کیسه های سیمان را روی پشتش می گذاشت و آنها را از کامیون خالی می کرد، انگار نه انگار که او بخشدار است...
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: بخشدار شده بود اما هیچ کدام از رفتارهایش به مسئولان نمی خورد، البته ناگفته نماند که در آن دوره خیلی از بچه ها وقتی به مسئولیتی می رسیدند در منششان هیچ تغییری دیده نمی شد.
راننده کامیون جلوی در مسجد نگه داشت، چند بار زنگ زد اما کسی در را باز نکرد، همان موقع ناصر(1) از راه رسید و راننده را دید که عصبانی شده و با خودش حرف می زند، پرسید: برادر من چیزی شده؟ کمکی از من برمی آید؟ راننده با همان حالت عصبانیت گفت: برای مسجد سیمان آوردم، اما کسی نیست که تحویل بگیرد.
ناصر با شنیدن این حرف، آستین ها و پاچه های شلوارش را بالا زد و پارچه ای پیدا کرد و انداخت روی پشتش و یکی یکی بسته های سیمان را از داخل کامیون خالی کرد جلوی در مسجد.
مدتی که گذشت، یکی از بچه ها از راه رسید و گفت: ناصر چه کار داری می کنی؟! ناسلامتی تو بخشدار این منطقه هستی، آخر مگر به غیر از تو کسی پیدا نمی شود که این بار را خالی کند؟!
ناصر خنده ای کرد و گفت: حالا چه فرقی می کند که بار را من خالی کنم یا شخص دیگری، مهم این است که باید به این بنده خدا کمک کرد.
1. شهید ناصر فولادی، مسئول تبلیغات تیپ ثارالله که بعدها به لشکر 41 ثارالله تبدیل شد. وی دانشجوی مهندسی متالوژی دانشگاه صنعتی شریف بود که در روز آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید. او مدتی را بخشدار جبال بارز از شهرستان های استان کرمان بود.