پایگاه خبری جماران: اواخر دهه هفتاد وقتی تصمیم گرفتم تدوین خاطرات ، فعالیت ها و مبارزات امام جمعه وقت ارومیه مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامرضا حسنی معروف به « ملا حسنی» را در دستور کار و برنامه هایم قرار بدهم فضای کشور برای این کار اصلا مساعد نبود.
در آن ایام ، بعضی از تندرو های وقت در روز نامه های زنجیره ای خود ، تبلیغات وسیعی را در جهت تخریب و تحقیر چهره ی انقلابی آقای حسنی براه انداخته بودند و او را به عنوان یک فرد بی سواد ، بی منطق و خشن به خیال خود مطرح می کردند،
نگارنده که از دوران ستمشاهی شناخت اجمالی از مبارزات وفعالیت های انقلابی آقای حسنی در منطقه ارومیه و حومه را داشتم تصمیم گرفتم تا هر طور شده انجام مصاحبه وتدوین خاطرات این عالم مبارز را دنبال کرده و تکمیل کنم. فضا به قدری مسموم و آلوده بود حتی برخی از دوستان وقتی از تصمیم من با خبر شدند مرا بشدت توبیخ وسرزنش می کردند و از روی حسن نیت و دلسوزی سعی داشتند مرا از این تصمیم باز دارند.
ضبط خاطرات از روز یکشنبه 16/6/1382 (10رجب 1424)آغازشد و در قالب 33 ساعت و26 جلسه به صورت خیلی جدی و فشرده انجام گرفت . در این ایام علاوه بر مصاحبه ، از بعضی مناطق مانند: روستای بزرگ آباد (محل تولد آقای حسنی) ، دره قاسملو ، بعضی روستاهای کردنشین و مناطق درگیری آقای حسنی با ایادی حزب دمکرات وکومله ، بازدید و عکس وفیلم تهیه شد .جالب این که آقای حسنی در تمام این مراحل به صورت مسلح ما را همراهی می کرد و توضیح می داد حتی هنگام مصاحبه نیز تاکید داشت ، اسلحه وکلت در کادر فیلم مصاحبه حضور داشته باشد .
تابستان سال 1384 خاطرات آقای حسنی از چاپ خارج شد و مورد استقبال محافل مختلف اعم از موافق و مخالف قرار گرفت .به طوری که در همان سال به مرحله چاپ دوم رسید واین در مجموعه خاطرات مرکز اسناد تا آن روز سابقه نداشت .
انتشار این کتاب تاثیر خوبی در روشنگری اذهان مردم و برطرف کردن فضای مسموم بر ضد آقای حسنی گذاشت بسیاری از افراد که فریب فضای آلوده آنچنانی را خورده بودند، از مناطق مختلف زنگ می زدند و از آقای حسنی حلالیت می طلبیدند چند مورد از برادران اهل سنت و جوانان دانشجوی کُرد با خود من تماس گرفتند و پرسجو می کردند، علاوه روزنامه های زنجیره ای نیز از ادامه ی تخریب وتمسخر مجبور به انصراف شدند.
چند نکته تکمیلی :
1 - ایامی که به کار مصاحبه وتدوین خاطرات آقای حسنی مشغول بودم حال عجیبی داشتم . با یک عشق وعلاقه و انگیزه ی توصیف ناپذیر مسائل را دنبال می کردم . انگار که در اختیار خود نبودم ویک نیرویی نامرئی مرا به سوی این کار سوق می داد .البته منظورم هاله نور ، معجزه ، کرامات و از این قبیل چیزها نیست ، متن خاطرات ، محتوای حماسی و جذابیت خاص خودش را داشت که کاملا با مذاق من سازگار بود و مرا به ادامه کار تشویق می کرد.
2 – بر خلاف بعضی شخصیت ها که به منزله« صدای دهل از دورخوش است» می مانند و هر چه به آنها نزدیکتر بشوی بیشتر دور می شوی ، اما آقای حسنی را جزو نادرترین شخصیت ها یافتم که هرقدر نزدیکتر می شدم شفتگی ام بیشتر می شد. تنها دلیلش این بود که آقای حسنی هر چی بود همان را بروز می داد، شخصیت کاذب نداشت، او هرگز فیلم بازی نمی کرد. مصداق بارز «آن چه می نمایی ، هستی» بود.
3 – اقتدار ، صلابت، ابهت ، در عین حال تواضع، عطوفت ، لطافت و صداقت از جمله خصایص این مرد مجاهد بود که من با تمام وجود آن را مشاهده و لمس کردم. آقای حسنی به قول خودش از سن 16 سالگی مسلح شده بود، حتی در حال رکوع ، سجود و قنوت و خواب و استراحت اسحله به دست و کلت به کمر داشت ، اما گلوله های کلت و کلاشینگف اش همواره به سوی ایادی حزب کومله ، دمکرات و امثال آن که از ایادی بیگانه تغذیه می شدند ، شلیک می شد؛ او عاشق توده مردم اعم از کُرد و ترک و شیعه و سنی بود و خود را خدمتگزار آنها می دانست و تنها به خاطرحمایت از آنها مسلح شدن بر وی تحمیل شده بود.
4– آقای حسنی از شخصیت های مردمی به معنای واقعی کلمه بود ، همین حضور انبوه آنان در مراسم تشییع بهترین شاهد براین مدعاست. چنانکه تعداد زیادی از حاضران را برادران اهل سنت ، مسیحیت و کُرد تشکیل می داد؛ مردم ارومیه و استان اعم از شیعه ، سنی و مسیحی از ته دل او را دوست داشتند زیرا عزت و عظمت و آرامش و آسایس خود را مدیون مجاهدت های وی می دانستند و این یک واقعیت و حقیقت انکار نا پذیر بود چند بار در خودرو ایشان حضور داشتم ؛ او همیشه در صندلی جلو، کنار راننده می نشست، وقتی سر چهار راه ها و میادین چراغ قرمز می شد و خودرو می ایستاد ؛ مردم می آمدند و سلام می کردند و خیلی راحت ارتباط یر قرار می کردند.
با تمام وجود در یافتم ، آنها در مواجه با امام جمعه شان هیچ گونه احساس حقارت و نفرت ندارند، بلکه آرامش ، امنیت و معنویت از وجودش استشمام می کنند. یک بار در یکی از خیابان ها به خاطر تصادفی راه بسته شد ، جوانان و میانسالان می آمدند و ضمن سلام و تعارف می گفتند : آقای حسنی! نگران نباشید جلوتر تصادفی رخ داده و الان راه باز می شود ؛ خیلی راحت و خودمانی ! حتی از واژه « حاج آقا» هم استفاده نمی کردند. یادم هست در آن لحظه به حال ایشان خیلی غبطه خوردم.
5 – آقای حسنی بر خلاف سایر شخصیت ها ، همیشه در صندلی جلویی ماشین ، کنار راننده می نشست و محافظان در صندلی عقب. خودش نقل می کرد: چند بار در مسیر رفت و آمدها ، چه دوران نمایندگی در تهران و چه در ایام حضور در منطقه ، وقتی درگیری هایی با ایادی ضد انقلاب رخ می داد ، همیشه خودش زودتر از محافظان وارد عمل می شده است. در چند مورد محافظان را از محاصره آنها نجات داده و بارها محافظانش پشت سر وی سنگر و پناه گرفتند و این هم یکی دیگر از متفردات این روحانی مجاهد بود.
6 – در ادامه و لابلای مصاحبه بارها متوجه شدم که این روحانی دردمند سخت نگران آینده انقلاب است و از نفوذ فرصت طلبان به ارکان نظام و انزوای انقلابیون اصیل به شدت رنج می برد. او همانند شهید مطهری اعتقاد راسخ داشت که هیچ انقلابی فرزند خور نیست و نمی تواند هم باشد بلکه این فرصت طلبیِ فرصت طلبان است که زیرکانه سوار قطار انقلاب می شوند و بعد انقلابیون و بنیانگذاران را از آن پیاده کرده و منزوی می کنند.آقای حسنی چون از انقلابیون قبل از فتح بود خطر مجاهدان شنبه را بهتر و بیشتر درک می کرد و نگران نفوذ آنان به ارکان نظام بود.
7- آقای حسنی خیلی صریح اللهجه ، قاطع و یک رنگ بود و همیشه با زبان ساده بومی حرف می زد و خطبه می خواند و این برای مردم منطقه بسیار دلنشین هم بود اما برای مرکز نشینان قابل درک و فهم نبود و گاهی برای شیاطین و خناسان هم مورد سوء استفاده و سوژه تبلیغاتی قرار می گرفت. در یک مقطع زمانی که سهمیه آهن استان توسط بعضی در استان دیگر به یغما رفته بود، آقای حسنی در انتقاد از این موضوع در خطبه ها گفته بود: «چند وقتی هست دندانپزشک ، یک دست دندان برایم گذاشته که دیگر نمی توانم درست و حسابی غذای معمولی را بجوم و بخورم ولی در تعجبم بعضی ها چگونه این همه آهن سهمیه استان را در یک روز خوردند و بردند و کسی هم متوجه نشد.» یادم هست آن وقت ها برخی از روزنامه ها همین جمله را تحریف کرده و نوشته بودند که آقای حسنی در خطبه های این هفته گفت: « دندان هایم مصنوعی شده و تیز نیست دیگر نمی توانم مثل قبل آهن ها را بخورم.» ( قریب به این مضمون)
یا در جمله ی معروف دیگری گفته بود « اصولگرایان عقل ندارند و اصلاح طلبان دین» که روزنامه ها همین را سوژه تمسخر و تحقیر وی قرار داده بودند وآن را به گونه دلخواه خود نقل و تفسیر می کردند در حالی که این جمله قصار به صورت موجبه جزئیه و نسبت به تندرو های هر دوطرف ، حرف درست ، منطقی و حکیمانه ای بود و گذشت زمان نیز حقیقت آن را ثابت کرد.
8 - ما همه مردم ، مسئولان ، محققان و پژوهشگران مدیون مجاهدت های شخصیت های مبارزی مانند آقای حسنی هستیم ، اگر امروز امنیتی وجود دارد در پرتو همین مجاهدت هاست ؛ البته این حقیقت تازگی ندارد از زمان صدر اسلام همین بوده است، معمولا در سایه زبان گویای ابوذر ها و شمشیر برنده مالک اشترها ، بزرگانی مانند: سلمان فارسی ها و کمیل بن زیاد ها تربیت شدند و مشغول تعلیم وتربیت و تدریس معارف الهی و عبادت خدای سبحان می شدند.
یادمان نرفته است اگر مقاومت آقای حسنی ها در جنگ نقده و غائله کردستان نبود ، ایادی حزب کومله و دمکرات تا استان زنجان پیشروی کرده بودند؛ اگر اقدام به موقع و حماسی آن عالم ربانی نبود در ماجرای حزب خلق مسلمان سه استان آذربایجان غربی ، شرقی و اردبیل ، بلکه کل کشور به چه سرنوشت شومی گرفتار می شد؟!
علاوه دوران رژیم ستمشاهی ، همین مبارزان در راه خدا بودند که مظلومانه سینه سپر کردند و آن طلسم دوهزار و پانصد ساله را از پای درآوردند ، وقتی که طلسم ها شکسته شد دیگران آمدند ملحق شدند و سر سفره نشستند. امروز هر گونه تولید علمی ، تحقیقی و هر کشف و اختراعی که در مراکز پژوهشی حوزه و دانشگاه سر می زند و رخ می نماید در راستای امنیتی است که مجاهدت های مجاهدان جمعه برای این ملت و کشور به ارمغان آوردند.
9 – آقای حسنی ناگفته های بسیاری از دوران غربت نهضت و انقلابیون بعد از پیروزی و فرصت طلبی آنان داشت، اما به خاطر رعایت مصالح انقلاب و حرمت افراد نتوانستیم آنها را در خاطرات ایشان منعکس کنیم ؛ شاید در آینده هم چنین فرصتی پیش نیاید ولی به قول شهید مطهری نباید از فرصت طلبی فرصت طلبان غافل شد.
10 – معروف است امام جمعه ارومیه هرگز حاضر نشد به استقبال رئیس جمهور وقت آقای خاتمی برود و بعد هم از آقای احمدی نژاد حمایت کرد، این به تشخیص و تصمیم خود وی بود، اما خیلی ها به او فشار آوردند و به بهانه مصاحبه خدمتش رسیدند و خواستند تحریکش بکنند تا او نامه ای علیه آیت الله هاشمی بنویسد یا حرفی بزند اما هرگز به هدفشان نرسیدند؛ چون آقای حسنی استقلال فکری داشت و هرگز اجازه نمی داد دیگران برای وی تصمیم بگیرند و یا از دیگران بازی بخورد این برای یک شخصیت سیاسی و مذهبی همچون وی بسیار ارزشمند بود اگر چه در برخی موارد اشتباهاتی هم داشت. در یک کلام آقای حسنی مرد عمل و اقتداربود. آقای حسنی را باید از نو شناخت.