی و تقلقلی بین اهل المدینة حتی تقدموا و اراکم و آنس بکم فلیت هذه الطاغیة اذن لی فاتخذ قصرا فی الطائف فسکنته و اسکنتکم معی و اَضْمَنُ له ان لا یجیء من ناحیتنا مکروه ابدا.
به نقل کشی: حضرت این آرزو و تدبیر را در دیدار سلیمان بن خالد به همراه خواهرزادهاش عیص بن قاسم نیز مطرح فرموده و نشان میدهد ایشان بارها مطرح کرده است:
یا لیتنی و ایاکم بالطائف احدّثکم و تُؤنسونی و اَضمَن لهم ان لا نخرج علیهم ابدا.
4- استاد معظم آیتالله شبیری دام ظله، درباره عقل فوق العاده حاجشیخ: فرمودهاند: از آقای آمیرزا محمدحسین مسجدجامعی شنیدم: مرحوم آقای آسیدمحمد بهبهانی درباره مرحوم آقای حاج شیخ فرمود: ایشان از نظر علمی در سطح خیلی بالا و ملای خیلی مهمی بود و از علمش بالاتر تقوای او و از تقوایش بالاتر اخلاقش و از اخلاقش بالاتر عقلش بود!
اینکه مرحوم بهبهانی از عقل حاج شیخ اعجاب کرده، مهم است، چون خود آقای بهبهانی عقل مجسم بود و آنهایی که او را دیده بودند، تصدیق میکردند که در این جهت فوق العاده بود. آقای خمینی هم از عقل مرحوم بهبهانی اعجاب میکرد. قوام السلطنه و امثال او حریف بهبهانی نبودند، با اینکه آنها سیاستمداران درجه اول بودند.
مرحوم بهبهانی از جهت عقل، آقای حاج شیخ را قبول داشت و درباره علتش، حاج میرزامهدی بروجردی میگفت: چون آقای حاج شیخ برای مشاوره مرحوم بهبهانی را میخواست و او برای مشورت به قم میآمد. (جرعهای از دریا ج3/417)
نیز فرمودهاند: شنیدم از آقای خمینی پرسیده بودند: شما جمهوری اسلامی تشکیل دادید. چرا استاد شما آقای حاج شیخ در این فکرها نبود؟ آقای خمینی فرموده بود: در دوره رضاخان در قم، حوزه علمیه تشکیل دادن، کمتر از تشکیل جمهوری اسلامی در این دوره نبود. حاج شیخ در کنار مرکز دولت، متصل به تهران، حوزه علمیه تشکیل داد. (جرعهای، ج2، ص501)
5- عقلانیت و واقعگرایی آیتالله صانعی
از این منظر، در یک نگاه گذرا، اشارهای به مشی فکری و فقهی استاد معظم میکنم.
- حضرت آیتالله صانعی یک روحانی ملا و درسخوانده به همان روش سنتی بودند
- مقام علمی ایشان مورد اذعان دیگران بود؛ از جمله شهادت و ستایش امامخمینی
- اما باید بیش از برجستگی علمی به برجستگی نوع تفکر و واقعشناسی و تحولاتی که به دنبال داشت، ایشان توجه کرد.
- یک نمونه آن عقلانیت در برگشتن کامل به حوزه و تمحض در فقه به رغم ارادت به امامخمینی بود. البته ایشان نسبت به همان چند سال محدود نیز آرزو میکردهاند که کاش مشغول نشده بودند،
ولی به نظر بنده و صرف نظر از خدمات شایان توجه ایشان در آن دوره، این مقطع در رشد فکری و اجتماعی و سیاسی ایشان بسیار موثر بوده است و نباید آن را خسارت حساب کرد.
به هر حال مهم است که کسی به درستی بتواند موقعیت خود و جامعه و نیازهای موجود را بشناسد و بر پایه آن تصمیم بگیرد. یکی از نقاط کلیدی در تصمیمات ایشان که میدانم برای ایشان دشوار هم بوده است و به نظرم با حمایت برادر ارجمندشان آیتالله حاجشیخ حسن صانعی توانستند آن را اجرایی کنند همین تصمیم بود که از آن مسئولیت منفصل شوند و متمحض در امور حوزوی خود گردند.
- اما موضوع اصلی بحث خاستگاه فتاوای ایشان است. فتاوایی قابل بحث و نقد اما حاصل مطالعه و زحمت فراوان، مانند بحث ارث زوجه و برابری دیه.
خاستگاه اصلی این فتاوا نگاه عقلانی ایشان به اصل دین و جایگاه شریعت و واقعگرایی و نوع نگاهی بود که به انسان و جامعه داشتند و در ادامه اشاره خواهم کرد.
6- دریافتهای کلی بنده به عنوان یک شاگرد کوچک از فقه آیتالله صانعی
آنچه اینجانب از این منظر، طی نزدیک به سی سال توفیق بهرهمندی، در نگاه آیتالله صانعی در حوزه فقه و فلسفه فقه یافتهام، نکات و مبانی کلی چندی است و فتاوای مختلف ایشان را باید در چارچوب همین مبانی لحاظ کرد. از جمله این ده محور است:
1- تاکید بر جامعیت و پاسخگویی اسلام به نیازها؛
2- تاکید بر نقش اجتهاد در حیات اسلام؛
3- تاکید بر استواری منطق و متانت اجتهاد شیعی و اصالت اجتهاد جواهری؛
4- تاکید بر دوام بالندگی فقه و آزادی اجتهاد؛
5- اهتمام به شاخص کارآمدی فقه به عنوان یک معیار در اجتهاد؛
6- تاکید بر لزوم توجه به دخالت زمان و مکان در اجتهاد؛
7- اهتمام به توانایی و گسترش فقه در عرصه مناسبات اجتماعی؛
8- اهتمام به نقش فهم عرفی از ادله لفظی در اجتهاد به ویژه الغای خصوصیت؛
9 و 10- اهتمام ویژه به شناخت موضوع و واقعگرایی در اجتهاد؛
و به ویژه تاکید بر الزامات و اعتبارات عقلی، فهم و ارتکازات عقلاء؛
7- نگاه ویژه استاد به حاکمیت آموزههای عقلی و عقلایی
پذیرش احکام الهی و تعبّد به آن در محدودهای که پای دخالت مستقیم عقل یا عقلاء نیست، یک اصل زیربنایی و اعتقادی است و البته تکیهگاه و مبدأ این تعبد نیز پذیرش و حکم کلی عقل است. اما این اصل، هیچگاه مانع بهرهمندی از شناخت و داوری عقل و اصول عقلایی نمیباشد. اساس پذیرش اصل دین و ارکان اعتقادی آن، بر پایه داوری و حکم عقل است و یکی از آموزهها و تاکیدهای مکرر قرآن و سنت، توجه به این منبع بزرگ الهی است که در سخن اهل بیت(ع) به پیامبر «باطنی» در کنار پیامبران «ظاهری» یاد شده است.
بخش عمده احکامِ غیر عبادی، همانهاست که در میان ملل دیگر، از جمله در دوره جاهلی، بر پایه نیازهای موجود، از سوی عقلاء و نخبگان یا عرف پدید آمده و وجود دارد و شارع با آنها همراهی کرده و گاه قیودی بر آن افزوده و به عنوان احکام امضایی شناخته میشود.
در نگاه استاد معظم، بهره جستن از دستاوردهای عقلی و عقلایی در اجتهاد، یک اصل به شمار میرود و آنچه به صورت روشن از ایشان سراغ داریم این است که دستاورد هیچ اجتهادی نمیتواند ناسازگار با حکم قطعی عقلی باشد.
مخالفت با بنا و ارتکاز عقلاء نیز در صورتی ممکن است که دلیلی محکم که از نظر صدور و دلالت تاب مقابله با آن را داشته باشد، در دست باشد. پیداست هیچ فقیهی نمیتواند جز این معتقد باشد اما ویژگی آیتالله صانعی در اهتمام به این اصل، در شناخت مصادیق و گستره حاکمیت آن است.
در اشاره به دامنه بهرهمندی از این مبنا در نگاه آیتالله صانعی به چند نمونه اشاره میشود:
ایشان یک دلیل در تساوی زن و مرد در شهادت را بنای عقلاء شمردهاند و از ادله شهادت مرد الغای خصوصیت کردهاند.
شرط شیعه بودن قاضی را محدود به داوری میان شیعیان کرده و در استدلال بر عدم وجود این شرط در قضاوت میان دیگران، علاوه بر لزوم رعایت عدالت و ایجاد امنیت میان آنان، ملازمه عقلایی و بلکه عقلی را شاهد آن شمردهاند.
ایشان حتی با توجه به مجموع ادلۀ باب قضاء، جواز قضاوت میان شیعیان توسط قاضی غیر شیعی و حتی غیر مسلمان را که مورد اطمینان است و سایر شرایط را داراست، حرفی گزاف و بیوجه ندانستهاند و البته این تعبیر از سر تحفظ و احتیاطهای بیرونی است و نه تردید واقعی.
چنان که ایشان در حکم ربا از یک طرف، حرمت را به «ربای استهلاکی» که به بیچارگی و استیصال قرضگیرنده میانجامد و «ظلم» است، محدود ساختهاند و «ربای استنتاجی» که مایه رشد و پیشرفت طرفین است را مجاز دانستهاند و از سوی دیگر هیچ نوع حیلهای را در ربای حرام مجاز ندیدهاند.
یک نمونه دیگر از عقلگرایی آیتالله صانعی توجه ویژهای است که به اصل زیربنایی «عدل» داشتند.
از همین خاستگاه است که در نگاه ایشان، عدالت یک اصل حاکم و یک ارزش فراگیر و جهانی است و اعتقادات و جنسیت و قومیت دخالتی در آن ندارد و نمیتواند آن را مقید و محدود سازد. این است که اگر در نگاه فقیه، مفاد یک دلیل به صورت عمومی یا در بخشی از مدلول خود در تعارض قطعی با اصل عدل باشد، آن فقیه نمیتواند با نادیده گرفتن این اصل، بر پایه آن دلیل فتوا دهد.
یک نمونۀ آن فتوای آیتالله صانعی به تساوی دیه زن و مرد و مسلمان و غیر مسلمان است که در نگاه ایشان و حتی صرف نظر از قصور ادله، عدم تساوی دیه، ناسازگار با اصل عدالت است.
خاستگاه بازنگری در سایر مسائل نیز همین اصل بوده است؛ مسائلی مانند:
مرجعیت، رهبری جامعه، قضاوت، شهادت، دیه، قصاص، امامت جماعت و جمعه حتی برای مردان، تاکید بر عدم فرق میان زن و شوهر نسبت به تدلیس در ازدواج، ارث زوجه، یکسانی اولویت زن و شوهر به یکدیگر پس از مرگ تا دفن، عدم افضل بودن نماز در خانه برای زن، ولایت مادر بر کودک و تقدم آن بر ولایت جدّ، عدم قصاص مادر همانند پدر، عدم حد قذف بر مادر همانند پدر و عدم جریان حد سرقت بر مادر به دلیل دزدی از خانه فرزند همانند پدر.
چنان که ایشان از جمله بر پایه همین اصل، تکریم بیشتر مسلمان نسبت به غیر مسلمان توسط قاضی را که فقهاء مجاز دانستهاند، نادرست و حرام میشمارد.
بنده بحث و نیز مقاله مستقلی درباره موضوع نقش عدالت در اجتهاد از نظر ایشان داشتهام و منتشر شده است.
آیتالله صانعی در تقسیم سهگانه انسانها به مسلمان و غیر مسلمان و کافر نیز، گرچه سراغ اصل معنای «کفر» رفتهاند و بارها تکرار میفرمودند، اما مشهود بود که خاستگاه اصلی این تقسیم که تاثیر زیادی بر فتاوای ایشان گذاشت، همان نگاه کلامی و از موضعی عقلی بود.
در واقع این تقسیم ثلاثی را که برخی بزرگان مانند شهید آیتالله مطهری درباره آخرت مطرح و بر آن تاکید کردهاند، آیتالله صانعی در قلمرو تشریع نیز معتقد شدند و نسبت میان «اسلام» و «کفر» را به تعبیر آیتالله مطهری، نسبت «تضادّ» گرفتند و نه «تباین». یک وقت خدمتشان عرض کردم که این تقسیم ثلاثی شما را آقای مطهری از نظر کلامی دارند.
از همین منظر است که آیتالله صانعی در مسائلی مانند حکم نجاست و پاکی، حرمت نبش قبر، دادن زکات فطره، ذبح شرعی، ازدواج، ولایت بر فرزند، ارث، کفایت و عدم کفایت آزادی برده غیر مسلمان و حتی تکلیف کفار به احکام شرعی (فروع دین) ، میان مسلمان و غیر مسلمان، یا اهل کتاب و غیر اهل کتاب فرق نمیگذارند و تنها بین کافر عنود و مقصر با سایر انسانها فرق میگذارند. البته حقیر ملاحظات خاص خود را دارد.
ایشان از همین پایگاه و با توجه به اینکه مخاطب آیات انسان و ناس است، معتقد بودند مسئله وابستگی مراتب کرامت به تقوا در آیه «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا اِنّ اکرمَکم عند الله اتقاکم»، اختصاص به «مسلمانان» یا حتی «موحدان» ندارد و شامل همه انسانها میشود.
همزمان، در کنار اهتمام ویژه به بناها و ارتکازات عقلایی، اهتمام ویژه آیتالله صانعی به «فهم عرفی» در شناخت مفاد ادله لفظی قرآن و سنت، به ویژه موضوع «الغای خصوصیت»، و بهره فراوانی که ایشان در اجتهاد و فتاوای خود از آن بردهاند، به عنوان یک اصل و مبنا در فقه ایشان، نیازمند توجه و بررسی جداگانه است و مجال پرداختن به آن نیست.
آیتالله صانعی به پیروی از استاد بزرگ خود، امامخمینی تاکید دارند که اگر شارع حکیم در جایی بخواهد بر خلاف بنا و ارتک از عقلا حکمی تشریع کند باید بارها آن را تکرار کند و بر آن تاکید ورزد تا در میان مردم جا باز کند، از این رو اگر در حکمی مخالف بنا و ارتکاز عقلاء شاهد تاکید شارع و صدور روایات متعدد نباشیم، نمیتوان به یک یا دو حدیث موجود بسنده و استدلال کرد.
نمونه دیگر از اهتمام آیتالله صانعی به حاکمیت عقل و نقش آن در اجتهاد، عنایت ویژه ایشان به فقه و اجتهاد جناب محقق اردبیلی بود که تاثیر قابل توجهی نیز در روش اجتهادی جناب استاد داشت. اگر ایشان از گذشته توجه ویژهای به فقاهت محقق اردبیلی داشتند و سالها بخشی از توان و وقت خود را مصروف نگارش حاشیههای استدلالی بر کتاب «مجمع الفائدة و البرهان» کردند، از جمله ناشی از روشنبینیها و عمق نگاه محقق اردبیلی است که بر پایه توجه و اهتمام به اعتبارات و احکام عقلی داشته است.
چنان که استاد معظم آیتالله شبیری دام ظله درباره محقق اردبیلی فرمودهاند:
1- «یکی از ویژگیهای محقق اردبیلی جنبههای عقلی است... در روش استنباط ایشان جنبههای عقلی برجستگی داشت. در آثار فقهیاش همانند یک فیلسوف و ریاضیدان که بر روش برهان برای اثبات مدعای خود تکیه میکند، بر روش برهانی تکیه میکند و این روش را زیاد به کار میبرد.»
2- «استقلال در نظر، یکی دیگر از ویژگیهای فقهی محقق اردبیلی است. در بسیاری از مباحثی که وارد میشود، در برابر دیدگاه اصحاب و فقهای پیشین نظریهای مستقل ابراز میکند. در نهایت چون مانند شیخ انصاری فکر جوّالی دارد، نظریهاش را به طور قطع نمیگوید و به صورت احتمال بیان میکند. میگویند: صاحب مدارک همین احتمالها را به صورت گمان و صاحب ذخیره به صورت قطع میگویند.»
اما مهم آن است که آنچه ما در عمل در آیتالله صانعی بیش از دیگران سراغ داریم، عنایت ویژه ایشان به روش و رویکرد محقق اردبیلی و بهره بردن وافر از آن است. ایشان حاشیه بر مجمع الفائده را تا آخرین روزهای عمر شریفشان دنبال کردند و همین جا نیز در هفتههای پایانی به بحث گذاشته بودند و امیدواریم فرزند فهیم و فاضلشان جناب حجتالاسلام و المسلمین آقا سعید صانعی آن را تکمیل و منتشر کنند.
8- نکته مهم و راهگشا در نگاه آیتالله صانعی نوع شناختی بود که از اسلام به صورت عام و در فقه به صورت خاص داشتند:
ایشان بارها با تعبیر خاص خودشان میفرمودند: «اگر در چهارراه بشریت کرسی بحثی، برای شناساندن حقایق اسلام و شرع، آن گونه که هست و آن گونه که من شناختهام، داشتم، همۀ مردم اسلام را میپذیرفتند».
این نگاه و ادعا که به نظرم آمیخته با نوعی مبالغه نیز بود و گاهی نیز تعبیر میکردند که با معرفی اسلام از سوی ایشان بر اساس نوع شناختی که از اسلام دارند، از هفت میلیارد نفر، هشت میلیارد آن مسلمان میشدند، از جمله برخاسته از همین مبنا و اصل بود که آموزههای اسلامی و شرعی در راستای دادههای عقلی و عقلایی است و ناسازگار با آنچه در قلمرو ارتکازات عقلایی بشر قرار میگیرد و آنچه دستاورد دانش و فهم کلی بشریت است، نمیباشد.
اینکه کسی مانند آیتالله صانعی در این ادعا چه اندازه موفق بوده یا میتوانسته موفق باشد، یک مسئله است و اینکه کسی با چنین نگاهی به اسلام و فقه سراغ اجتهاد میرود، مسئله دیگر و خیلی مهم است. یعنی با این نگاه که اسلام داعیه مقبولیت جهانی دارد و به گونهای است که میتواند خود را برای مردم دنیا عرضه کند.
اگر به برخی رفتارها و گفتارها به نام دین و فقه در این سالها توجه شود که چه اندازه مایه دور شدن از اسلام و دینداری شده، اهمیت این سخن بیشتر معلوم میشود.
- فقهی که از یک سو نسخهای کارآمد برای جامعه کنونی و شناختی که از واقعیتهای انسان و جامعه و عرف وجود دارد باشد و معلوم است چارچوب و مبنای این کارآمدی، حاکمیت عقل، تشخیص عقلاء و بها دادن به تخصص و کارشناسان است.
- از سوی دیگر تکیه بر منابع فقه و حرکت در چارچوب اجتهاد شیعی و پرهیز از کماعتنایی به آن است.
همان که آیتالله صانعی بارها به تبع استاد بزرگ خود امامخمینی به عنوان «فقه جواهری» از آن نام میبردند و بر آن تاکید و تکیه داشتند و از این نظر خود را یک فقیه سنتی میدانستند.
کسانی که میخواهند فقه آیتالله صانعی را بهتر بشناسند آمیختگی و تلازم نسخه کارآمد و قابل تحلیل اعتباری و تکیه بر منابع فقه و روش اجتهادی، یک واژه کلیدی در فقه ایشان است.
- یک مثال آن در علم اصول، عدم حجیت خبر واحد در مسائل مهمه است.
- یک مثال آن سن بلوغ دختر و اینکه باید میان واقعیت وجود مکلف و سطح تکالیف همخوانی باشد و به حدس قوی بنده تکیهگاه اصلی ایشان صرف یک نیمه روایت موثقه عمار ساباطی نبود؛ آن هم عمار ساباطی فقیه که از همان زمان امام باقر(ع) نیز برخی روایات او دارای ابهام و اشکال بود و گاه استنباط خود را به امام(ع) منتسب میکرد. دشوار است پذیرفت فقیهی مانند آیتالله صانعی که خبر واحد را در مسائل مهم معتبر نمیداند، تنها به سبب یک روایت که بخشی از آن هم «معمول به» نیست، چنین فتوایی مهم و عام البلوی بدهد.
- حتی به نظر میرسد یک مثال آن نیز تمایل اولیه ایشان به عدم اجرای حدود در عصر غیبت بود که بعدا نیز کمتر از دو ماه به پایان عمر شریفشان به جزمی فتوا دادند.
یعنی همین واقعگرایی ایشان باعث میشد که دوباره ادله را بررسی کنند و بنده حدود یک ماه پیش از ارتحال ایشان درباره چگونگی استدلال بر مجازات تعزیری جایگزین حدود با ایشان صحبت کردم، که خوب اگر حدود در معنای خاص در دوره غیبت تعطیل باشد با کدام دلیل تعزیر را میتوان جایگزین ساخت؟ و راهی را برای ثبوت تعزیر مطرح کردم. اصل سخن ایشان این بود که این جرمها را که نمیتوان بدون مجازات گذاشت.
- به نظرم از همین منظر یکی از نخستین تغییرات در فتاوای ایشان که در چاپهای اولیه رساله ایشان آمده بود، بستن راه ثبوت هلال از طریق حکم حاکم بود و البته نوعا دوستان در خاطر ندارند.
البته درباره برخی از این دیدگاهها طبعا بنده طلبه و دیگران ملاحظات خود را داریم اما در نگاهی کلی، فقه ایشان از منظر عنصر واقعبینی و عقلانیت کاملا قابل مطالعه است.
بنده در این دو سال گذشته، واقعا جای خالی ایشان را با وجودم حس کردم و معنای این روایت شریف و صحیح در کافی از امام صادق(ع) را که «اذا مات المومن الفقیه ثُلِم فی الاسلام ثلمة لا یسدها شیء» برای خودم و خودمان در عمل دیدم و میبینم. رحمت خداوند بر این فقیه معظم و مراجع گذشته و همه خدمتگزاران به دین و دیانت.