پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران- دکتر حمید انصاری در بخش دیگر گفت و گوی خود با پرتال امام خمینی(س) به سوالاتی در خصوص سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران پاسخ داده است.
مشروح این مصاحبه در پی می آید:
سوال: آیا امام در جریان تسخیر لانه جاسوسی در سال 58 بودند که دانشجویان می خواهند بروند سفارت را اشغال کنند؟
پاسخ: خیر. سومین حادثه ای که در این روز تاریخ ساز یعنی 13 آبان رخ داد که شاید به لحاظ دامنۀ تأثیرگذاری اش در تاریخ انقلاب وسیعتر و گسترده تر و مؤثر تر از دیگر وقایع بوده است حادثۀ تسخیر لانۀ جاسوسی امریکا یا سفارت امریکا در تهران است که در روز 13 آبان سال 58 اتفاق افتاد. آن هم دلایل و مقدمات فراوانی دارد و تفسیر زیادی را می طلبد اما اشارتاً عرض می کنم بعد از آن که انقلاب در روز 22 بهمن به پیروزی رسید علی رغم اینکه که امریکا گفته بود دولت جدید ایران را به رسمیت می شناسد و امام هم قبلاً در نوفل لوشاتو در مصاحبه های متعدد و بعد از ورودشان به ایران هم به صراحت فرموده بودند که ما با هیچ دولتی با هیچ ملتی در جهان بنای بر جنگ و خصومت نداریم و بنای ما بر تعامل است و نفت را به هر کشوری که خواهان خرید آن باشد می فروشیم، قراردادهای قبلی که به نفع ملت ایران بوده مصالح دو طرف را داشته باشد همچنان محترم می شماریم و حاضریم با همه ( بجز رژیم صهیونیستی) تعامل داشته باشیم ، حتی سئوال می پرسیدند با امریکا با شوروی هم؟ و امام می فرمودند بله به شرط اینکه احترام متقابل باشد و دخالتی در امور کشورمان نداشته باشند، ما حاضریم با حفظ مصالح طرفین این تعامل را داشته باشیم.
علی رغم این بنا از همان روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب کاملاً مشهود بود که امریکا اصلا پایبند به پذیرش رسمیتی که اعلام کرده نیست و رویکرد و راهبرد دولت امریکا بعد از پیروزی انقلاب راهبرد خصومت تمام عیار بود، شواهدش هم این است؛ دادن پناهندگی به فراریان رژیم شاه که غالب اینها جنایت هایی در حد قتل و شکنجۀ فرزندان این ملت را در سالهای طولانی داشته اند و منابع ملی این کشور را غارت کرده بودند ؛ پس ندادن میلیاردها دلاری که فراریان به صورت غیر قانونی از اموال این ملت را به بانکهای آمریکا انتقال داده بودند، بلوکه کردن سپرده ها و مطاالبات دولت ایران در بانکهای امریکایی که رقم رسمیشان در آن موقع 13 میلیارد دلار بود، حمایت همه جانبه از کل جریان های ضد انقلابی علیه حکومت نوپای مردمی که 98 درصد مردم به آن رأی داده بودند با محوریت سفارت امریکا در ایران، همه اینها مستند است و چیزی نیست که ما شعار بدهیم، دلیلش سندهایی است که بعداً منتشر شد. تازه این بخش کمی از اسناد است و آنها اسناد اساسی فوق سری را کاملاً از بین برده بودند و یا قبلاً در همان فضاهای التهابات دوران انقلاب خارج کرده بودند ولی همان حدی که باقی مانده بود بیش از 60 جلد کتاب شد. اسناد لانه جاسوسی مبین این واقعیت ها هست که دقیقاً از همان شب پیروزی انقلاب، خط بعدی آمریکا تماس با مخالفین رژیم ایران و حمایت آنها و تشویق آنها با ایجاد هرج و مرج و تشدید منازعات قومی و حمایت مالی و سیاسی از آنها و در بعد خارجی هم تشکیل یک جبهه متحدی از دولت های غربی علیه ایران بوده است، یعنی تخاصم را رسماً با موج عظیم تبلیغاتی علیه ایران به راه انداخت و در یکایک آنچه که دولت جدید ایران اعلام می کرد یک موج مخالفت شدید جهانی را به راه انداخته بود و اینها همه نشانه های خصومت بود و در میدان عمل هم ایران را به سمت هرج و مرج، درگیری و ترور، در مناطق مختلف، حتی شعارهای تجزیه طلبانه خائنانه و توسعۀ اینها در مناطقی که مشکلات قومی و یا مسائل قومی بود مانند جنوب شرقی کشور، جنوب غربی، اهواز و آبادان در خوزستان و عموماً در مناطق غرب کشور در کردستان علی الخصوص و در گنبد.
هر کجا که یک موقعیتی پیدا می کردند این جریان های ضد انقلابی که عموماً هم سر نخ هایشان در سفارت امریکا بود از آنجا خط دهی می شد. اینها تحرکات ضد انقلابی، ضد امنیت ملی و تجزیه طلبانه داشتند و عملاً هم وارد کار و جریان شده بودند و سرانجام نیز دولت امریکا شاه را پذیرفت، یعنی چند روز قبل از 13 آبان شاه وارد نیویورک شد، امام هم فرموده بود اگر امریکا راست می گوید و دشمنی و خصومت ندارد این اموال غارت شدۀ ملت ایران را که در بانک های آنجا امانت بوده به دولت ایران تحویل بدهد و این جانیان را هم باید تحویل بدهد اینجا بیایند محاکمه شوند، خب نه تنها این کار را نکردند بلکه پناه دادند و شاه وارد آنجا شد، امام درخواست استرداد شاه را کرد، این خواستۀ ملت ایران بود تا در اینجا محاکمه شود. امام خیلی هم منطقی در سخنرانی ها می فرمودند بررسی می کنیم ببینیم آیا جنایت کرده کشتار کرده یا نکرده، این حق ملت ایران است که کسی که 37 سال این بلا و این مصیبت و جنایت را بر ملت ایران روا داشته اینجا بررسی و محاکمه شود ضمن اینکه اموال ملت ایران هم باید برگردانده شود و دست از تخاصم هم بردارند. امریکایی ها هیچ کدام از اینها را عمل نکردند بلکه به شاه پناه دادند و این کاملاً مؤید همان فرضیه بود که امریکایی ها همچنان مثل همۀ انقلاب هایی که در کشورهای تحت حکومتشان می شد در صدد سرکوبی آن انقلاب هستند و کما اینکه در جریان نهضت ملی نفت و به فاصلۀ یک سال بعد با کودتای مجدد شاه را به ایران برگرداندند و حالا هم می خواستند همان مسیر را طی کنند و با برنامه ریزی و تماس با خط میانه که در اسناد لانه جاسوسی به روشنی اثبات شده است، می خواستند در فرصتی مناسب با استفاده از میانه روها و ملی گراها با حرکتی شبیه کودتای 28 مرداد شاه یا رژیم سلطنتی را برگردانند. این واقعیت ها وجود داشتند و نیروهای طرفدار انقلاب که اکثریت قریب به اتفاق جامعه ایران بودند و پیشگامان این نیروها در حوزه و دانشگاه شرایط را به درستی تحلیل می کردند و مسائل کاملا مشخص بود. از طرف دیگر متأسفانه دولت موقت انقلاب به دلیل عوامل مختلف، ترکیب ناهمگونی که دولت موقت داشت، ملی گراهایی که در آنجا بودند، جبهه ملی که خودش حتی مواضع نهضت آزادی را قبول نداشت، افراد وابسته ای که در زیر مجموعه دولت موقت حضور داشتند، خط مشی بسیار محتاطانه غیر انقلابی که در آن فضای شور و هوای انقلاب این درست در جهت ضد مطالبه عمومی ملت عمل می کرد یعنی در شرایطی که کشور در اوج التهابات بعد از پیروزی انقلاب قرار داشت و اقتدار دولت مرکزی و نظام برای اینکه قانونمندی حاکم شود نیاز مبرم بود و باید شرایط فراهم می شد برای آرامش و امام هم تأکید بر این داشتند، نظر دولت موقت این بود که می گفتند حتی تا 20 سال هم می شود به همین صورت با مجلس مؤسسان و شورای انقلاب کشور را اداره کرد.
امام می فرمودند نخیر مردم هوشیار هستند، فهیم هستند و بایستی به سرعت ارکان نهادهای قانونی در کشور شکل بگیرد، قانون اساسی تدوین شود و تصویب شود، مجلس شورا شکل بگیرد، ریاست جمهوری انتخاباتش برگزار شود، طبیعی است که این فضا احتیاج به آرامش داشت، آرامش احتیاج به اقتدار دولت مرکزی داشت ولی دولت موقت علیرغم حمایت همه جانبه امام و مردم در این زمینه بسیار ضعیف و فاقد کارآمدی لازم بود در حدی که اگر سخنان مرحوم بازرگان که در شب ها و هفته های اول بعد از انقلاب از تلویزیون پخش می شد را مرور کنیم می بینیم که خود آن ادبیات بیانگر ناتوانی دولت موقت و مشوق هرج و مرج بود. مایل نیستم این تعبیر را بکار ببرم ولی واقعاً دولت موقت عرضه اداره کشور را در آن شرایط ملتهب انقلابی نداشت و این کاملاً مشهود بود، قطع نظر از اینکه بنا به اسنادی که بعدا از اسناد لانه جاسوسی منتشر شد و اتفاقاتی که در جریان حزب خلق مسلمان و نظایر آن پدید آمد مشخص شد که در زیر مجموعه ترکیب دولت موقت بودند افرادی که در مسیر منافع آمریکا و وابستگی مجدد کشور به بیگانگان تلاش می کردند. این مجموعه شرایط و ضعف مفرط دولت موقت در برخورد با گروهکهای ضد انقلابی و تروریستی باعث شد که موج هرج و مرج و درگیری ها در مناطق غرب کشور و در جاهای دیگر حتی در تهران افزایش یابدو من اینجا یک خاطره تلخی را بگویم دقیقاً یادم هست در همین دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران ما یک دفتری یک اتاقی می خواستیم برای کار انجمن اسلامی جا نبود، یعنی جا برای کلاس ها هم به سختی پیدا می کردیم زیرا گروهکهایی که تعداد همه آنها و هوادارانشان نسبت به جمعیت ایران واقعاً می شود گفت یک دهم یک درصد هم نبود با سوء استفاده از شرایط انقلاب و ضعف دولت موقت همه جا را اشغال کرده بودند در جلوی دفتر یکی از همین احزاب خائن وابسته به امریکا که بعداً هم اسناد خیانتشان در آمد آنجا اعلانی نصب کرده بودند به این مضمون « محل جمع آوری پوتین و قمقمه برای مبارزه با .... خمینی » - که شرمم می آید وازگان بکار رفته را بازگو کنم - یعنی در مرکز پایتخت کشور انقلاب کرده ای که بالای 98 درصد مردمش رأی داده اند به این نظام و رهبری آن ، تحرکات ضد انقلابی تجزیه طلبانه تا این حد از گستاخی پیش رفته بود، تحرکاتی که در ماهها و سالهای بعد از سقوط دولت موقت برای دفع آن ملت ایران شهدای زیادی را در مناطق غربی کشور تقدیم کرد. در برخی از مناطق به واسطۀ همین عدم برخورد قاطع با جریانات ضد انقلابی مسلح، حزب بعث عراق در مناطق مرزی، تهاجماتی داشت که مکرر گزارش می رسید و برخوردهای جدی صورت نمی گرفت. تا این که فکر می کنم بیست پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر، دولت ایران در آن مراسم شرکت کرده بود و مرحوم آقای بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت، آقای دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه با وزیر دفاع وقت در آنجا شرکت کردند و در حاشیه ی آن اجلاس با برژینسکی که مشاور ارشد امنیت ملی کاخ سفید بود ملاقات داشتند. برژینسکی یک شخصیت افراطی ضد ایرانی و خشونت گرا بود، او به استناد خاطرات منتشر شده کارتر، سایروس ونس، ژنرال هایزر و دیگر دولتمردان آمریکا طرفدار کودتای خونین برای سرکوبی انقلاب و نماینده جناحی بود که معتقد بودند با تمام وجود باید دولت امریکا از شاه حمایت کند و انقلاب ایران را سرکوب کند ولو با کشتار وسیع. اعزام ژنرال هایزر امریکایی که معاون فرماندهی ناتو بود در آن ماه های آخر منتهی به پیروزی انقلاب، به ایران و استقرار در مقر ستاد مشترک ارتش شاهنشاهی و تشکیل اتاق جنگ به فرماندهی هایزر برای سرکوب انقلاب، همان مسیری بود که به خصوص کسینجر و برژینسکی طراح و مدافع آن بودند، خب ملاقات با چنین فردی و گفتگوی مفصلی که شده است و تعبیری که برژینسکی دارد و می گوید ملاقات ما در محیط بسیار دوستانه ای پایان گرفت و رفتار مخاطبین ایرانی من خیلی بیش از انتظار بود، حالا در این که آیا این ملاقات را ایرانی ها خواسته بودند یا آنها یک اختلافی در خاطرات دو طرف وجود دارد ولی به هر حال چنین اتفاقی افتاد و این ملاقات در اوج مخاصمۀ امریکا با ایران که دشمن انقلاب ایران یعنی شاه را آنجا برده، اموال ایران را بلوکه کرده و از شاه حمایت می کند درحالی که امام خواسته مردم ایران یعنی استرداد شاه و برگرداندن پولها و تحویل تجهیزات نظامی و هواپیماهایی که قبلاً خریداری شده و پول آن از اموال مردم ایران داده شده را مطالبه می کرد که نه تنها آنها را ندادند بلکه هر چه هم که از موشکها و سلاحهای پیشرفته ای که با پول ملت ایران خریداری شده و در پایگاههای زیر نظر آمریکاییها در کشور مستقر بود را در آن دو سه ماهی که هایزر اینجا بود جمع کرده و بردند از ایران، این واقعیت ها در میدان عمل بود و این ملاقات هم بدون اطلاع امام و بدون اعلام به مردم مخفیانه صورت گرفت و خبر آن قبل از 13 آبان در روزنامۀ اطلاعات منتشر شد و همین امر باعث شد که اعتراض طبیعی افکار عمومی قاطبه ملت ایران که در قالب تسخیر سفارت آمریکا که مرکز طراحی سناریوهای سرکوبی انقلاب و براندازی نظام اسلامی بوسیله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در روز 13 آبان متجلی شد مورد حمایت کامل افکار عمومی و رهبری انقلاب قرار بگیرد.
مستنداً و قاطعانه بر این باورم که با توجه به روند حرکت دولت موقت و تحرکات ضد انقلاب و ارتباطات و توطئه های سفارت آمریکا و موج دشمنی دولت آمریکا و غرب در برابر نظام نوپای جمهوری اسلامی اگر اقدامی نمی شد و جریان 13 آبان سال 58 اتفاق نمی افتاد، یقیناً و مطمئناً به استناد همۀ موارد دیگر مشابه که الان می بینیم در کشورهای مختلف، از جمله در همین قضیۀ بهار عربی به قول غربی ها یا بیداری اسلامی که چطوری دگرگون شد و قدرتهای بزرگ مسائل را در مصر در جاهای دیگر مانند لیبی به نفع خودشان تمام می کنند، همین بلا را سر انقلاب ایران می آوردند و قبل از آن که نظامی مستقر شود و نهادهای قانونی شکل بگیرند در آن هرج و مرج و بلبشو یک دفعه اتفاقی رخ می داد مانند کودتای 28 مرداد، ضمن آنکه خطر تجزیه کشور که آمریکاییها و خود شاه بارها وعده آنرا - در صورت فروپاشی سلطنتش - داده بودند با توجه به تحرکات گسترده برخی از سران فراری ساواک و ارتش در مناطق مرزی و فعالیتهای ضد انقلابی گروهکها در مناطق مختلف کشور و تشکیل دهها جمعیت متشکل از اعضای خانواده فراری شاه و رژیم طاغوتی در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا که برای بازگشت دوباره به ایران در سایه حمایت آمریکا و غرب لحظه شماری می کردند و حتی ساعت و روز ورودشان را وعده می دادند، بطور جدی - در صورت غفلت مردم و نیروهای انقلاب - وجود داشت.
تحلیل دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از شرایط و خطرهایی که متوجه انقلاب شده بود کاملا منطقی و مطابق با واقعیتها بود. در چنین شرایطی بود که انجمن های اسلامی طرفدار خط امام که در غربت و مظلومیت بودند و اگر چه هواداران بیرونی آنها همۀ جامعۀ ایران بودند ولی دانشگاه ها در اختیار کمونیست های آمریکایی؛ اقلیت و اکثریت و توده و مائوییست ها و حزب دموکرات و کومله و منافقین و صدها اسم که هر کدام یک گروه چند نفری درست کرده بودند و دفتر و دستک و تشکیلات، در آن شرایط این نیروهای خط امام تحلیل کردند و دیدند انقلاب به یک حرکت جدی احتیاج دارد، امام هم چند روز قبل از 13 آبان سخنرانی کردند و در آنجا از نیروهای انقلابی و طرفدار انقلاب خواستند که در مقابل توطئه ای که امریکایی ها دارند بیدار و هوشیار باشند و با تمام وجود بایستند، تحلیل دانشجویان و تشویق آنان به سمت اینکه باید یک حرکت و اقدامی صورت بگیرد و مجموعۀ نمایندگان اعضای شورای مرکزی انجمن های اسلامی دانشگاه ها در جلساتی که داشتند به این نتیجه رسیدند که در روز 13 آبان به منظور بزرگداشت روز 13 آبان از محل دانشگاه تهران در اعتراض به سیاست های خصمانۀ امریکا به سمت سفارت امریکا راهپیمایی کنند و تصمیم گرفته شد جمع محدودتری وارد سفارت امریکا شوند و آنجا را برای ساعاتی اشغال کنند و اعتراض خودشان را که امر مرسومی در انقلاب ها بوده است اعلام نمایند. این اتفاق افتاد و بعد هم منتهی شد به تداوم آن جریان و 444 روز هم طول کشید.
سوال: یعنی به قصد چند ساعت رفته بودند؟
پاسخ: بله به قصد چند ساعت یعنی اقدام اولیه این بود بنا به اظهارات کسانی که در متن آن تصمیم حضور داشتند و هم آنچه که بعداً هم روایت و حکایت شد همین را تأکید می کند ولی بعد که این اتفاق افتاد و موج حمایت مردمی که به تنگ آمده بودند از این به اصطلاح فشل بودن دولت موقت و دولت مرکزی در مقابله ی با این جریان هایی که اصل امنیت کشور را داشت به مخاطره می انداخت و توسعه ی دشمنی های امریکا لذا مورد حمایت وسیع قرار گرفت یعنی به فاصله ی کوتاهی چند ساعت بعد موج حمایت در سراسر کشور پدید آمد. حمایت فقط از ناحیه نخبگان و سیاسیون و دانشگاهیان نبود خاطرم هست از شهرهای اطراف تهران چندین هزار نفر به صورت نمادین از کشاورزها با بیل و وسائل کشاورزی آمده بودند آنجا در حمایت از این اقدام، یعنی موج حمایت ها آنقدر قوی بود حضرت امام فردایش سخنرانی کردند و حمایت کردند از این اقدام و تعبیر ایشان این بود که این انقلابی زیادتر و بزرگتر از انقلاب اول است، و واقعاً هم اینچنین بود یعنی تضمین کرد ادامه ی حیات انقلاب را و این اتفاق افتاد که تا امروز هم عرض کردم پیامدهایش هست، گفتارم خیلی مفصل شد، ولی دیگر گفتنی ها را یک جا باید بگوییم حالا شما بعد تلخیص می کنید کوتاه می کنید
سوال: حالا اگر برگردیم به همان اوایل انقلاب، این تسخیر لانه ی جاسوسی به این صورت می شود گفت که تحت تأثیر نیروهای تندرو مثل توده ای ها و اینها بوده یا نه؟
پاسخ: نه ابدا. این از آن حرفهایی است که من هم شنیده ام خودم شخصاً از یکی از اعضای مؤثر و مهم دولت موقت شنیدم که من هم آنجا به ایشان گفتم که این تلقی و حتی تفوّه به این امر واقعاً یک سخن سخیف و غیر علمی است و چیزی است که معمولاً هم همان طرفداران دولت موقت آن زمان این را مطرح می کنند تا توجیه کنند شرایط و ضعف خودشان را و نقدهایی که بهشان وارد می شود را بخواهند پاسخ بگویند، این که گفته بشود ادبیات چپ و افراطی چپ کلاسیک به اصطلاح مارکسیست ها کمونیست ها یا حزب توده باعث این اقدام شده، سخنی بی پایه و مضحک است. در اثبات سخافت و سستی این سخن همین بس که به شخصیت فکری و دینی و ادبیات سیاسی امام و به هویت مذهبی و فرهنگی ملت ایران بنگریم و جایگاه حزب توده در آن زمان در ایران را خیانت های حزب توده در گذشته تعداد افراد و هوادارنش و حتی وضعیتی که بعداً داشت نهایتاً دو تا چهره ی مؤثری هم که به عنوان کادر رهبری آن بودند کیانوری و طبری خودشان اعلام برائت کردند یعنی سطح و عمق نفوذ جریان حزب توده یا چپ های مارکسیست در جامعه ی مذهبی ایران به وضوح و آسانی قابل درک است که هیچ جای پای مستحکمی در هیچ یک از عناصر هویت بخش انقلاب اسلامی و ماهیت آن نداشت تا چه رسد به امام خمینی با آن تیز بینی سیاسی و شأن مرجعیت دینی که داشت یا کل ملت و جامعه ی متدین ایران. اینکه گفته شود ادبیات به اصطلاح ضد امپریالیستی مارکسیستها و حزب توده باعث تسخیر لانه جاسوسی شد از آن حرفهای واقعاً سخیف غیر علمی است. حزب توده اصلاً آن موقع حتی در بین گروه های کمونیستی آن زمان چه جایگاهی داشت که بتواند به ملت ایران و دانشجویان مسلمان و رهبری انقلاب خط بدهد و این جریان را بسازد، نه اصلاً و ابدا چنین نبود و این ادعا با هیچیک از واقعیات و شواهد و مستندات آن دوران تأیید نمی شود. بزرگنمایی خطر کمونیستها و حزب توده سیاست نخ نمای آمریکاییها بود که در ادبیات و هشدارهای شاه هم همواره در برابر موج انقلاب اسلامی تکرار می شد تا توجیه گر وابستگی همه جانبه رژیم او در جهت حفظ منافع آمریکا و غرب در ایران و منطقه باشد. متأسفانه همین نگاه در ادبیات برخی از افراد موثر در نهضت آزادی و دولت موقت نیز بازگو می شود از این حضرات باید پرسید آیا در سال 57 هم که در همین روز 13 آبان دانشجویان و دانش آموزان علیه رژیم شاه و وابستگی اش به آمریکا قیام کردند و مهمتر از آن آیا در 13 آبان سال 43 که امام بخاطر قیام علیه کاپیتولاسیون آمریکایی تبعید شد و مبدأ تاریخ ساز 13 آبان شد، مارکسیستها و حزب توده محرّک بودند؟! آیا امام خمینی هم تحت تأثیر حزب توده آن سخنرانی را علیه امریکا کرد که گفت امروز رئیس جمهور امریکا بداند منفورترین فرد نزد ملت ایران و ملت های جهان است، پاسخ واقع بینانه به این سوال یک نه مطلق است. انقلاب ما انقلابی استقلال طلبانه با شعار بنیادین نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی بود. چرا صبغه ضد آمریکایی انقلاب از روز اول نهضت تا امروز پررنگ بوده پاسخش کاملاً واضح است: امریکا 37 سال در این کشور و حداقل بعد از کودتای 28 مرداد به طور کامل و تمام عیار در تمام خیانت ها و آنچه که در این کشور اتفاق افتاده بود از جنایات ها و سرکوب انقلاب و دوران انقلاب و شکنجه زندانی ها و غیره و عقب ماندگی کشور نقش داشته بنابراین این را ملت ایران فهمیده بودند، امام هم افشا کرده بود و آمریکا را دشمن شماره یک می شناختند قرار هم نبود بعد از پیروزی انقلاب دشمنی با امریکا - در صورتی که این کشور به حقوق بین الملل پایبند بود و سیاست عدم مداخله در ایران و عدم دشمنی با نظام جدید و ملت ایران را در پیش می گرفت - تداوم داشته باشد، اما تا زمان روز پیروزی عرض کردم تا آخرین لحظه ی حیات رژیم، امریکا از شاه حمایت کرد بعد از آن هم در صدد برگرداندن شاه و سلطنت به حکومت بود با انواع روش ها و دولت و مردم ایران را از میلیاردها دلار اموالشان محروم ساخت، خب این واقعیت را هر کسی که بفهمد با آن مقابله خواهد کرد، دشمنی خواهد کرد مرگ بر امریکا خواهد گفت، این که ما بگوییم این تحت تأثیر ادبیات کمونیست ها بوده یا حزب توده بوده این نشناختن جامعه ایران است و توهین به مردم ایران، آن مردمی که در خیابان های قم اصفهان تهران می آمدند در فیلمها و تصاویر تظاهرات می توانیم ببینیم الان، این مردم چه دستشان بود، شعارشان چه بود، پایگاهی که از آنجا راه می افتادند می آمدند کجا بود مسجدها بود یا محافل حزب توده بود، آنهاعددی نبودند اصلاً قابل ذکر نبودند تا بتوانند یک جریان اجتماعی بسازند که به تبعش یک حرکت سرنوشت سازی را رقم بزنند، آنها و همه گروهکهای پرادعا در همین قضیه تسخیر لانه جاسوسی دنباله رو بودند ملتمسانه می گفتند که ما هم هستیم یعنی جلوی لانه ی جاسوسی من دقیقاً خاطرم هست از این اما وجودشان در برابر امواج حمایتهای مردمی جامعه اسلامی محو شده و غیر قابل ذکر بود. ازسوی دیگر خود دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هم که شخصیت و هویت فکریشان کاملاً شناخته شده است چه آنها که شهید شدند، و چه آنها که حضور دارند همه شناخته شده اند برای کشور ما اینها آیا کمترین دلبستگی یا گرایشی به ادبیات چپ کلاسیک و حزب توده داشتند؟
سوال: بعد از تسخیر لانه ی جاسوسی حالا بازتابی که داشته در دولت موقت و داخل کشور خارج از کشور اینها چطوری بود؟ هم اثراتش، اثر مثبت اثر منفی؟ تکرار مشابه آنرا چگونه می بینید؟
پاسخ: مسئله ای را مخصوصاً به جوانهایی که حالا آن زمان را درک نکردند شرایط آن دوران را درک نکردند بر اساس حوادثی که بعدها در این سالهای اخیر ممکن است اتفاق افتاده بخواهند مشابه سازی کنند عرض کنم این اشتباه بسیار فاحشی است ما وقتی که یک پدیده را تحلیل می کنیم واقعه ی 13 آبان را در سال 43 یا در 57 یا بخصوص در 58 بایستی در آن فضا و در آن شرایط و موقعیت، علل، پیش زمینه ها، پس زمینه ها، پیامدهایش را در همان شرایط تحلیل کنیم، بعضاً این اشتباه در می گیرد که افرادی می آیند با بازخوانی رخدادهای قبل مسائلی که هیچ سنخیتی با شرایط آغاز انقلاب ندارد شبیه سازی می کنند بر این اساس اقدام می کنند یا متهم می کنند جریانی را یا سلب اتهام می کنند ما باید هر واقعه ای را در زمان خودش در متن حوادث آن دوران مرور کنیم واقعیت همان چیزی است که عرض کردم البته من به اجمال گفتم خب خیلی حرف در اینجا هست که چه اتفاقاتی افتاد تا این به اصطلاح خشم و اعتراض عمومی ملت ایران علیه امریکا بروز کرد و در عمل انقلابی دانشجویان در تسخیر لانه ی جاسوسی امریکا جلوه کرد و بعد هم که اسناد منتشر شد ثابت شد که تحلیل دانشجویان درست بوده و آنجا نه سفارت بلکه یک کانون فعال شبانه روزی نه تنها علیه انقلاب ایران بلکه علیه منافع مسلمانان در سطح منطقه علیه کشورهای پیشرو در مبارزات با اسرائیل و امریکا بوده خب این اسناد را ببینند دوستان جوانها بخوانند متوجه می شوند که سفارت امریکا چه می کرده، شواهد و دلایلی هم دانشجویان که قشر پیشگام بودند داشتند ، حوادث بیرونی هم کاملاً موید این بود که حرکت آنها در جهت اعتراض به مداخله و سیاستهای خصمانه دولت آمریکا و نفی ضعف و سازشکاری جدّا آسیب زای دولت موقت صورت گرفت بعد که امام تأیید کردند که این کار خوبی است که انجام شده در مقابل کسانی که می خواستند محکوم و تخریب کنند، و اکثریت قاطع مردم هم از آن حمایت کردند و آمریکا هم به هیچیک از مطالبات به حق مردم ایران پاسخ نگفت و بر دامنه دشمنیهایش افزود، موضوع تداوم یافت.
این را هم در نظر داشته باشیم آن موقع یک دولت موقت انتقالی بود؛ شرایط ما شرایط استقرار یک دولت ثابتی که مسیر قوانین مقررات معاهدات بین المللی را طی کرده هنوز نداشتیم هنوز قانون اساسی مان تدوین و تصویب نشده هنوز مجلس نداریم هنوز ریاست جمهوری نداریم در اوج دوران انقلاب و در مسیر آرام سازی جامعه برای تشکیل نهادها بودیم، این طرف امام و ملت ایران آن طرف هم خصومتهای آشکار دولت امریکا با تمام وجود، و در داخل هم توطئه گروهکهای وابسته به آمریکا برای هرج و مرج و درگیری و در خارج هم موجی از اقدامات با رهبری آمریکا در حمله علیه انقلاب ایران و امکانات دادن به شاه و وابستگان سلطنت که دوباره بتوانند برگردند دوباره همان داستان کودتای 28 مرداد، این واقعیت ها را وقتی نگاه می کنیم خب در چنین شرایطی اتفاقاتی نظیر تسخیر لانه جاسوسی را باید در ظرف زمانی خویش به داوری بنشینیم. طبیعی است که وقتی یک دولتی مستقر می شود و اصول و چهارچوب های دیپلماتیک و عرف دیپلماتیک حاکم می شود فضا دیگر فضای التهاب دوران انقلاب نیست در دوران انقلاب و حرکت ها دیگر کسی نمی رود یقه ی ملت را بگیرد که چرا امری خارج از نزاکت عرفی رخ داده - در همین حوادثی که اتفاق افتاد در زمان سقوط صدام در یکایک این بحران های منطقه می بینیم اینجوری نیست - بله اگر دولتی مستقر شد تشکیلاتی نهادی ارگانهایی هستند توافق ها قرار ها مسائل مشخص شد، آن وقت این که ما بعداً مثلاً بیاییم بگوییم خب حالا هم بعد از 4 دهه از انقلاب می شود رفت یک سفارت دولتی که ما رسماً با آن رابطه داریم و او هم رسما و عملا متعهد به قرارهای بین المللی است بگیریم اشغال کنیم، نه اصلاً ً نمی توانیم این همانی و شبیه سازی کنیم و دفاع کنیم از اینگونه اقدامات غیر قانونی و خودسرانه.
- در رابطه با پیامدهای تسخیر سفارت آمریکا خب دیدگاه ها متفاوت است متأسفانه در یک دوره ای نقدهایی بعضی ها مطرح کردند حتی توسعه دادند نقد را به اصل انقلاب و اینکه اصلا چرا انقلاب شد، ادبیاتی پیش آمد که این اقدام مثلاً اشتباه بوده یا پیامدهایش منفی بوده الان هم هستند کسانی که این را می گویند ولی حداقل تا آنجایی که من می دانم عاملان اصلی فعالان اصلی این عرصه تسخیر لانه ی جاسوسی و حامیان اصلی این حرکت، خود امام دوستان امام کسانی که حمایت کردند در این جریان حضور داشتند و بودند، تا به امروز من فردی را نمی شناسم که اظهار کرده باشد که این اشتباه بوده است، به هیچ وجه، همه به اتفاق می گویند همین امروز هم اگر دوباره در جایی، ایران یا جای دیگر ما برگردیم به آن تاریخ و آن شرایط که ریاکارانه دولت امریکا می گوید ما رژیم جدید را به رسمیت می شناسیم اما از همان شب شروع کرده با تمام وجود به دشمنی با نظام؛ یک کانون مخالفت با امام و مردم ایران و انقلاب برای بازگشت رژیم سلطنتی ایران و زیر مجموعه های دولت غیر مستقر موقت انتقالی هم یا همراهی دارد با همان مجموعه مسیری که امریکا می رود یا اگر همراهی ندارد نمی تواند کاری کند اقدامی نمی تواند بکند، خطر از جهات مختلف هم نسبت به اصل موجودیت انقلاب و نظام نوپای آن و هم امنیت داخلی و هم تمامیت ارضی کشور جدی و رو به افزایش است، خب در این شرایط اقدامی که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام کردند شاید تنها راه چاره بود و پیامدهای فوق العاده ارزشمندی داشته است، مهمترینش نجات انقلاب بود، یعنی قطعاً همانطور که عرض کردم اگر این اتفاق نمی افتاد به فاصله ی کوتاهی ما شاهد سرکوبی کامل انقلاب و حادثه ای مثل کودتای 28 مرداد ومشابه آن می بودیم، پس بزرگترین پیامد آن حفظ انقلاب بود و ما مدیون این کار بزرگ آن عزیزان و امام و مردمی هستیم که حمایت کردند. و دوم شکستن هیمنه امریکا، خود دولت موقت، اعضای دولت موقت، همین الان هم بازمانده های آنها تئوریشان این است که آقا نمی شود کار کرد امریکا قدرت برتر است، خب این خلاف اصولی است که ملتهای آزاده و تمدن ساز داشته اند.
هر ملتی که در دنیا تمدنی را آفریده، ماندگار مانده، تمدنهایی که رو به زوال نرفتند اینها ایستادگی و فداکاری کرده اند؛ بله ایستادگی برای رسیدن به استقلال و اهداف بزرگ بها می خواهد، بله بهای سنگینی است که ممکن است برای ایستادگی بپردازیم، ما برای دفاع از کشورمان ممکن است دویست سیصد هزار شهید داده باشیم ولی آیا اشتباه بوده؟ هرگز، کشورمان را حفظ کردیم یک وجب از خاک کشورمان از دست نرفت، دشمن به اهدافش نرسید، همه ی دنیا پشت صدام بودند ایران ایستادگی کرد و به نتیجه رسید، واقعه ی لانه ی جاسوسی هم همین است، مخاطراتی مشکلاتی آمریکا پیش آورده که در ازای حفظ انقلاب و نظام و تمامیت کشورمان هیچ است. من سئوالم از کسانی که نقد می کنند این است که اگر نمی کردیم چه می شد این را تحلیل کنید، چه مسیری طی می شد چه مسیری چه نسخه ای پیچیده می شد با توجه به آن روندی که امریکا در پیش گرفته بود و ماهیتی که از امریکا می شناسیم و آن اتفاقاتی که همین دولت امریکا در یکایک کشورهای مشابه انجام داده؟ بنابراین واقعا پیامد آن اقدام شجاعانه نجات انقلاب بود شکستن هیمنه امریکا بود آن اسطوره شکست ناپذیر شکسته شد، طبیعی است که امریکایی ها خط و نشان کشیدند ، و الان از آن سال چقدر می گذرد، حدود سی و خرده ای سال می گذرد، هواپیماهای آنها آمدند برای نجات گروگانها و به سرکوب و کودتا و کشتار هم آمدند و آن واقعه ی معجزه آسای طبس اتفاق افتاد هیچ غلطی هم نکردند همان که امام فرمود، واقعاً امریکا در مواجهه با ایستادگی مردم ایران به هیچ نقطه ای نرسید ولی خب ایستادگی در دفاع از کیان میهن و انقلاب روبروی یک ابر قدرت مشکلات دارد بله خب امریکایی ها ما را تحریم کردند، امریکایی ها اموال ما را همچنان بلوکه کردند نگهداری کردند ندادند ولی این آیا دلیل می شود که ما برای نجات انقلابمان از شکست و سرنگونی و نجات کشورمان از تجزیه نباید کاری می کردیم؟ و باید تسلیم می شدیم؟ من اعتقادم این است - حالا شاید این اعتقاد را یک عده ای بگویند اینها هنوز افکار انقلابی دارند که البته به آن می بالیم - و معتقدم آنچه که در آن مقطع اتفاق افتاد با در نظر گرفتن مجموعه شرایطی که در آن ظرف زمانی باید مد نظر باشد، منطقا و سندا و واقعا به صلاح کلیت منافع ملی و تمامیت ارضی کشور و بقای انقلاب و نظاممان بود ضمن اینکه این همانی کردن شرایط غیر متجانس تاریخی را هم به هیچ وجه قبول ندارم انقلاب یک بار اتفاق می افتد در شرایط ویژه ای که ظرفیت عظیمی از اعتراضات سرکوب شده ی ملت در یک شرایطی به حق پا می گیرد اگر ندای به حقی باشد درست رهبری بشود این فوران می شود و اتفاقی می افتد در درون این اتفاق رخدادهایی تلخ و شیرین پیش می آید مهم این است که ما مسیر را در ادامه ی کار در مسیر صحیح درست و اصولی بپیماییم آن مسیری که به حمدالله انقلاب ما تا الان پیش برده؛ و یا در نقطه مقابل تفکر مذکور بگوییم که این تفکر انقلابی ایجاب می کند که ما همواره مثل سال 58 عینا عمل کنیم و همان اتفاقات را تکرار کنیم، نه این هم قطعا اشتباه و خلاف مواضع امام است، انقلابی گری به این است که ما سر مواضع اصولیمان در هر مقطعی متناسب با واقعیات و اقتضائات روز بصورت منطقی و عقلانی بایستیم و اگر خدای ناکرده یک روزی هم اقتضا کند که در مواجهه با دشمنان کشور و انقلابمان رویارو بایستیم آماده فداکاری باشیم .