احسان بیگلری با اشاره به اینکه «برادرم خسرو» فیلمی بی هیاهو است، ابراز امیدواری کرد: در شرایطی که نبود سانسهای متنوع برای برخی فیلمها و نیز نبود امکان آسان تبلیغ به آفتی در سینما تبدیل شده است، دولت و رسانه ملی از سینما بیشتر حمایت کنند.
به گزارش جی پلاس، همزمان با اکران فیلم «برادرم خسرو» که اولین ساخته کارگردانش است، احسان بیگلری و ناصر هاشمی (کارگردان و بازیگر این فیلم) از تجربه همکاریشان و ساخت این فیلم گفتند.
ناصر هاشمی که در سالهای گذشته حضور کمرنگی در عرصه بازیگری داشته است، در این گفتوگو از دلایل کم کاری خود گفت و همچنین از آنجا که در روزهای اخیر سریال «سمندون» با بازی این بازیگر در حال بازپخش از سیما بود، گریزی هم به خاطرات آن مجموعه زد.
مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
صحبت را از زمان اکران فیلم شروع کنیم، چرا فیلم «برادرم خسرو» که در جشنواره فجر سیوسوم با استقبال هم روبرو شد و انتظار میرفت در همان دوره نمایش داده شود با تاخیر و در سال 96 به اکران رسید؟
احسان بیگلری: واقعیتاش با وجود آنکه دوست داشتم، فیلم زودتر به نمایش درآید اما تعیین زمان اکران خیلی در اختیار من نبود چون شرایط اکران در سینما بسیار پیچیده است و این پخشکننده است که تصمیم میگیرد یک فیلم چه زمانی اکران شود. در این دو سال هم اتفاقات مختلفی افتاد، مثلا قرار بود مهرماه سال قبل فیلم را اکران کنیم ولی فیلم آقای فرهادی (فروشنده) باید در آن زمان نمایش داده میشد تا با اکرانهای خارجی همزمان باشد و همین باعث شد یک دوره سه چهار ماه اکران فیلم عقب بیفتد. بعد پخشکننده دلایل دیگری آورد مثل اینکه فیلم «گشت ارشاد» قرار است اکران شود و همزمانی با آن خوب نیست ولی وقتی نگاه کنیم، میبینیم هر زمانی که بخواهیم فیلمی را نمایش دهیم یک کمدی پرفروش روی پرده است و من این استدلال را خیلی قبول نداشتم، چون فکر میکردم «برادرم خسرو» هروقت اکران شود، میتواند مخاطب خود را پیدا کند.
خلاصه این پروسه ادامه پیدا کرد تا اینکه به قبل از انتخابات رسیدیم و نمایش فیلم ما با «نهنگ عنبر» همزمان شد و البته فصل امتحانات را هم باید به این دو اضافه کرد. در حالی که ترجیح من این بود فیلم در پاییز اکران شود چون مخاطب دانشگاهی بهتر میتواند این فیلم را همراهی کند و مخاطب جدیتری برای «برادرم خسرو» محسوب میشود.
شرایط شما شاید سختتر هم شده باشد چون قبلا میتوانستید فیلم را همزمان در گروه «هنر و تجربه» اکران کنید که با دستورات جدید دیگر امکانپذیر نیست.
بیگلری: اتفاقا خودم با اینکه فیلم همزمان در گروه «هنر و تجربه» اکران نمیشود، بیشتر موافقم. چون معتقدم مخاطبان آن گروه سینمایی کم هستند و اگر قرار باشد سهم آنها را هم ما بگیریم اتفاق خوبی نخواهد افتاد. اصلا متوجه نمیشوم چرا فیلم آقای فرهادی که اکران گسترده میشود، باید در این گروه باشد؟! چون با توجه به سهم سانس بچههای «هنر و تجربه» این اتفاق، یک ظلم به آنهاست.
ناصر هاشمی: الان با این شرایط ماه رمضان هم تاثیر زیادی روی فیلمها میگذارد؟
بیگلری: طرح افطار تا سحر میتواند خوب جواب دهد و باید چند شب بگذرد تا شبنشینی مردم شروع شود و ببینیم چه اتفاقی میافتد چون تلویزیون که به نظر نمیرسد، سریال چندان جذابی داشته باشد تا مردم بخواهند ببینند.
الان اتفاقا سریال «سمندون» باز هم تکرار میشود و چقدر در زمانی که پخش میشد برای بچهها ترسناک بود اما باز هم مورد توجه بود و هنوز هم برای دیدن جذاب است.
ناصر هاشمی: (با خنده) بله صد سال شده! ولی بازهم این سمندون را پخش میکنند. آن موقع آقای معیریان خیلی تلاش کرد که صورت مرحوم منوچهر اصلانی (سمندون) تا جایی که امکان دارد، شیرین شود ولی گریم را که پاک میکردند، بچه ها هم در میرفتند. یادش بخیر! بسیار بازیگر شیرینی بود و 5 سال بعد از آن سریال هم فوت کرد.
این افراد بخاطر مشکلی که دارند زود فوت میکنند؟
ناصر هاشمی: نه او میگفت من کوتولهام و بعضیهای دیگر که مشکل دارند و میگویند کوتولهاند در اصل ناقص هستند و فقط پای کوتاه دارند. او یک آدم طبیعی و متعادل کوچک شده بود. در ایران سیرک داشت و بسیار هم خوش فکر بود. قهرمان زیبای اندام و آقای سال شده بود و آخر در 70 سالگی فوت کرد. همیشه به من میگفت آقای هاشمی من خیلی خدا را شکر میکنم چون خیلی خوشبختم و خوب زندگی کردم. آنطور که خودش میگفت وقتی دبیرستان بوده به بازیگری علاقه داشته و نزد مرحوم دهقان رییس تئاتردهقان میرود و میگوید میخواهد هنرپیشه بشود. آقای دهقان هم به او می گوید، "به به چه مرد رشیدی" و از آن پس همه به او رشید خان میگویند. موسیقی میدانست و بسیار هم به خودش می رسید. خدا رحمتش کند. ببخشید از بحث خارج شدیم.
آقای بیگلری در ادامه بحث اکران فیلم، با تمام چیزهایی که گفتید الان از شرایط راضی هستید؟
بیگلری: پس از انتخابات بله، شرایط برای اکران فیلم بهتر شد و مخاطبی که دغدغه انتخابات داشت رهاتر شده و آرام آرام فیلم را پیدا کردهاند. در صورتی که تبلیغات محیطی هم نداریم و تلویزیون هم تیزرهای محدودی را پخش کرد که برای تکرار آنها باید هزینه زیادی را پرداخت کنیم چون همان تعداد تیزر محدود را در هفته اول پخش کردند و به همین دلیل به نظر می رسد آنچه باعث دیده شدن فیلم بوده است، تبلیغ از طرف خود مردم و نیز تاثیر تبلیغات در فضای مجازی بوده. البته ما چهار هفته سرگروه هستیم و مدت 10 هفته اکران را خواهیم داشت، ضمن اینکه دو هفته هم به فیلمهایی که در این مدت اکران شدهاند داده میشود و برهمین اساس فکر میکنم اتفاقات خوبی میافتد.
طرح اکران افطار تا سحر هم اگر خوب جا بیفتد، میتواند کمک زیادی کند، هرچند در پردیسها معمولا مشکلی نیست.
بیگلری: در پردیسها بله، ولی سینماهای قدیمی الان مخاطب ندارند و فروش در پردیسها بهتر است، چون نسل جدید به دنبال فضای جدیدتر است و باید تغییراتی را ایجاد کرد. البته من طرحی برای احیای سینماهای قدیمی داشتم و حتی فکر میکردم اگر همین سینماگران که در اکران مردمی حضور دارند به جای پردیسها به سینماهای دیگر مثلا «مرکزی» بروند چه میشود؟! خود صاحبان سینماها هم باید برنامهای برای تغییر داشته باشند، اما همه راکد ماندهاند. مثل سینما «عصر جدید» که مدیرانش برای تغییر فضای آنجا و ایجاد کافه گفتند که سرقفلی بوفه سینما برای چند سال در اختیار یک نفر است و نمیتوان در سینما محل دیگری را درست کرد. در این شرایط یک راه میماند که آنها هم اینکه این سالنها بازسازی شوند و به پردیس تبدیل شوند ولی در عین حال حیف است که این سینماها از بین روند.
هاشمی: به نظر کمکم مجبور میشوند! من در جایی که خودم زندگی میکنم، میبینم که در مدت چند هفته و خیلی سریع جایی خراب میشود و از نو بنایی دیگر ساخته میشود و میبینیم شهر مدام در حال تغییر است. در بین این سینماها هم به نظرم «چارسو» خیلی شرایط و فضای خوبی دارد و بقیه سینماها هم ناچار به تغییر هستند.
درباره فیلم هم صحبت کنیم. «برادرم خسرو» با توجه به موضوعی که دارد باید برای آن تحقیقاتی انجام شده باشد. اصلا از کجا طرح چنین داستانی کلید خورد؟
بیگلری: راستش دغدغه اصلی من سینما است و این طور نبود که مسئله پزشکی و روانپزشکی مطرح در فیلم دغدغه اولم باشم. بیشتر به دنبال یک قصه جذاب بودم؛ اول قرار بود فیلم دیگری را بسازم که آقای ملکان در آن مقطع تلنگری به من زد که داستانم خیلی شبیه فیلمهای دیگر است. به من گفت قصهای را پیدا کنم که نزدیک به لحن و فضای خودم باشد و البته برایم خیلی سخت بود داستانی را که آماده کردهام کنار بگذارم، اما ماحصل این تغییرات طرحی شد که چطور برادری که بیماری روحی و روانی دارد، میتواند دو هفته مهمان برادر دیگرش باشد و بعد این دو هفته به یک مدت زمان نامعلوم تبدیل شود.
در واقع دیدم در این قصه فضای خوبی وجود دارد که دو سبک زندگی، دو برادر را معرفی کنیم و در کنار آن به فضای جامعه هم نقبی بزنیم و آسیبهایی که این خانواده دیدهاند را تحلیل میکنیم. بر این اساس با همراهی پریسا هاشمپور سیناپس اولیه را نوشتیم که در آن مقطع، هنوز بیماری خاصی را در نظر نداشتیم. پس از آن به تحقیق پرداختیم که صرفا تخیل خودمان در کار نباشد و حدود 9 ماه در بیمارستان «روزبه» تحقیق کردیم و بیماران روحی زیادی را دیدیم. در آنجا بود که متوجه شدیم بیماری دوقطبی به روابط میان دو برادر و نیز فضای حاکم بر جامعه میخورد و این اختلال به پیشبرد داستان ما و کاراکتر خسرو میتواند کمک کند.
بعد از ساخت فیلم همان پزشکانی که با آنها در ارتباط بودید یا افرادی دیگر نگفتند که جایی از کارتان برای نشان دادن این بیماران درست درنیامده است؟
بیگلری: اکثر روانپزشکانی که با آنها برخورد داشتیم اذعان داشتند که اولین بار است یک فیلم توانسته به این فضا به خوبی نزدیک شود و خیلی از فضای علمی دور نباشد چون نشان دادن تمام جزئیات سخت است، مخصوصا اینکه فیلم ما آموزشی نبود. آنها این را درک کردند که خوب است خیلی ایراد نگیریم و اجازه دهیم فیلمهایی به این مسئله نزدیک شوند. قصد ما این بود که بیماران روحی را خیلی از جامعه دور نگه نداریم چون معمولان از این بیماران در ژانر وحشت برای ترساندن یا پیشبرد داستان استفاد میشود، اما سعی کردیم این تصویر را بشکنیم و بگوییم بیماران روانی فقط یک نوع اختلال دارند تا فضایی هم که برای مردم در فیلمها ساخته شده عوض شود.
آقای هاشمی شما در مقطعی خیلی کم کار شدید و انگار با نوعی وسواس انتخاب کردید. این حساسیتها درباره «برادرم خسرو» چطور بود و چه شد که دوباره به سینما آمدید؟
ناصر هاشمی: من در دوران تحصیل، بازیگری و کارگردانی تئاتر در دانشکده هنرهای زیبا خواندم و در هر دو رشته هم کار میکردم. اصلا بازیگری و کارگردانی به شکلی کنارهم بودند و من در کنار بازی، با دوستان یا خودم به تنهایی سریال و فیلمنامه مینوشتم. وقتی نقش خوبی پیشنهاد می شد آن یکی به حاشیه میرفت و برعکس.
ولی کارگردانی را بیشتر دوست داشتم چون در آن میتوانستم بگویم دراین حرفه چه چیزی را دوست دارم و به چه فکر میکنم در حالی که در بازیگری مهارتها به سمت بازیگری میرود نه به سمت آدمی که دارای ایده است. البته بازیگری در سینما هم با تلویزیون بسیار فرق دارد، چون گاهی یکی از آنها معطلی بیشتری برای به نتیجه رسیدن کار و تصویب شدن داشت و یکی دیگر موقعیت مالی بهتر و نتیجه زودتر. هرچند گاهی نقشهایی که از طرف تلویزیون پیشنهاد میشدند سطحی و نخنما بود و باعث میشد به بازیگری تبدیل شوم که در انبوه آدمها، فقط هست در حالی که سینما مستقلتر است و استعدادها را بیشتر میتوان نشان داد. به همین دلیل مجموعهای از تمام چیزهایی که گفتم و نیز برخی نقشهای بدی که رد کردم، باعث شد کمتر کار کنم.
اما در بین تمام پیشنهادها حس کردم «برادرم خسرو» بهترین آنها بود و حتی تعجب کردم چطور این نقش به من پیشنهاد شده است، چون سینما با جوانها و ستارههای زیبا تسخیر شده است. البته این در جهان هم اتفاقی مرسوم است. یادم میآید مصاحبهای از داستین هافمن میخواندم که در آن می گفت؛ وقتی در زمان ساخت فیلم «مرد بارانی» با تام کروز بیرون قدم میزده همه تام کروز را نگاه میکردند در حالی که او "داستین هافمن" بود. اما به دلیل تنوع نقشهایی که داشته به نظرم بیتردید یکی از سه بازیگر مطرح جهان است.
البته این طبیعی است، هر کسی دورهای دارد ولی به هرحال حفظ کردن شرایط سخت است. سرانجام این بازِ شاهی بر سرما نشست و دوره خوبی را هم در این فیلم با هم گذراندیم . هرچند من در این سالها همیشه تلاش میکردم خود را آماده نگه دارم که اگر روزی چنین نقشهایی که به آمادگی روحی و جسمی نیاز دارد، پیشنهاد شد شرایطش را داشته باشم که خوشبختانه هم شد.
بیگلری: یک نکته جالب درباره حضور آقای هاشمی این بود که اول در فیلمنامه فاصله سنی دو برادر خیلی کمتر بود، به همین دلیل در ذهن من علی مصفا به جای آقای هاشمی بازیگر این نقش بود، چون فکر میکردم سه چهار سال بیشتر اختلاف سنی ندارند. اما حضور آقای مصفا ممکن نشد تا اینکه یک روز شهاب حسینی، ناصر هاشمی را پیشنهاد داد و گفت با او در «خانه پدری» کار کرده اگرچه همبازی نبودند. ولی وقتی سرچ کردم، متوجه شدم ایشان 60 سال سن دارد و به نظرم رسید تفاوت سنی خیلی زیاد میشود، اما شهاب متقاعدم کرد که کار درستی است و من هم با وجود آن که جوان هستم و دوست داشتم آنچه در ذهن خودم بود اتفاق بیفتد پذیرفتم و با آقای هاشمی قرار گذاشتیم. وقتی ایشان را دیدم باور نمیکردم 60 سال داشته باشند چون اصلا به ایشان نمیخورد. بعد هم هرچه جلوتر رفتیم دیدم که واقعا این دو برادر باید اختلاف سنی زیادی داشته باشند و خدا را شکر میکردم که ایشان در فیلم بازی کردند. البته آقای هاشمی هم خیلی بزرگواری کرد و با فیلمساز جوانی که استرس ساخت فیلم اولش را داشت همراهی زیادی کرد؛ یعنی هم آقای هاشمی و هم خانم قاضیانی این همراهی را خیلی زیاد داشتند چون ما شهاب حسینی را در طول کار خیلی کم داشتیم. او همزمان سر تمرین فیلم آقای فرهادی بود و «شهرزاد» را هم داشت و به همین دلیل همراهی دوستان دیگر مرا خیلی دلگرم میکرد و به این فکر میکردم عجب نسلی داریم که بسیار توانمند هستند و آنها را فراموش کردهایم.
ناصر هاشمی: ممنونم واقعا از آنچه دربارهام گفتید. واقعیت این است که یک اتفاق خیلی خوب در این فیلم برای من، این بود که برای صحبتکردن و بحث کردن و شناخت همدیگر وقت میگذاشتیم چون گاهی پیش آمده که برای فیلمهایی زنگ میزنند و میگویند خیلی فوری میخواهیم شروع کنیم یا حتی گفته شده سکانسهای دیگر را گرفتهایم و بخشهایی مانده که شما باید بازی کنید. در حالی که من بازیگری نیستم که بگویند در این شرایط باش تا ببینیم عکسالعملات چیست. هرچند همین را با آقای عیاری هم امتحان کردم اما من باید بدانم ماجرا از چه قرار است، باید بدانم چه میکنم. این ویژگی هم بر میگردد به اینکه کارم را با تئاتر شروع کردم. دوره ما دروهای بود که همه چیز با نظم و انضباط زیادی انجام میَشد و البته از آنجا که من در شاخههای مختلفی کار کرده بودم و مثلا هفت ماه در سریال «سلطان و شبان» مدیر صحنه بودم، معتقدم اگر چیزی در من وجود دارد به آن سابقه و تجربه مربوط میشود.
درباره شهاب حسینی چطور؟ از حضور او و همکاری در «برادرم خسرو» بگویید.
بیگلری: شهاب که یک سال قبل از شروع کار انتخاب شده بود و آشنایی ما هم به زمان ساخت فیلم «درباره الی» که دستیار بودم برمیگشت. وقتی فیلمنامه «برادرم خسرو» آماده شد، قبل از هرکسی او در ذهنم بود. وقتی هم فیلمنامه را خواند علاوه بر اینکه آن را خیلی دوست داشت در سرمایهگذاری هم قول مشارکت داد و آقای محمود مرویان و شهر فرش را برای مشارکت در ساخت فیلم معرفی کرد. در آن مقطع حتی خودش هم دستمزدی نگرفت و در نهایت با همراهی سعید ملکان فیلم را شهاب راه انداخت، در واقع برای انجام این پروژه خیلی مدیون شهاب حسینی هستم که به یک فیلمساز اول میدان داد.
از بازیگران دیگر هم باید به خانم بیتا فرهی اشاره کنم که نقشهای قدیمی ایشان همیشه برایم خاطرهانگیز بود و خانم قاضیانی هم دو روز پس از شروع کار زنانگی به خرج داد و معرفت کرد و بدون اینکه شرایط خاصی مطرح کند به جای بازیگری آمد که ما از ابتدا انتخاب کرده بودیم. جواد یحیوی هم یکی دیگر از بازیگران بود که امیدوارم دوران ممنوعالفعالیتیاش در تلویزیون تمام شود.
فضای کار را بعد از ساخت فیلم اول چطور میبینید؟ قرار هست فیلم جدیدی بسازید؟
بیگلری: اصولا آدم ناامیدی نیستم و با توجه به سالها دستیاری میدانم فیلمساز چه زجری میکشد تا فیلمش ساخته شود و به اکران برسد. اگرچه میبینم که فیلمی به زیبایی «خانه پدری» که تاریخ ایران را مرور میکند چه اتفاقی برایش افتاده اما ذات سینما اجازه نمیدهد ناامید شوم، چون هرکسی مسیر خود را پیدا میکند. باید درک کنیم در چه کشوری زندگی میکنیم و در عین حال تا جایی که میشود باید جنگید. به نظرم باید هر فیلمسازی سلیقه خودش را داشته باشد و آن را به دست اقتصاد آزاد ندهد. من خیلی خوش شانس بودم که فیلم اولم اکران شد و امیدوارم فیلمهای بقیه هم اکران شود مثل «پل خواب» اکتای براهنی که فیلم خوبی است.
این روزها هم با همراهی پریسا هاشمپور در حال نگارش فیلمنامهای هستم و تحقیقاتی را باید انجام دهیم. داستان فیلم جدیدم هم خیلی متفاوت است ولی باز هم فضای روانشناسی دارد.
شما چطور آقای هاشمی؟ قرار نیست دوباره در تئاتر کار کنید؟
هاشمی: چند پیشنهاد بازیگری داشتهام و حتی شهاب حسینی هم برای نمایشاش پیشنهاد داد اما فعلا ترجیحم این است که در تئاتر کارگردانی کنم. البته علاوه بر نمایشنامه، فیلمنامه هم دارم که دوست دارم اول آنها را بسازم، مخصوصا اینکه تجربه اولم در فیلمسازی نخواهد بود. قبلا فیلم کوتاه 35 ساخته بودم و یک فیلم داستانی را هم به همراه برادرم مهدی در سال 87 با نام «بالهای سپید» برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساختیم که داستانش درباره تعزیهخوانهای جوان بود. آن فیلم را منتقدان هم دوست داشتند ولی فیلمهایی که در کانون ساخته میشود، معمولا خیلی مهجور میماند.
در آخر اینکه به مخاطبان فیلمتان چه جملهای خواهید گفت تا آنها را برای تماشای «برادرم خسرو» دعوت کنید؟
ناصر هاشمی: به علاقه مندان سینما میگویم سینما را باید دید، شنیدینی نیست که بخواهید داستان «برادرم خسرو» را بشنوید. این فیلم را هر کس دیده واقعا دوست داشته است و شما هم بروید و ببینید.
بیگلری: در فیلم «برادرم خسرو» خانوادهها فضای تلخ و شیرینی را تجربه میکنند و هر چه جلوتر میروند داستان شیرینتر می شود. این فیلم قابلیت این را داشت که هیجان در آن زیادتر باشد اما نمیخواستیم آن را به این سمت ببریم. «برادرم خسرو» کمی متفاوت از فضای روز جامعه و یک فیلم اجتماعی است که زمان مشخصی ندارد اما میتواند یک آسیبشناسی باشد که به معضلات جامعه تعمیم داده میشود. «برادرم خسرو» فیلمی بیهیاهو است آن هم برخلاف روند پرهیاهویی که در جامعه برای دیده شدن وجود دارد، چون ما هم اهل هیاهو کردن نیستیم.
البته امیدوارم تیزرهای تلویزیونی فیلم هم اضافه شود چون «برادرم خسرو» مثل فیلمهای کمدی نیست که سالن داشته باشد و متاسفانه تلویزیون هم فقط با فیلمهایی موافق است که با خودش همسو باشند. به همین دلیل باید در شرایطی که امکان تبلیغ در ماهواره نیست، تنوع سانس هم وجود ندارد و در اختیار گرفتن تمام سانسها برای یکی دو فیلم به نوعی آفت سینما شده است، دولت و تلویزیون حمایت بیشتری داشته باشند.