جوانان و ازدواج، برابری در برابر قانون، آتش نشانان، واگذاری هنر بر عهده معلم هنر، حیف اگر جنگل که بسوزد، دلایل بالابودن شهریه مدارس غیرانتفاعی، مساله دفن زباله در فولادمحله مهدیشهر، آسیب و فرصت های نزدیکی به تهران، دردسرهای وطنپرستی ترامپ، مدارس فرسوده و کمبود فضای آموزشی، افزایش ۳۰ درصدی ورود گردشگر خارجی به ایران، گویچاله و عوارض دفن مستمر زبالهها، حلقه مفقوده در صنعت گردشگری استان و غرب هنوز در خواب خوش گذشته است، از جمله موضوعهایی بودند که مطبوعات محلی استان سمنان در هفته جاری به آنها پرداختند.
هفتهنامه کویر امروز
در هفته نامه کویر امروز استان سمنان یکی از نشریه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استان سمنان مطلبی با عنوان « جوانان و ازدواج » به قلم حسن اشجعی نوشته شده است.
در این مطلب آمده است: معاون وزیر و رئیس سازمان اجتماعی کشور با ابراز نگرانی از بسته شدن تدریجی پنجره جمعیتی در کشور، خواستار توجه بیشتر به ازدواج جوانان در کشور شد.
دکتر تقی رستم وندی در جلسه کار گروه اجتماعی استان سمنان همچنین خاطرنشان کرد: وضعیت اقتصادی افراد در هر جامعه، در افزایش یا کاهش سرقت و خشونت آن جامعه نقش دارد.فقر و محرومیت و به طور کلی مشکلات اقتصادی ازبیکاری واشتغال گرفته تا گرانی و تورم های غیر قابل تحمل از جمله عواملی هستند که ازدواج جوانان را با مشکل جدی روبرو ساخته است و برخی جوانان نیز قید آن را زده اند.
همان طور که می دانیم بســیاری از جوانان بیکارند و یا با پایین ترین سطح حقوق به کاری مشغولند( نه از روی انتخاب بلکه اجبار)که تنها جوابگوی گذران زندگی خود هستند. پایین بودن درآمد و قیمت بالای کالاها مورد نیاز بویژه مسکن که از ابتدایی ترین نیازهای زندگی است جوانان را از خیر ازدواج رها کرده وعطایش را به لقایش بخشیده اند.
طرح های تشویقی برای ترغیب وتشویق جوانان به ازدواج راهکار کاملی نیست چرا که بحث تامین مایحتاج یک زندگی شوخی بردار نیست و بسیاری از زندگی هایی که با شکست مواجه می شوند ناشی از وضعیت بد اقتصادی است که گذران یک زندگی عادی و معمولی را جوابگو نیست.
به نظر با حرف وشعار و طرح های تشویقی مقطعی نمی توان بار یک زندگی پر دغدغه را بر روی دوش جوانان انداخت که عاقبت آن شکست و طلاق باشد و در این بین اگر فرزندی هم به این دنیا قدم گذاشته باشد یک انسان بی گناه به اجبار ازعاطفه و مهر پدر و مادرمحروم خواهد ماند که آسیب های اجتماعی آن بحث دیگر می خواهد.
به هر صورت در بحث ازدواج این وظیفه دولت است که با تامین شرایط مورد نیاز یک زندگی و تامین آینده و بهبود وضعیت اقتصادی کشور جوانان را برای تشکیل یک زندگی موفق تشویق کند.
روزنامه بیان مردم
روزنامه بیان مردم دیگر نشریه استان سمنان است که در هفته جاری موضوعهایی چون مدیران نمی شود و نمی توانیم، برابری در برابر قانون، آتش نشانان، واگذاری هنر بر عهده معلم هنر، حیف اگر جنگل بسوزد، دلایل بالابودن شهریه مدارس غیرانتفاعی، مساله دفن زباله در فولادمحله مهدیشهر و آسیب و فرصت های نزدیکی به تهران را مورد اشاره قرار داد.
از مسائل مهمی که در هفته جاری مورد توجه این روزنامه قرار گرفت، مطلبی به عنوان « همه از عارضه (آموزش ندیدن) رنج می بریم » نوشته رضا قدس است.
در این مطلب آمده است: سالها پیش کشور ما با بحران سوادآموزی مواجه بود، امروزه اما همه از عارضه (آموزش ندیدن) رنج می بریم، حالا جامعهی ما با سواد شده اما آموزش ندیده است.
در راه بندان های همیشگی، ردپای این عارضه به چشم میخورد- در نظام اداری به شکل های مختلفی به این معضل برمیخوریم، در رویههای قضایی- آموزش ندیدن برخی کارکنان کاملا به چشم می آید، در نظام پزشکی، نظام مهندسی، رسانه ها- تلویزیون و...ردپای بی آموزشی، خوب دیده میشود.
دانشآموزان و دانشجویان ما از مدرسه و دانشگاه با سواد خارج میشوند، بیآنکه مهارتی آموخته باشند.
سواد مقولهای است که به تحصیل مربوط میشود و مهارت موضوعی است که به آموزش ارتباط دارد. در اولی توفیقاتی داشتیم اما در دومی ناکام بوده ایم.
در یک نگاه کلی- خانواده، مدرسه- دانشگاه و رسانه هر کدام به سهم خود در این بحران سهم دارند- خانواده نخستین پایگاه آموختن است، پایه های اولیه آموزش باید در خانواده گذاشته شود، اما خیلی از پدران و مادران از این نکته غفلت میکنند.
مدرسه بعد از خانواده مهمترین پایگاه آموزشی است، اما در مدرسه نیز نسبت به آموزش غفلت میشود. در مدرسه دانش آموز باید درست دیدن، درست شنیدن و شناخت را بیاموزد، باید به آنها درس زندگی و مهارت- پیش رفتن با جمع- کار تیمی و انضباط را آموخت.
بعد از مدرسه جوان ما وارد دانشگاه می شود. پدران و مادران آنها اندوخته ها و داراییهای خود را خرج تحصیل فرزندان خود می کنند. بعد از مدتی با مدرک عالی از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند در حالی که سن و سالی از آنها گذشته و خیلی از فرصتهای اقتصادی و اجتماعی را از دست دادهاند.
اینجاست که یکی از بزرگترین و غمانگیزترین چالش های اجتماعی و اقتصادی کشور رقم میخورد. برای فارغ التحصیلان دانشگاهی کار نیست و خون دل خوردن های پدران و مادران و تلاشهای فرزندان و هزینه های گزاف نظام آموزشی با این پیام به پایان می رسد که با افزایش سطح تحصیلات، احتمال یافتن شغل به شدت کاهش مییابد، اما در این میان برخی از آنها که موفق میشوند شغلی پیدا کنند در مدت زمانی کوتاه متوجه می شوند این همه تلاش برای تحصیل، در حقیقت کاری بیهوده بوده است.
رسانهها و در راس آن صدا و سیما نقش بیبدیلی در بحران آموزش دارند. سالهای طولانی است که در این ساختار هیچ بهایی به آموزش داده نمیشود.
مادام که چهار نهاد خانواده- مدرسه- دانشگاه و رسانه برای آموزش دادن جامعه به درستی کار نکنند، انتظار توسعه یافتگی از محالات است.
در یکی دیگر از مطالب این نشریه با عنوان « نزدیکی به تهران هم آسیب است و هم فرصت » نوشته منصور فرزامی راد آمده است: فاصلهی مرکز استان تا پایتخت کشور، بیش از ۲۰۰ کیلومتر نیست.
بدیهی است که این مسافت دو ساعته، میتواند امتیازات بسیاری را نصیب استان نماید. بویژه آن که گرتهبرداری فرهنگی از پایتخت، امر مسلمی است که میتوان در قیاس با استان های دور، به آسانی دریافت. بدیهی است که از نظر آبادانی و امکانات نیز، این نزدیکی یک حسن و بسیار تأثیرگذار است اما از آن سو، این قرابت و کمی مسافت عوارض بسیاری را هم عارض استان میکند.
نخستین آسیب، مهاجرت اهل تخصص و زبدگان علمی و مدیریتی از این منطقه به تهران است که در نهایت تاسف جایگزین این نخبگان علمی با بهره هوشی بالا، کارگران ساده با بضاعت مالی برابر هیچاند که از استانهای مجاور بخصوص از روستاهای همین استانی که فکر می کند خداوند دریا را به او هبه کرده که حتی از هم استانیهای مهاجرت کردهی خود دریغ کند.
آسیب دوم، اقتصادی است. همین نزدیکی باعث میشود که استان، بویژه، منطقهی غربی آن، نیازمندی های خود را در تهران تامین کنند. چون از مرکز استان تا تهران، راهی نیست که بخواهد سی درصد یا بیشتر گرانتر بخرد.
سوم بحث بهداشت و درمان است که هم استانی ها و بویژه مرکز استان کمتر حاضرند به این امر در استان اعتماد کنند حتی حاضرند هزینههای بسیار گزافی را در تهران متحمل شوند.
چهارم، خانهنشین کردن مدیران بومی است که باعث شده، غیر بومیها با ایل و تبار خود وارد استان شوند آن چنان که سازمان ها و نهادها و ادارات رنگ و بوی قومی و قرابتی به خود گرفته، واقعیتی که قابل چشم پوشی نیست و مورد پنجم فقدان فرودگاه فعال در مرکز استان است، به این تعبیر که سمنان تا تهران راهی نیست، کوته نظری که خیال می کنند فقط با تهران سر و کار داریم و دیگر در زندگی مردم جایی نه برای سیاحت و نه برای زیارت، جز تهران وجود ندارد.
روزنامه پیام
روزنامه پیام استان سمنان در هفتهای که گذشت مطالبی چون دردسرهای وطنپرستی ترامپ، مدارس فرسوده و کمبود فضای آموزشی، افزایش ۳۰ درصدی ورود گردشگر خارجی به ایران، گویچاله و عوارض دفن مستمر زبالهها، حلقه مفقوده در صنعت گردشگری استان و غرب هنوز در خواب خوش گذشته است، را مورد اشاره قرار داد.
یکی از موضوع های مهمی که در این روزنامه مورد توجه قرار گرفت، مطلبی به عنوان « مدارس فرسوده و کمبود فضای آموزشی » به قلم محمد علیان است.
در این مطلب آمده است: اگر به تاریخ ساخت و قدمت برخی از مدارس و دبیرستانهای استان سمنان نگاه اجمالی داشته باشیم به این نتیجه دست مییابید که تعدادی زیادی از این ساختمانهای پیر و غیرقابل استاندارد و فرسوده امکان استفاده نمیباشد.
عمر برخی از فضای آموزشی و مراکز علمی که امروزه جمع کثیری از دانشآموزان و معلمان و دیگر عوامل زیر سقف آن ساعتها مشغول تحصیل هستند شاید از هفتاد سال هم گذشته است که به ناچار در حال فراگیری پرورش و آموزش هستند.
به راستی در این چند سال اخیر اگر مشارکت خیرین مدرسهساز در اقصی نقاط استان سمنان با نیت خیرخواهی و نیک اندیشی نبود، مشکلات صد چندان قابل لمس بود.
باید پذیرفت در هرکشوری پیشبینی ساخت و ساز زندانهای جدید با هزینههای چند صد میلیاردی و توسعه و پیشرفت ساختمانهای مراکز قضایی با زیربنای هزاران هزار مترمربع نشان از رشد فرهنگی آن کشور نیست، بلکه باید توجه داشته باشیم مدیران واپسگرای آن کشور با نگاهی به گذشته در مصدر قدرت سیاسی تکیه زده که بدون شک و شبههای مردم آن جامعه با مشکلات قضایی، فقر فرهنگی و مالی و ... روبرو هستند.
خدماترسانی فرهنگی و ساخت و ساز مراکز آموزشی در وطن عزیزمان مهمتر و ضروریتر از کشورهای همسایه است.
بیائیم با وحدت و انسجام ایران و کودکان عزیزمان را بیشتر از پیش دوست بداریم زیرا حوادث قابل پیشبینی نیست.
۹۸۹۱/۶۱۰۳