استفان والت، نظریه‌پرداز برجسته روابط بین‌الملل، در این یادداشت تند و تحلیلی در فارن پالیسی، ترامپیسم را نه یک جنبش انقلابی کلاسیک، بلکه تلاشی خطرناک برای بازگرداندن نظم گذشته می‌داند؛ نظمی مبتنی بر نابرابری نژادی، انزواگرایی جهانی و تضعیف نهادهای دموکراتیک. او با نگاهی تاریخی، ترامپ را با رهبران نظامی ناراضی قرن بیستم مقایسه می‌کند و هشدار می‌دهد که اگر روند فعلی ادامه یابد، ایالات متحده ممکن است در آستانه ۲۵۰ سالگی اعلام استقلالش، نه از آرمان‌های انقلاب خود، بلکه از نابودی آن‌ها یاد کند.

به گزارش پایگاه خبری جماران، استفان والت در یادداشتی در فارن‌پالیسی نوشت: اگر از شما خواسته می‌شد که یک «رهبر انقلابی» را تصور کنید، احتمالاً چهره‌ای ریش‌دار با لباس نظامی مانند فیدل کاسترو یا چه گوارا، یا یک سخنران پرشور و انقلابی مثل لئون تروتسکی یا ماکسیمیلیان روبسپیر به ذهنتان می‌آمد. اما بعید بود به یک وارث چاق ۷۸ سالهٔ آمریکایی در حوزهٔ املاک، با موی شانه‌شده به یک‌سو، کت و شلوار تیره و کراوات قرمز بلند فکر کنید. همان‌طور که می‌گویند، ظاهر می‌تواند گمراه‌کننده باشد.

 

تعریف کلاسیک انقلاب

در کتابی که حدود ۳۰ سال پیش نوشتم، انقلاب را چنین تعریف کردم: «نابودی یک دولت موجود به دست اعضای همان جامعه، و سپس ایجاد نظمی سیاسی جدید.» هرچند تأثیر نهایی ترامپیسم هنوز مشخص نیست، اما در نگاه نخست، خواسته‌های دونالد ترامپ و هوادارانش با این تعریف هم‌خوانی دارد. همان‌طور که دو ماه گذشته به‌وضوح نشان داده است، رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، صرفاً در پی اصلاح یا بازگرداندن سیاست‌های پیشینیانش نیست — کاری که تقریباً همهٔ رؤسای‌جمهور تا حدی انجام می‌دهند.

 

ترامپ در حال تغییر ساختار قدرت در آمریکا

ترامپ و حامیانش در تلاش‌اند برخی از نهادهای اساسی‌ای را که طی دهه‌ها آمریکا را اداره کرده‌اند، از بنیاد نابود یا دگرگون کنند؛ حتی معنای قانون اساسی را نیز. آن‌ها همچنین می‌کوشند تغییراتی گسترده — و واقعاً انقلابی — در ابعاد کلیدی سیاست خارجی آمریکا ایجاد کنند؛ تغییراتی که از نزدیک شدن ریچارد نیکسون به چین یا تلاش نافرجام جورج دبلیو بوش برای تغییر خاورمیانه بسیار بنیادی‌تر به نظر می‌رسند.

 

تعریف انقلاب توده‌ای

در همان کتاب استدلال کرده بودم که انقلاب‌های توده‌ای — یعنی انقلاب‌هایی که از بسیج مردم علیه نخبگان آغاز می‌شوند و رهبری آن‌ها را مخالفان دیرپایی مانند مائو زدونگ یا ولادیمیر لنین بر عهده دارند — تقریباً همیشه به جنگ منتهی می‌شوند. دلیل این امر، ترکیب خطرناک ترس و اعتماد به نفس بیش از حد انقلابیون است. براندازی یک رژیم مستقر کاری پرریسک است و انقلابیون با مشکلات بزرگی در زمینهٔ جلب حمایت عمومی مواجه هستند. رهبران یک جنبش انقلابی باید مردم را قانع کنند که با وجود تمام موانع، این قیام به پیروزی خواهد رسید. برای این کار، آن‌ها ایدئولوژی‌هایی را ترویج می‌دهند که نظم موجود را شرور، اصلاح‌ناپذیر و محکوم به سقوط نشان می‌دهند — و از همین‌رو، باید سرنگون شود.

 

خطر سرایت؛ وقتی انقلاب‌ها جهانی می‌شوند

جنبش‌های انقلابی متنوعی مانند رادیکال‌های فرانسه، بنیان‌گذاران ایالات متحده، و بلشویک‌ها، خود را پیام‌آوران الگویی نو برای جامعه — چه در داخل و چه در سطح جهانی — می‌دانستند. به همین دلیل، آن‌ها اغلب باور دارند که پیروزی‌شان الهام‌بخش دیگران خواهد بود و الگویی ایجاد می‌کند که به‌تدریج در نقاط دیگر نیز گسترش می‌یابد. 

 

ترامپیسم، انقلاب توده‌ای نیست

خبر خوب این است که ترامپیسم جنبشی توده‌ای مانند انقلاب‌هایی که خاندان بوربون، رومانوف یا پهلوی را سرنگون کردند، نیست؛ و ترامپ هم از آن دست رهبران انقلابی نیست. ترامپیسم بیشتر نوعی «انقلاب از بالا» است — جایی که اعضای ناراضی نخبگان (اغلب از میان نظامیان) به قدرت می‌رسند و عناصر اصلی نظم پیشین را با ساختارهای جدید جایگزین می‌کنند. از این منظر، ترامپیسم شباهت بیشتری به انقلاب ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاتورک، انقلاب مصر به رهبری جمال عبدالناصر و «افسران آزاد»، یا اصلاحات میجی در ژاپن دارد. چنین انقلاب‌هایی نیز می‌توانند به درگیری و جنگ منتهی شوند، اما معمولاً نسبت به انقلاب‌های توده‌ای «از پایین» کم‌هزینه‌تر و کمتر ویرانگرند.

 

ائتلاف با راست‌گرایان اقتدارگرا

به‌احتمال زیاد، ترامپیسم به جنبش‌های دیگر سرایت نخواهد کرد. ترامپ و متحدانش مانند استیو بنن، با چهره‌هایی نظیر محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان و ژایر بولسونارو، رئیس‌جمهور پیشین برزیل هم‌پیمان شده‌اند. همچنین دولت او به راست‌گرایان افراطی مانند حزب آلترناتیو برای آلمان و جبهه ملی در فرانسه گرایش نشان داده است. اما این جنبش‌ها پیش از ظهور ترامپیسم وجود داشته‌اند و از آن الهام نگرفته‌اند.

ترامپ هیچ مدل انقلابی کاملاً جدیدی خلق نکرده است؛ او صرفاً از همان الگو‌های عقب‌گرد دموکراتیک و سودجویی شخصی پیروی کرده که پیش از او، رهبرانی مانند اوربان یا رجب طیب اردوغان در ترکیه به‌کار گرفته‌اند. هرچند حضور قوی‌ترین کشور جهان در کنار چنین رهبرانی مهم است، اما این روند پیش از ترامپ نیز بار‌ها دیده شده بود. جالب اینکه، برخی از اقدامات اولیه ترامپ حتی باعث تقویت احزاب جریان اصلی در کشور‌هایی مانند کانادا، آلمان و بریتانیا شده است؛ و این اصلاً به چیزی شبیه انقلاب فرانسه شباهت ندارد.

 

آمریکا در مسیر سقوط دموکراتیک

برای درک درست ترامپ، بهتر است او را نه یک رهبر انقلابی با الگویی نوین و فراگیر برای آیندهٔ جهان، بلکه یک رهبر واپس‌گرا ببینیم که هدفش بازگرداندن گذشته است. شعار «عظمت را به آمریکا بازگردانیم» (MAGA) خود گویای همه‌چیز است: اگر ادعا می‌کنی کشور را باید دوباره بزرگ کرد، یعنی نگاهت به آینهٔ عقب است، نه به پیش رو. او به‌جای تجارت آزاد مدیریت‌شده‌ای که بیش از هفت دهه رشد اقتصادی جهانی را ممکن کرد، خواهان وضع تعرفه‌هایی مشابه آن چیزی است که بیش از صد سال پیش رئیس‌جمهور ویلیام مک‌کینلی اجرا کرد.

به‌جای برابری نژادی و جنسیتی و پذیرش اقلیت‌ها، به‌دنبال بازگشت به سلطهٔ سفیدپوستان و نقش‌های سنتی جنسیتی است. به‌جای تعامل فعال جهانی بر پایهٔ قوانین بین‌المللی و نهادهای چندجانبه به رهبری واشنگتن، در پی انزوا و کناره‌گیری از صحنهٔ جهانی است.

به‌جای رقابت قدرت‌های بزرگ در چارچوب هنجارها و قواعد بین‌المللی، خواهان بازگشت به دوره‌ای است که قدرت‌ها هرچه می‌توانستند را با زور به‌دست می‌آوردند — درست مانند یک قرن پیش. به‌جای آزادی بیان و مخالفت میهن‌پرستانه، او رسانه‌های سرکوب‌شده و دانشگاه‌های مطیع می‌خواهد و می‌خواهد افراد قانونی را صرفاً به دلیل عقاید سیاسی‌شان اخراج کند. به‌جای مدیریت کشوری متنوع که انرژی‌اش از مهاجران بلندپرواز تأمین می‌شود، به‌دنبال آمریکایی محصور در دیوارهاست؛ جایی که تنها برخی از متولدان آن، شهروند واقعی محسوب می‌شوند.

به‌جای سیاست‌گذاری بر پایهٔ علم و شواهد، «واقعیت» را همان چیزی می‌داند که او و رابرت اف. کندی جونیور تعریف می‌کنند.

جز نقش خاص و مخرب ایلان ماسک در این روند، هیچ چیز تازه یا انقلابی در این ماجرا وجود ندارد. این همان نسخهٔ آشنا و امتحان‌شدهٔ خودکامگی است که در بسیاری از نقاط جهان اجرا شده — و اغلب نیز به زیان آن کشورها تمام شده — هرچند تا امروز نه در ایالات متحده.

 

در آستانه ۲۵۰‌امین سالگرد استقلال...

نباید فراموش کرد که ایالات متحده در اعتراض به همین نوع حکمرانی شکل گرفت و طی زمان، گام‌به‌گام به آرمان‌های والای آن انقلاب نزدیک‌تر شد — تا امروز. اما اکنون، در آستانه دویست‌وپنجاهمین سالگرد اعلامیه استقلال، این احتمال دردناک وجود دارد که به‌جای تجلیل از اصول انقلابی این سند تاریخی، شاهد افول آنها باشیم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

کلمات کلیدی ترامپ ترامپیسم

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.