خبرگزاری مهر، گروه استانها – محمدحسین عابدی: یکی از نوستالژیهای مردم از انقلاب اسلامی، قاب تصویری است که بعضاً در دهه فجر از تلویزیون پخش میشود. جمعیت کثیری در تهران گردهم آمدهاند، زنان فریاد میزنند در بهار آزادی و مردان پاسخ میدهند جای شهدا خالی...
۴۲ بهمن در بهار انقلاب اسلامی گذشت و امروز همچنان مردم یاد شهدا را گرامی میدارند چراکه زنگ انقلاب با طنین شهادت آنان بود که دلنشین میشد شهدایی که ۳۳ لاله خونینشان سهم استان سمنان و مردم دیار قومس است.
روایت بهمن خونین
بهمن خونین برای همیشه جاویدان شد، چراکه به رنگ سرخ شهادت آغشته شد. خون شهدایی که جریان ساز هستند. جریاناتی که در پهنه جغرافیایی استان سمنان توانستند تحولات وسیعی را در بهمن ۵۷ پدیدآورند.
رویدادهای انقلاب ۵۷ استان سمنان در ذهن بزرگترهایی که روزگاری جوان بودند و امروز مویی سپید کردهاند بدون یادی از ۳۳ شهید انقلاب این استان رنگ و بویی ندارد بهویژه شهدایی که از همه اقشار از معلم و دانشآموز از کاسب و پستچی و حتی کودکی که هنوز به سن مدرسه نرسیده بودند و مردم امروز یاد آنها را در ذهن و دل دارند.
شهید میرآخوری اولین شهید انقلاب شاهرود
روزهای شعار و شبهای اللهاکبر برای مردم استان سمنان یادآور مبارزات انقلابی بود که جستهوگریخته اما استوار و مقاوم در گوشه و کنار این شهر از گرمسار و سمنان تا دامغان و شاهرود و.... شکل میگرفت و کمتر شهری است که در این استان حداقل یک شهید انقلاب تقدیم نکرده باشد.
بیشترین شهید انقلاب اما متعلق به شاهرود است نامهایی مانند محمد مهدوی میغان، اسحاق احسان فر و علیاصغر مخبریان، سید جعفر میر غفوریان، قربانعلی میرآخوری، ولیالله محمدی، ناصر بیاری، شیخ محمدحسین باقری، رجبعلی کریمی و شیخ حسین حیدری و بانوی شاهرودی نرگس قصابان که در گرگان زندگی میکرد و حتی محمدمهدی کریمی پستچی شاهرودی که در مهرآباد تهران مفقود بود تا اینکه خبر شهادتش به دست عمال ساواک رسید همه و همه خاطرات فراوانی را برای شاهرودیها رقمزدهاند.
شهید میرآخوری اولین شهید انقلاب شاهرود و شهیدی که متعلق به دیار بسطام بود با گلوله دژخیمان ژاندارمری شهید شد تا یادش همیشه و در همهجا بین مردم بسطام باقی بماند یا شهید بیاری که نقل است پیش از روز شهادت حلقه انگشتری اش را در آورده و به همسرش میگوید من برنمی گردم او همچنین در آخرین لحظات شهادت به کسی که کنارش در اتوموبیل بوده میگوید به همسرم بگو من جایم را دیدم خوب است نگران من نباشید....
شهدا جاودان
شهیدان علی همتیان، علی توفیقیان و نونهال شهید محمود بلوری وقتی در مهدیشهر شهد نوشین شهادت را نوشیدند یکباره خونی تازه انگار در رگهای مبارزات انقلابی مردم این شهرستان دوید و وقتی شهید فرهاد صفا، حسن حسینیان و ابراهیم امامی در سرخه شهید شدند هنوز مرگ بر شاه مردم مانند سیلیهایی به گوش ژاندارمها اصابت میکرد و صدایش در دل شبهای بهمان ماه سر ۵۷ میپیچید.
شهید عابدین جعفری و شهید علیاکبر بزم در گرمسار و علی محمد ملکی در دامغان و محمدعلی ایجی، داوود عزیزالدین، مجید ترحمی و بهروز بهروزی هفتساله که یکسال بود که مدرسه میرفت و وقتی لحظهای با مادرش در میدان سی سر بود مورد اصابت تیر ژ ۳ ژاندارمها آن هم از ناحیه سر، قرار گرفت همگی جزئی از تاریخ دیار قومس هستند تاریخی که گویا با شهادت عجین است و بابش همچنان باز…
شهدایی که هرکدامشان امروز افتخاری برای مردم ما هستند مردمی که با ایثار و شجاعت و مقاومت بیگانه نیستند مردمی که در دفاع مقدس هم سه هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامیکردند و روایت ایثارگریهایشان در ایران پیچیده است.
روایت شهدا
محمد زمانی یکی از شهروندان شاهرودی که در زمان انقلاب ۱۷ ساله بود، به خبرنگار مهر، میگوید: در زمان انقلاب به دلیل اینکه شهدا پراکنده شهید میشدند مثلاً یکی در سال ۵۶ در زندان، دیگری در سال ۵۷ در تهران، آن یکی در گرگان و … شاید خیلی از مردم آنها را نشناسند اما شهدای آن روز تظاهرات جاده بسطام مانند شهید ناصر بیاری یا تظاهرات دیگر که در خیابان مصلی به شهادت شهید میر غفوریان انجامید را همگی به خوبی به یاد داریم.
زمانی میگوید: زمان تشییع پیکر این شهدا علی رغم خفقانی که بود به یاد داریم که تعداد زیادی آمده بودند و عدهای در عظیما حضور داشتند و مردم نمیدانستند که اصلاً پیکر شهیدانی مانند ناصر به یاری را از عظیما به مردم میدهند یا خیر گروهی شایعه میکردند که جنازهها را شبانه دفن میکنند عدهای میگفتند اینگونه نیست و خلاصه داستانهایی به راه بود.
وی میافزاید: گروهی هم از شاه دوستان و نزدیکان ساواکیها که یکی از آنها را میشناختم و در سینمای پیام (مولن رژ) کار میکرد و بین مردم شایعه پراکنی میکرد که روحیه مردم خراب شود میگفتند جنازهها را تهران میفرستند یا میگفتند اینها خراب کار بودهاند و … که خاطرم است مردم بسیار عصبانی بودند اما صلاح نبود درگیری دوبارهای درست شود و باز شهید دهیم.
وی میافزاید: یک خاطره دیگر هم اینکه در میدان امام خمینی (ره) به یاد دارم که لوله دو تفنگ ژ ۳ را با چشم دیدم که یکی بر روی پشت بام ساختمانی که امروز به آن پاساژ جعفر آقایی یا شبکه سه میگویند بود و یکی هم از یک پنجره بیرون زده بود اما شلیک کردن آنها را به سمت جمعیت ندیدم اما میخواهم بگویم که در شرایطی مردم تظاهرات و تجمع میکردند که لوله تفنگها به سمتشان نشانه رفته بود و لذا جرأت میخواست آن زمان به خیابان آمدن.
بهمن ۵۷ و یاد بهروز
یکی از شهروندان سمنانی نیز میگوید: شهید بهروز بهروزی متولد سال ۵۰ بود که در سال ۵۷ شهید شد یک نونهال خرد سال که در خیابان تیر خورد و این خون گرامی سبب شد تا خون همه مردم سمنان به جوش آید. شرایط آن روزهای سمنان بسیار تفاوت داشت با دیگر شهرها تعدادی از ساواکیهای سرشناس در این شهر بودند و درست خاطرم است که این شهید در روز دهم بهمن ماه نزدیک به ظهر شهید شد و ما یک ساعت بعد خبر شهادتش را که شنیدیم ناخودآگاه به سمت خانهاش روانه شدیم حتی یادم است که پیاده از میدان راه آهن راهی شدیم هیچ چیزی انگار نمیفهمیدیم برایمان تعجب داشت که چطور جرأت کردهاند تیر به سمت یک نونهال پرتاب کنند.
محمد رضا همتیان که امروز خود نوهای هفت ساله دارد، نقل میکند: همه در میدان سی سر جمع شده بودیم برخی میگفتند دو نفر شهید شدهاند یادم است یک نفر هم میگفت گروهی از مردم را به رگبار بستهاند و خدا میداند چند نفر مردهاند. وقتی رسیدیم گفتند کودکی شهید شده است بعداً متوجه شدیم اولین شهید انقلاب سمنان کودک هفتسالهای به نام بهروز بود که بعداً عکسهایش را هم منتشر کردند و دیدیم از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفته و بالای گونه راستش و درست زیر چشمش تیری نشسته بود.
افتخار به شهدا
شهدای انقلاب استان سمنان با خون پاکشان توانستند جریان بزرگی را رقم بزنند جریانی به بلندای تاریخ انقلاب اسلامی و جریانی به بلندای فخر و افتخار ایران و ایرانی… انقلاب امروز چهل و دو ساله شد و این یعنی نهال دیروز به درختی تناور بدل شده است آن هم درختی که خون شهدا عامل بقای آن بوده است.
مردم استان سمنان اما سهم بزرگی در این رشد داشتهاند. رشدی به بلندای تاریخ و عظمت یک ملت… ملتی که همیشه در صحنه هستند و در بهار آزادی جای شهدایمان خالی بود که ببینند بعد از آنان مردم استان سمنان سه هزار شهید دیگر را هم در راه انقلاب، دفاع مقدس و دفاع از حریم ولایت و امامت میدهند آن هم با جان و دل… تا اینجا نام بگیرد دیار سه هزار شهید.