چند روزی همقدم با شهید احمدرضا احدی-۳
ماجرای خواب مادر شهید و پیدا شدن پیکر احمدرضا احدی
احمدرضا (احدی) و مجید (اکبری) با هم دوست بودند، با هم شهید شدند، با هم روزها زیر آفتاب در بیابان بودند و با هم برگشتند.
جی پلاس: مادر شهید احمدرضا احدی(1) در خاطرات خود از شهادت فرزندش اینگونه نقل می کند:
یک هفته از رفتن احمدرضا گذشته بود. آخرین اعزامش همان 8 اسفند.
دائم نگران بودم! از دوستانش شنیدم که می گویند: «رفتیم تهران احمدرضا منزلش نبود!» نگرانی ام دوچندان شد، بعد متوجه شدم دوباره رفته و اعلام کردند مفقودالاثر شده. امکان دارد برگردد و امکانش هست هرگز نیاید، یا اسیر شده باشد.
عکس دادیم صلیب سرخ تا جستجو کنند. هر کس از هر کجا می آمد سراغی می گرفتم ولی بی نتیجه. روزهای سختی بود و در همین اثنا که دلتنگ و مضطرب بودم، شبی خواب دیدم از کنار کوهی عبور می کنم، همین کوه های اطراف شهرمان - ما در منطقه ای کوهستانی زندگی می کنیم- حرکت می کردم، در عالم رؤیا دیدم که کوه شکافته شد و مثل معبری باز شد، رفتم جلوتر، وارد تونل باریکی شدم. دقایقی که گذشت به اواسط راه رسیدم. نفس کشیدن برایم سخت بود، نفسم به شماره افتاده بود، هوای کافی نبود. عرصه برایم تنگ شده بود که دیدم آقایی جلوتر از من حرکت می کند. گفتم: «آقا تو را به خدا این راه کی تمام می شود، دارم خفه می شوم!» ایشان برگشت و به من گفت: «خواهر بیا من و تو باید از این راه عبور کنیم.» من اعتقاد زیادی به خواب ندارم، اما حقیقتی در این خواب و رؤیا بود که مرا متحیر کرد.
پیگیر پیدا کردن احمدرضا بودیم، خبر دادند برادر شهید اکبری(2) آمده دزفول و دنبال خبری از احمدرضا و مجید اکبری است. گفتند برویم درب خانه شهید اکبری سؤال کنیم ببینیم خبری شده یا نه؟ ما داخل ماشین نشسته بودیم، جلوی درب منزل مجید اکبری، در که زدند آقایی جلوی در آمد که گفتند پدر شهید اکبری است، متعجب و متحیر بودم، ایشان همان آقایی بود که دیشب در عالم رؤیا دیده بودم.
شهدای ما را با هم آوردند، پدر شهید اکبری تا سالها برای احمدرضا و مجید سالگرد مشترک می گرفت. راهی بود پیش روی هر دوی ما و رؤیای من، رؤیای صادقه.
احمدرضا و مجید با هم دوست بودند، با هم شهید شدند، با هم روزها زیر آفتاب در بیابان بودند و با هم برگشتند.
1. شهید احمدرضا احدی که در سن بیست سالگی و در عملیات کربلای پنج در تاریخ دوازدهم اسفند ماه سال 65 به شهادت رسید. وی دانشجوی رتبه اول کنکور پزشکی سال 64 بود.
2. طلبه شهید مجید اکبری، دوست و یار همیشگی احمد رضا که دوستی شان تا آخرین لحظه زندگی دنیوی ادامه داشت و دست آخر هم با هم به شهادت رسیدند.
منبع: سایت نوید شاهد
دیدگاه تان را بنویسید