پایگاه خبری جماران: اخیرا برخی اظهاراتی پیرامون عدم انقلابی بودن امام  موسی صدر و شهید مصطفی چمران از سوی بعضی شخصیت های محترم در رسانه ها ، مطبوعات و فضای مجازی مطرح شد که از یک سو موجب تعجب آگاهان به  تاریخ انقلاب اسلامی  گردید  از سوی دیگر نسل جوان و کم اطلاع را بر سر دوراهی تردید ، حیران و سرگردان گذاشت. البته این گونه  اظهارات  تازگی نداشته  و اگر چه این بار از روی حسن نیت انجام گرفته است   لیکن نا خواسته  در ادامه  و تکمیل حرف های کسانی  قرار گرفته  که در سال ها ی  دهه 60 و 70 کم و بیش  مطرح بود  و آنها  فعالیت های  امام موسی صدر در لبنان  و شهید محمد باقر  صدر در نجف را « دو کمربند امنیتی اسرائیل در منطقه خاورمیانه » تحلیل می کردند و شهید چمران را نیز دنباله رو آنان می پنداشتند.  

نگارنده که از اوائل دهه 70 پیگیر مسائل لبنان و فعالیت های امام موسی صدر در آن کشور بود   در فصل دهم  کتاب « امام موسی صدر ، امید محرومان»  به این شبهات پاسخ داده و تا حدودی نقش تاثیر گذار این شخصیت بزرگ جهانی را در روند رشد انقلاب اسلامی و همکاری مستمر ایشان با امام خمینی به گونه مستند به رشته تالیف در آورده است که در این مقاله  به خلاصه ای از آن  بسنده می شود لیکن پیش از ورود به بحث اصلی  لازم است  تعریفی از « انقلابی بودن»  تقدیم خوانندگان شود.

این که  می گوییم  فلانی انقلابی است یا فلانی  انقلابی نیست به چه معناست ؟ آیا انقلابی بودن  به معنای فحش و ناسزا گفتن به بزرگان انقلاب که اخیرا مرسوم شده   و یا  هتک حرمت  به ساحت بزرگان حوزه و روحانیت و مرجعیت  و پرونده سازی  به این و آن  و از در و دیوار سفارت خانه ها بالا رفتن  و ده ها  و صدها هزینه  های  ناخوشایند برای مردم و انقلاب درست کردن  است؟  اگر این منظور باشد آن ادعا ها و حرف ها هم درست خواهد بود و آقای صدر هیچ گونه همکاری با امام خمینی نداشته  و هرگز هم انقلابی نبوده است ؛  اما اگر انقلابی به معنای  شجاعت ، صلابت  و شهامت توام با حکمت و درایت و عقل و تدبیر  و با شناخت دقیق مقتضیات زمان و مکان تصمیم درست گرفتن و هزینه کمتر و کارآیی بیشتر داشتن باشد ؟ بلی امام صدر در همه ی عرصه های انقلاب حضور جدی داشته و در تمام لحظات نهضت قدم به قدم  در خدمت خمینی کبیر بوده است. حال به چند مورد از آن به گونه مختصر مرور می کنیم:

1 – دیدار با وزیر خارجه پاپ

امام صدر با این که درسال 1338 به  لبنان  هجرت کرده  و کاملا  متمرکز در بهبودی  وضعیت  شیعیان  آن کشور بود  اما از همان آغاز نهضت سال 1341 ، همراه و همگام روحانیون مبارز در ایران  شد  و علاوه بر امام با حضرات آیات : بهشتی  ، هاشمی رفسنجانی  و موسوی اردبیلی ارتباط مستمر داشت. در قیام 15 خرداد42 و دستگیری و حبس امام خمینی در تهران بیدرنگ در تیر ماه همان سال  طی مسافرتی به رم  با  وزیر امور خارجه پاپ در واتیکان دیدار کرد و اوضاع  سخت و دشوار مردم ایران  و دستگیری آیت الله خمینی  و سایر روحانیون مبارز را با وی در میان گذاشت و بدین وسیله خواست  زمینه فشار  و اعتراض بین الملی را نسبت به  دیکتاتوری رژیم شاه  فراهم آورد. ( یاران امام به روایت اسناد ساواک، ویژه امام موسی صدر ، ج 1 ، ص 35) همچنین  در ماجرای کاپیتولاسیون  که منجر به تبعید امام به ترکیه شد ، صدر طی تماسی با شخصیت های برجسته سیاسی  مسیحی و اهل سنت  در اروپا و  شمال آفریقا  تلاش کرد آنها را از این جنایت تاریخی مطلع سازد و امنیت جانی  رهبر کبیر انقلاب را به آنان گوشزد نماید.

2 -  سخنرانی حماسی در شیراز

وی در مهر 1344 ، حدود یک سال  بعد  از تبعید امام به ترکیه  که اوج خفقان و اختناق در کشور حاکم بود و همه مبارزان در زندان و تبعید به سر می بردند  و اصلا کسی جرات اظهار وجود نداشت وارد ایران شد و دربعضی  شهرها حضور پیدا کرد از جمله در مسجد ولی عصر شهر شیراز در جمع  علما ی اعلام و انبوه مردم چنین گفت: « شما ملت چرا نشسته اید ... شما ملت  روحانیون را تنها نگذارید، بیایید  در خانه علما  و رهبران دینی  خود جمع شوید ... شخص مسلمان  چه به هدف خود برسد  و چه نرسد موفق و پیروز است ... وقتی الجزایر قیام مقدس علیه استعمار را آغاز کرده بود یک میلیون  کشته داد ، هزاران زن کشته شدند، همه آنها در پیش خدا  ارزش دارند ، شما مردم چرا اقدام نمی کنید ؟.. در شیراز  تجار  و دبیر و فرهنگی  و بازاری  متدین  و خدمتگزار داریم  ؛ همه هماهنگ شوید  ، پیش بروید، من نمی خواهم شورش کنم  و مردم را بشورانم  ، ترس یعنی ذلت  و بیچارگی ، مردانه باید به پا خیزیم و پیش برویم ، خدا یار مسلمانان و خدمتگزاران است ، خدا پشتیبان  علما و مجاهدین است...» (  همان  ، گزارش ساواک، ج1 ، ص 47)

3 –  رابطه مالی  با امام

از برخی اسناد و مدارک و گزارش های ساواک به خوبی  استفاده می شود  وی  هر از چند گاهی  که  مبالغ و  وجوه شرعی   به دستش می رسید  مقداری از آن به  خدمت امام می فرستاد. مرحوم آیت الله مجد الدین محلاتی یکی از علمای مبارز شیراز نقل می کند در سفری که به حج مشرف بودم حامل نامه ای به همراه صد هزار لیره  ( نذری  متعلق  به امام ) از امام صدر به امام خمینی بودم که وقتی نامه را خدمت امام دادم پنجاه لیره آن را به آقای صدر برگرداند تا در امور خیریه ای که نیاز داشت مصرف کند. (نامه مفید ، ویژه امام موسی صدر ، شماره 16 ، ص 67) علاوه در یکی از گزارش های ساواک آمده که آقای صدر مبلغ 18 هزار لیره  از لبنان به نجف خدمت آقای خمینی فرستاده است.( یاران امام ، اسناد ساواک ، ج 1 ، ص 380)  به گفته شاهدان عینی  بعضی مقلدان  امام که از راه لبنان و سوریه به نجف مشرف می شدند و وجوه شرعی  خود را به محضر امام خمینی می آوردند ، ایشان ضمن تشکر  از قبول آن امتناع کرده و می فرمودند فعلا ما در اینجا نیازی نداریم شما هنگام بازگشت آن را به دفتر آقا موسی بدهید و آنها نیز چنین می کردند . (  رک : عزت شیعه ، خاطرات استاد ابو یحیی)  و این ماجرا نهایت  اعتماد ، صمیمیت و عنایت امام به صدر را نشان می دهد.

4 -  اعتماد سیاسی امام به صدر

در اواخر دهه 70  مصاحبه ای که نگارنده  پیرامون آقای صدر با مرحوم آیت الله سید محمد علی موحد ابطحی اصفهانی از علمای برجسته قم و نجف  و هم درس و هم بحث  امام موسی  داشت  ، ایشان در بخشی از آن نقل می کرد: روزی  در نجف  به همراه چند نفر از دوستان خدمت آقای خمینی بودیم ، من عرض کردم آقا این که می فرمایید شاه باید برود، خوب اگر شاه رفت چه کسی را جایگزین دارید کشور را بتواند اداره بکند؟! ایشان  بلا فاصله فرمودند : همین آقا موسی ! هم بحث شما. من عرض کردم : آقا ایشان در لبنان  گرفتار هستند چطوری  می توانند آنجا را ول کنند و به ایران بیایند ، فرمودند : اینها سهل است درستش می کنیم. ( مصاحبه نگارنده )  که باز حکایت  از نهایت اعتماد امام به شخصیت سیاسی ایشان دارد.

5 – تشکیل جلسات با شهید بهشتی

هنگامی که  آیت الله بهشتی  در شهر هامبروگ  آلمان مستقر بود ، امام صدر گاهی به آنجا می رفت  و با هم در مورد مسائل مهم انقلاب به  تبادل نظر و مشورت می پرداختند از جمله  خروجی این  جلسات  پیگیری  مسائل انقلاب و  هدایت و سازماندهی  دانشجویان خارج کشور  و تشکیل انجمن  های  اسلامی  دانشجویان خارج از کشور بود و در واقع این دو شخصیت بنیانگذار این تشکل شدند. (  نامه مفید ، شماره 16 ، ص95 به نقل از سید حسین شرف الدین و سید صادق طباطبایی) حتی به گزارش ساواک در اواخر سال 1344 خود آقای صدر ریاست افتخاری  انجمن مذهبی دانشجویان  ایرانی مقیم لبنان را  بر عهده می گیرد.( یاران امام ، اسناد و گزارش های ساواک ، ج1 ، ص 54)

 این جلسات همچنان  در هامبورگ ادامه داشت  گاهی هم آقای بهشتی از آلمان به لبنان  و بیروت می آمد. آن دو از این طریق افکار و اندیشه های  حضرت امام را به جمع دانشجویان ایرانی مقیم خارج  انتقال می دادند. استاد سید حسین شرف الدین که از نزدیک شاهد این ماجرا ها بوده می گوید: « در تمامی این سال ها که امام خمینی در نجف  حضور داشتند ، بسیاری از افراد  که می خواستند  با ایشان تماس  بگیرند به مجلس اعلای  اسلامی شیعه  مراجعه می کردند . من خودم مکرر دانشجویان  مسلمان ایرانی را  می دیدم  که از اروپا و آمریکا  به بیروت می آمدند  تا از آنجا  به نجف بروند... آقای صدر  هم دستور می داد تا هماهنگی لازم  صورت گرفته شود و مشکلات  سفرشان به نجف حل گردد...  مرحوم حاج احمد آقا  دو سه  سال قبل از پیروزی  انقلاب سفری به لبنان آمدند  و مدتی طولانی  میهمان  آقای صدر بودند  ، من بارها  آقای سید محمود دعایی  یا همکارانشان  را دیدم که از نجف به سوریه آمده اند  و با آقای  صدر ملاقات دارند ... در یکی از این  ملاقات ها  ، آقای صدر  اعلامیه ای   از امام خمینی  آورده بو دند  که از فارسی به عربی  ترجمه شده بود ، آقای صدر  هر دو نسخه  عربی و فارسی را به من دادند  و خواستند  تا آنها را  مطابقت داده  و در صورت لزوم ویرایش کنم.» ( امام موسی صدر ، امید محرومان ، ص 198)

 پس از قیام 19 دی قم که انقلاب به مرحله اوج رسید بیدرنک امام صدر در شهر بوخوم آلمان حاضر شده  و طی جلسه بسیار طولانی با  آیت الله بهشتی ،  چون به نظر وی  انقلاب به مرجله حساسی رسیده بود پیشهاد می کند احتمال دارد رهبر کبیر انقلاب مورد حقد و کینه  و تروردشمن  قرار بگیرند باید از همین حالا به فکر جانشینی وی باشیم و از بهشتی می پرسد آیا در این مورد برنامه  ای و فکری کرده اید؟ چه کسی را سزاوار این مقام خطیر می دانید؟ این هم  نشان از اهتمام ویژه ایشان به سرنوشت انقلاب می کند.( رک: خاطرات سید صادق طباطبایی)

5 – رابطه سیاسی و اطلاعاتی با امام

امام موسی صدر در مواقع نیاز و شرایط حساس که نیاز به مشورت و رهنمود بود به نجف مشرف می شد و خدمت  استادش می رسد. برابر گزارش ساواک یکی از این دیدار ها تاریخ 7 / 1 / 1347 چند هفته قبل ازافتتاح مجلس اعلی شیعیان بوده  و به صورت کاملا خصوصی و  طولانی  انجام گرفته است ( یاران امام ، ج1 ص 98 و 263)  یکی از محور های مهم این ارتباط ها ، کسب اطلاعات مناسب  در باره برنامه های  رژیم شاه  در ابعاد گوناگون  و ارسال  به موقع آن به نجف و خدمت امام بود. با توجه به ارتباط تزدیک آقای صدر با دولت سوریه و شخص حافظ اسد و از طرفی ارتباط دستگاه امنیتی سوریه با ساواک ایران ، اطلاعات دست اولی  در اختیار آقای صدر  قرار می گرفت که برای دیگران اصلا ممکن نبود ؛ این اطلاعات به موقع به نجف و خدمت امام ارسال می شد و در تصمیم گیری ها و موضع گیری های امام بسیار راه گشا بود. ( عزت شیعه ، ص 182، به نقل از حجت الاسلام سید ابوذرعاملی )

6 – پناهگاه مبارزان ایرانی

آنهایی که اهل مبارزه و جهاد بودند بهتر می دانند که  در طول 15 سال دوران غربت و تنهایی ، وجود امام صدر در لبنان پناهگاه  آنان  بوده است ، آغوش این مرد بزرگ حتی به روی کسانی که بر وی جفا می کردند گشوده بود ، آقای علی جنتی  در این باره می گوید: « آقای صدر  از هیچ کمکی دریغ نکرد ، تجمع ما در سوریه بود ، تعدادمان نیز  زیاد بود  از طرفی نیاز بود  از امکانات سوریه  استفاده بکنیم  به همین جهت  آقای صدر  با حافظ اسد  صحبت کردند  سوریه نیز امکانات  خیلی خوبی  را در اختیار ما  گذاشت....» ( عزت شیعه ، ص 199)  سید ابوذر عاملی از نزدیکان آقای صدر که شاهد این قضایا بوده می گوید: « ... بسیاری از برادران  و دانشجویان  مبارز ایرانی  که در کشورهای  اروپایی  یا آمریکا  اقامت داشتند  آزادانه به سوریه رفت و آمد می کرند ، بدون این که  ویزای  سوریه در گذرنامه شان ثبت بشود! مثلا  برادران ایرانی  که از فرانسه  به سوریه می آمدند مهر  ویزایشان  بر روی کاغذ  ساده  و نه گذرنامه  ، ثبت می شد  ؛ اینها به اردوگاه های  نظامی سوریه   ... وارد می شدند  ... دکتر مصطفی چمران  هر روز  به سوریه می آمد  تا به آنها سر بزند ... بسیاری از برادران  ایرانی در اردوگاه های نظامی  حرکت امل  در بیروت  آموزش می دیند از آنجا دوباره به سوریه و از سوریه به کشور های  محل اقامت خود  باز می گشتند... اینها از سال ها قبل مورد حمایت  مستقیم  امام موسی صدر  قرار داشتند. ( همان ، ص 199)

7 – امام الاکبر ! مرجع تقلید؟!

متاسفانه بعض افرادی که  همیشه نگاه تنگ نظرانه به مسائل و رخدادها دارند  و همواره  از زمان خود عقب تر حرکت می کنند  ، می گویند  چون آقای صدر بعد از رحلت مرحوم آیت الله حکیم  ّ در لبنان به جای حضرت امام ، آیت الله  آقای خویی را به عنوان اعلم مطرح کردند پس معلوم می شود که با امام مخالف بودند. اولا :  این اقدام به نظر اغلب شخصیت های بارز انقلاب به ویژه آیت الله هاشمی رفسنجانی با توجه به فضای آن روز لبنان که حتی روحانیون آنجا  چندان شناختی از امام خمینی نداشتند ، یک اقدام بسیار معقول و منطقی بود.( رک: هاشمی رفسنجانی ، دوران مبارزه ، ج1 ، ص 276)  که به نظر نگارنده  هر کس دیگری حتی خود مرحوم حاج آقا مصطفی  و آقای موسوی خوینی ها  هم به جای آقای صدر بودند ،  چاره ای جز این نداشتند. ثانیا :  این آقایان محترم همه چیز را با نگاه ستنی  می بینند  در حالی که  آقای صدر در اوج بودند و نسبت به ساحت  حضرت امام  مقامی بالاتر از مرجعیت قائل بودند ، به گفته ی استاد زکریا حمزه  از نزدیکان  صدر ، ایشان در چند مورد آیت الله خمینی  را در میان جوانان امل به عنوان « امام الاکبر»  یعنی همان  ولی فقیه  و رهبر سیاسی  جهان اسلام مطرح می کردند. ( عزت شیعه  ، ص 74) چنانکه درست یک هفته پیش از ناپدید شدنش 1 / 6 / 1357 طی مقاله ای در روزنامه لوموند ،  آقای صدر انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی را  نهضتی  در ادامه حرکت انبیا  معرفی می کند و از همه سیاستمداران  و دولت های اسلامی خواستند از این حرکت الهی حمایت کنند.

 این آقایان محترم همین نگاه  بسته و  جمود را نسبت به دیدار ایشان با محمد رضا شاه  دارند در حالی که این دیدار به در خواست آقایان شهید مطهری و شهید بهشتی  و با موافقت مرجع تقلید وقت آیت الله شریعتمداری بوده ، آن هم نه فقط به خاطر آزادی اعضای سازمان مجاهدین ، بلکه روحانیون انقلابی بویژه به قصد آزادی آیت الله هاشمی  بوده است. البته شاه قول آزادی می دهد و به قولش عمل نمی کند آقای صدر هم بلافاصله طی مصاحبه ای به افشای جنایات رژیم سلطتنی اقدام کرده و چهره کریه او را به دنیا اعلام می کند. لحن این مصاحبه به قدری شدید و حماسی بود که روزنامه ها تیتر زدند : « الصدر یطلق النار علی الحُکم الایرانی» صدر به سوی رژیم ایران آتش گشوده است.( امام موسی صدر، امید محرومان ، ص 289 تا 293)

سخن پایانی

 موارد فوق که تقدیم  شد  تنها گوشه ای از حضور حماسی  امام موسی صدر در عرصه های گوناگون  انفلاب و همگامی او  با خمینی کبیر است  ،  هرکدام  آنها به تنهایی در اثبات این  واقعیت و حقیقت کفایت می کند ؛ بر فرض  اگر هیچ یک از  این سوابق  هم  اتفاق نیفتاده بود این که دشمن از حضور تاثیر گذار ایشان احساس خطر کرده  و طی ترفند  مشترک ( غربی – شرقی ) این شخصیت بزرگ را از پیکره امت اسلامی گرفته و ناپدیدش می کنند  بهترین دلیل بر نقش تاثیر گذار اوست ، همان طوری که بعد از اندکی به سراغ  مطهری ،  مفتح  و بهشتی می روند  و آنها را به شهادت می رسانند و در مورد هاشمی و خامنه ای  هم  البته  تیرشان به سنگ می خورد. این بزرگان چون اندیشه های نزدیک به هم دارند  ، مخالفانشان نیز مشترک و شبیه هم  هستند.

حال سوال این است چرا دشمنان به سراغ   دیگران نرفتند و  نمی روند  ؟ متاسفانه دشمنان انقلاب و  بدخواهان مردم ایران شخصیت های  مثبت و منفی ما را بهتر از خود ما ها  می شناسند ؛ آنها به خوبی می دانند چه کسانی را  و با چه ترفندی باید از صحنه خارج کنند و چه کسانی را  غیر مستقیم  نگه دارند  و به چه طریقی  بزرگشان  نمایند ؟! سیاستی که امام موسی صدرها  ، بهشتی ها و هاشمی ها  داشتند  هم به ضرر بلوک غرب  آمریکا و اسرائیل  و هم  بر علیه  بلوک شرق  و روسیه بود بنابر این بایستی ناپدید می شدند  یا  به شهادت می رسیدند و یا به ترور شخصیتی گرفتار می آمدند!

آیا تا به حال اندیشیده شده  که چرا فقط این گونه شخصیت ها  ترور ،  ناپدید  و هتک حرمت می شوند؟! حتی  در حمام واستخرهم شده ! امنیت ندارند ؟!  اما  افراطیون  و تندرو ها  خیلی راحت و آسوده  در میان مردم  ولو می چرخند و کسی هرگز  با آنها کاری ندارد؟! اصلا چرا باید با آنها کاری داشته باشند؟ 

        

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.