آخوند ملا حسینقلی همدانی از علمای قرن سیزده و چهارده قمری، شخصیتی بلند مرتبه بود که درجاتی از بالای عرفان را طی کرده بود.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، ملا حسینقلی همدانی از علما و عرفای قرن سیزده و چهارده قمری در ۲۸ شعبان سال ۱۳۱۱ از دنیا رفت. درباره خصوصیات اخلاقی وی بزرگانی مانند آیت الله حسن زاده چنین گفته اند:
صبر و بردباری
آیت الله حسنزاده آملی می فرمایند: «حضرت آیت الله ملا حسینقلی همدانی بعد از ۲۲ سال مجاهده با نفس و صبر و بردباری، نتیجه گرفت و آنها که دیر نتیجه می گیرند، پختهتر میشوند. باید صابر بود و یکی از کمالات آخوند، صابر بودن اوست.»
تواضع و فروتنی
آیت الله آقا سید علی عرب که حدود ۱۱ سال ملازم محضر آخوند ملا حسینقلی همدانی بود، در مورد حالات و کمالات استاد خویش می گوید:
روزی به قصد زیارت ابی عبدالله الحسین (علیه السّلام)، همراه آن بزرگوار وارد حرم مقدس شدیم. آخوند ملا حسینقلی همدانی مشغول نماز زیارت شد. به علت ازدحام جمعیت، بدن آخوند هنگام نماز مقداری تکان می خورد. آنجا آقا شیخی از اهل مازندران بود که آخوند را نمیشناخت، گفت: این آقا چرا موقع نماز طمأنینه لازم را ندارد؟ من در پاسخ گفتم: ایشان پیرمرد است، نماز هم که نماز مستحب است. او قانع نشد و تصمیم داشت مطلب خود را به خود آقای آخوند متذکر شود. رفت خدمت آقا و عرض کرد: آقا! هنگام نماز، بدنتان طمأنینه لازم را نداشت! آخوند متوجه شد که او با زحمت حرف خود را بیان می کند، به او فرمود: «چرا تذکر خود را با مشکل بیان می کنی؟ شما باید به من بگویید: آخوند تو چند وقت است نجف هستی، هنوز متوجه نشدهای که در نماز باید طمأنینه را رعایت نمود. تذکر تو بجاست و نباید چیزی مانع آن شود.» [۱]
ایشان در خاطره دیگری، در مورد تواضع آن عارف فرزانه می گوید:
«وقتی در خدمت آقای آخوند وارد مسجد سهله شدیم، افرادی زیادی از اصحاب آن بزرگوار تشریف داشتند. در زاویه مسجد وقتی متوجه شدند آیتالله حاجآقا رضا همدانی مشغول نماز مغرب هستند، آقای آخوند متواضعانه به همراهان فرمود: به ایشان اقتدا کنیم و نماز را با ایشان بخوانیم.» [۲]
رازپوشی
بعضی از اولیای الهی در این عالم، باطن انسان ها و صفات حیوانی آنان را می بینند و می شناسند، ولی از آنجا که مظهر صفت ستار العیوب الهیاند، سرپوشی می کنند و رازهای مردم را فاش نمی کنند. عارف فرزانه همدانی از اینچنین عظمت روحی برخوردار بود. شیخ محمد رازی در این رابطه، از زبان یکی از شاگردان آخوند نقل می کند:
آخوند ملا حسینقلی همدانی که مربی اخلاق و عالم ربانی و سالک حقیقی و دارای کرامات و صاحب مکاشفات و منامات بود، هر وقت به حرم مطهر امیرمؤمنان، علی (علیهالسّلام) مشرف می شد، با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص می رفت و هنگام خروج، عبا را به سر انداخته و سر به زیر افکنده و با عجله به منزل خود می رفت. ما از نحوه تشرف آنچنانی و از برگشتن اینچنین وی در تعجب بودیم تا روزی در صحن مطهر مراقب ایشان بودم. وقتی به آن کیفیت بیرون آمد و به شتاب رفت، سر راه را بر او گرفته و به صاحب قبر مطهر علوی (علیمشرفهاالسلام) سوگند دادم که علت آنگونه تشرف و اینگونه مراجعت چیست؟ گفت: امّا آنگونه تشرف وظیفه هر کسی است که عارف به مقام ولیّ الله اعظم، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) باشد که با کمال خضوع و خشوع مشرف گردد و امّا علت اینگونه مراجعت برای این است که اثر تشرف با معرفت به حضور و پیشگاه حضرت علی (علیهالسّلام) عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و باز شدن چشم و گوش ملکوتی است و چون حقایق و باطن اشیاء و اشخاص برایم منکشف می شود، نمی خواهم چشم من به یکی از دوستانم بیفتد که مبادا آنها را به غیر صورت انسان ببینم و رازهای پنهانی و عیوب نهانی آنان پیش من فاش شود؛ و درنتیجه نفس من از آنان مکدر شده و نسبت به او در من تنفر ایجاد شود، دل می خواهد سرّ آنها حتی در پیش نفس من پوشیده بماند. [۳]
حل مشکلات علمی
آن عارف وارسته در حل مشکلات و معضلات علمی از خداوند متعال مدد میجست و شاگردانش را به این شیوه توصیه می کرد. میرزا جواد آقا ملکی در این مورد می فرماید:
«استادمان - ملا حسینقلی همدانی - به ما توصیه می فرمود که وقتی در مسائل علمی متحیر شدید و برایتان مشکلی پیش آمد، به خداوند ملتجی شده و به پیشگاه حضرتش تضرع نمایید و این برای ما به تجربه ثابت شده است.»
ایشان در توضیح این مطلب می گوید:
«سرّ اینکه تهجد و دعا، از اسباب تحصیل علم است، بدین علت است؛ همانطور که در روایات بسیاری تصریح شده علم به کثرت تعلم نیست، بلکه نوری است که خداوند تعالی در قلب هر آن کس که بخواهد می افکند و تهجد نیز قلب را نورانی می گرداند و نور را در قلب مؤمن ثابت می نماید.»
امام صادق (علیهالسّلام) فرموده: انه اذا تخلی العبد بسیده فی جوف اللیل المظلم و ناجاه اثبت اله النور فی قلبه. [۴]
مقابله با انحرافات
حکیم همدانی در جلوگیری از انحرافات نقشی بسزا داشت. او با کسانی که به عنوان عرفان و سیر و سلوک، صوفی گری می کردند و از جاده مستقیم شریعت منحرف می شدند، شدیداً مقابله می کرد؛ زیرا معتقد بود که کوچکترین لغزش و انحراف از صراط مستقیم شرع، دوری از حضرت حق را به دنبال خواهد داشت. او در این زمینه می فرمود:
«به جز التزام به شرع شریف در تمام حرکات، سکنات، تکلمات، لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملک الموت (جلجلاله) نیست و به خرافات ذوقیه (اگر چه ذوق در غیر این مقام خوبست) آنطور که عادت جهّال صوفیه (خذَلهم الله جلجلاله) است، راه رفتن چیزی جز دوری از حضرتش را در برندارد؛ حتی شخصی هرگاه ملتزم به نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار (علیهمالسلام) آورده باشد، باید بفهمد که از حضرت احدیت دور خواهد شد.» [۵]
۱. روزنامه اطلاعات، ۱۹/۵/۷۳.
۲. روزنامه اطلاعات، ۱۹/۵/۷۳.
۳. پاکنیا، عبدالکریم، قصه و نکته های برگزیده، شماره ۲۲۵.
۴. ملکی تبریزی، میرزا جواد آقا، اسرار الصلوه، ص۲۹۴.
۵. بهارى همدانى، محمد، تذکره المتقین، ص ۱۹۰.