این گزارش به بخشی از تهران امروز که اکنون عودلاجان خوانده میشود، اشاره دارد و متأسفانه امروزه از آن همه چنار فقط بقایایی از چنار امامزاده یحیی(ع) باقی مانده است.
به گزارش جی پلاس، تهران و محلات قدیم و همچنین روستاهایش که امروزه همگی جزء شهر تهران است، سابق بر این، هرکدام محل رویش یک گیاه یا درخت ویژه بود که به آن «چنارستان» هم میگفتند و چنارهایی در آن میرویید و دیده میشد که باعث حیرت جهانگردی چون پیترو دلاواله شده بود: «خیابانها پر از درختهایی است که ما آنها را پلان مینامیم و ایرانیان به آن چنار میگویند و همه پربرگ، قطور و زیبا هستند و باید بگویم که در تمام مدت عمر خود هیچوقت تعداد به این زیادی چنارهای تنومند زیبا ندیدهام. تنه این درختان به اندازهای قطور است که اگر دو یا حتی سه مرد دست به دست یکدیگر بدهند، باز هم نمیتوانند یکی از آنان را در بغل بگیرند و من واقعا تهران را شهر چنار مینامم.»
این گزارش به بخشی از تهران امروز که اکنون عودلاجان خوانده میشود، اشاره دارد و متأسفانه امروزه از آن همه چنار فقط بقایایی از چنار امامزاده یحیی(ع) باقی مانده است. از دیگر چنارهای دارالخلافه میتوان به چنار کوچه غریبان و چنار باغ ایلچی اشاره کرد که هر دو در منطقه بازار هستند و دومی شاهد ربودن زنان گرجی از میان خانوادههای ایرانیشان و در نتیجه، قتل سفیر روسیه تزاری بوده است. از دیگر چنارهایی که در دوره قاجار در اطراف تهران قرار داشت، میتوان به درخت چنار امامزاده صالح(ع) تجریش اشاره کرد. این چنار در نوع خود بینظیر است.
در جماران نیز دو چنار بسیار بزرگ قرار داشت که متأسفانه، یکی از آنها از بین رفت و دیگری نیز هنوز سرپاست و بخشی از آن در بین دیوار مسجد تازهسازی قرار گرفته است. در طرح توسعه جماران، آزادسازی این درخت نیز گنجانیده شده است.
چنارهای معروف محلی دیگری نیز در اوین، فرحزاد و نزدیکی بازار تهران وجود داشت که بهنوعی محل گردآمدن اهالی آن محلهها و روستاها بود؛ از این رو، محل گِردآمدن اهالی به پاچنار آوازه یافته بود. با اینکه این چنارها از میان مردم محل رفتند، هنوز هم آنجا را پاچنار مینامند. چنار بزرگ دیگری نیز در روستای سابق و محله امروز بریانک قرار داشت که بعد از خشک و قطعشدن، هفت پاجوش جدید از پای آن رویید و بههمینخاطر، آن محل به هفتچنار معروف شد. امروزه موزه حیاتوحش، هفت چنار بالاتر از اینجا قرار گرفته و با بریدهشدن دو تنه از این چنارها عملا هفت چنار به پنج چنار تبدیل شده است. در سوهانک و اراج نیز درختان چناری قرار دارند که در کنار حسینیه این دو محله قد افراشتهاند. از دیگر چنارهای معروف تهران که هنوز هم سرسبز هستند، درختان چنار حاشیه خیابان ولیعصر(عج) است. این خیابان که در گذشته به خیابان پهلوی معروف بود و به دستور رضاشاه و برای آنکه او راحتتر بتواند بین کاخ سعدآباد تجریش و کاخ مرمر در رفتوآمد باشد، کشیده شد، به درازترین خیابان خاورمیانه شهرت گرفته است. در آن زمان برای دسترسی به شمیران فقط دو جاده وجود داشت؛ یکی، این جاده که به شاه و اطرافیانش اختصاص داشت و دیگر جاده قدیم شمیران یا خیابان شریعتی امروز که راه اصلی و قدیمی تهران به قصران یا شمیران امروز بود. مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» مینویسد: او دستور داد در حاشیه خیابان پهلوی به فاصله هر دو متر یک درخت چنار بکارند و در بین هر دو چنار، یک بوته گل سرخ هم کاشتند. او از این درختها بسیار مراقبت میکرد؛ بهطوریکه در زمستان سال 1319 به بلدیه دستور داد پای این درختها را به عمق یک متر و نیم گودبرداری و با کامیون از تهران کود آورده و پر کنند. این چنارها تنها چنارهای تهران امروز نیستند که بهصورت گسترده وجود دارند. اگر به محله کَن سری بزنید، چنارهای فراوانی خواهید دید که عمر آنها بسیار بیشتر از چنارهای خیابان ولیعصر(عج) است و از قطر آنها میتوان حدس زد که عمرشان به چند صد سال میرسد. برخی از معمران و معتمدان کن، سالهایی را به خاطر میآوردند که یکی از اهالی کن، قراردادی با بلدیه زمان رضاشاه منعقد کرده بود تا نهالهای موردنیاز حاشیه خیابان پهلوی را تأمین کند؛ بنابراین، نهالهای این خیابان از چنارهای قدیمی کن تهیه شد.
امروزه، چنارهای بسیار بزرگی در باغها و محلات کن وجود دارد که شاید لازم است چندین نفر دست به دست هم بدهند تا بتوانند دور آن را حلقه کنند. به گفته معتمدان محلی، بزرگترین چنار باقیمانده این محله و شاید تهران در باغ یکه کن قرار دارد. چنارهای دوشاخه و بزرگ محله سرآسیاب کن که در یک ردیف پشت سرهم و مسیر اصلی این محله واقع شدهاند، نیز از زیبایی چنارهای تهران در گذشته حکایت دارد.
همچنین کن از گذشتههای دور به داشتن باغهای میوه معروف بود. امین احمد رازی، از نویسندگان دوره صفویه، در وصف میوههای آن مینویسد: بهقدری که زبان برای دهان لازم است، خوردن گلابی و هلوی کن لزوم دارد. در دوره قاجار، اولین توت نوبرانه تهران از حسنآباد کن میآمد. حسنآباد، ده کوچکی از توابع کن بود. امروزه از این دهِ فقط نام خیابانی در بزرگراه آیتاللّه کاشانی در منطقه «5» باقی مانده است. شاهتوت و خرمالوی کن هم در بین سایر میوههای این روستا معروف بوده و هست. خوشبختانه، هنوز بسیاری از باغهای کن باقی مانده و امروزه بخش اندکی از میوه پایتخت از این باغها تأمین میشود.
محلات و روستاهایی هم شاهد بار آمدن میوه انار بودهاند. از گذشتههای دور، تهران و انار به یکدیگر پیوند خوردهاند. در گذشته، در روستاهای اطراف تهران باغهای انار دایر بود اما این انارهای کوچک و ملس با انار خود تهران قابل مقایسه نبود. با گسترش تهران، بیشتر این انارستانها داخل شهر قرار گرفتند. یکی از بزرگترین این باغ اناریها، در منطقه «4» تهران قرار داشت که امروزه به بوستان پلیس تبدیل شده است. این باغ از املاک ارباب هرمز، مالک و سازنده زرتشتی محله تهرانپارس بود. عمارت او هماکنون در این بوستان قرار گرفته و به ثبت میراث فرهنگی رسیده است. باغ اناری دیگری نیز در گذشته در روستای اکبرآباد امامزاده معصوم (اکبرآباد باغشاه)، در منطقه «10» امروز قرار داشت. این باغ نیز سالها پیش از بین رفت اما اهالی قدیم محله هنوز هم آنجا را به نام چهارراه اناری میشناسند. یکی دیگر از این باغ اناریها در محله شهرک گلستان (شهرک راهآهن) قرار داشت. این باغ انار نیز از بین رفت و بلوار اقاقیا و خانههای اطراف آن بهجایش ساخته شد. امروزه فقط یک باغ اناری در منطقه «22» شمال بزرگراه شهید همت وجود دارد که امیدوارم این تنها یادگار باقیمانده از انارستانهای قدیم تهران و اطراف آن به سرنوشت دیگر باغهای اناری شهر دچار نشود زیرا اینها بخشی از هویت طبیعی تهران هستند؛ البته در دهههای گذشته، باغ اناریهای تهران به این چند باغ محدود نبود. امروزه برخی از اهالی محلات تهران بر این باور هستند که نام محله آنها برگرفته از نام انار است؛ مثلا برخی از اهالی نارمک میگویند که این نام در اصل انارمک بوده و رفتهرفته به نارمک تبدیل شده یا شماری از اهالی محله وصفنارد نیز معتقدند وصفنارد در گذشته از نامی که انار نیز در آن بوده، به این نام تبدیل شده است اما این تفسیر از نام محلهها، نیاز به پژوهشهای بیشتری دارد. به هر حال، در ایام پاییز، یکی از میوههای پرمشتری، انار بود. جعفر شهری دراینباره مینویسد: «انار ازجمله خوردنیهای مورد علاقه مردم بود، خاصه بهخاطر قیمت نازل آن در چارکی (معادل 750 گرم) دو، سه شاهی و فراوانی بیحد آن که در فصل خود در سر هر کوی و برزن، تلها و پشتههایی از آن روی هم انباشته شده فروشندهاش با دادزدنهای: آی انار شیرین، انار ملسه، ساوهای دارم انار... مشتری میطلبید و هر رهگذر دستمال، جیب و دامنی از آن گرفته، برای خوردن برده یا به خانه میکشید.»
طرشت نیز از گذشتههای دور دارای باغهای میوه فراوانی بود اما امروزه متأسفانه، بسیاری از این باغها در بلبشوی ساختمانسازی تهران از بین رفته است. یکی از معروفترین میوههای طرشتیها، توت بود. طرشتیها از توت نوعی نان مخصوص طرشت درست میکردند که توتک خوانده میشد و در بین تهرانیها بسیار طرفدار داشت و بهنوعی سوغات طرشتیها بهحساب میآمد. طرشت در گذشته، بسیار وسیعتر از امروز بود و اراضی شهرک ژاندارمری و محلههای اطراف خیابان ستارخان، همگی از اراضی طرشت بودند. اراضی شهرک ژاندارمری در گذشته بهصورت تپهماهورهایی بود که هیچگونه کشتی در آنجا صورت نمیگرفت و برخی گیاهان وحشی خودرو در آنجا رشد میکردند. یکی از این گیاهان، کتیرا بود که استفادههای پزشکی فراوانی داشت. از دیگر روستاهای معروف تهران، دولاب بود. دولاب که امروزه یکی از محلات منطقه «14» است، در گذشته بخش گستردهای از زمینهای این منطقه را دربرمیگرفت.
همچنان که طرشت و کن، تأمین بخش زیادی از میوه پایتخت را برعهده داشتند، دولاب نیز بخش زیادی از صیفی پایتخت را تأمین میکرد. در این میان، خیار دولاب از بهترین خیارها و عطر و طعم آن بین تهرانیها بسیار معروف بود. کاسبهای دورهگرد و طوافهایی که در کوچه و خیابانها میگشتند و بارشان خیار دولاب بود، آن را اینگونه معرفی میکردند: «صبح چیده دارم خیار / سبزه دولابی دارم خیار» یا «گل به سر دارم خیار / سنبل به سر دارم خیار»؛ خیارهای جالیزی، گل زردرنگ زیبایی روی سرشان داشتند.
البته اینگونه جملات موزون درباره سایر میوهها هم کاربرد داشت. مثلا میوههای مشهدی بهویژه خربزه خراسان را شاید به این دلیل نیز که زردرنگ بود، اینگونه معرفی میکردند: «آب گنبد طلا خورده» یا گلابی کرج را میگفتند: «گردنکجِ گلابی، مالِ کرجِ گلابی»، گاهی به طنز به مقدسمآبها نیز مانند میکردند که از فروتنی، گردنشان را به سمتی کج کردهاند.
روستای وصفنارد نیز در گذشته، دارای زمینهای کشاورزی گستردهای بود که امروزه همه این زمینها، جای خود را به ساختمانهای محله شهرک ولیعصر(عج) منطقه 18 داده و خود یکی از محلات منطقه 17 شده است. وصفنارد نیز در گذشته به تولید محصول گوجه و بامیهاش معروف بود. کاشت بامیه، بسیار کار پرزحمتی بود و وصفنارد شاید تنها جایی در اطراف تهران بوده که در آن بامیه میکاشتند. درباره نام وصفنارد هم آنچه بیشتر از همه مقبول است، اینکه در گذشته در اینجا درخت نارون فراوان وجود داشت و وصف نارونهایش معروف بود. کمکم این روستا به وصفنارد معروف شد. در گذشته، درخت نارون زیبا و بزرگی روبهروی مسجد اعظم وصفنارد قرار داشت که محل تجمع اهالی بود ولی این درخت هم به سرنوشت بسیاری از چنارهای تهران گرفتار آمد و از بین رفت. علاوه بر این، درختان نارون دیگری نیز در امامزاده زید(ع) وصفنارد قرار داشت.
پونک و درههای اطراف آن نیز محل رویش پونه بود و به همین علت، این روستا به پونک معروف شد. امروزه کوچههای پونه که بافت قدیم روستاهای پونک بودند، در محله پونک هنوز باقی است. میگویند که سیدضیاءالدین طباطبایی نیز در قلعه سیادتآباد (در محدوده سعادتآباد امروزی) به کشت نعنا میپرداخت و از مهمانان خود که اغلب از رجال سیاست بودند با چای پونه پذیرایی میکرد؛ ازاینرو، به سیدنعنا هم معروف بود. فرحزاد از گذشته در کانون توجه تهرانیها بود زیرا برای رفتن به امامزاده داود(ع) باید از این روستا عبور میکردند. تهرانیها معمولا بعد از رسیدن به فرحزاد، در باغهای آنجا استراحتی میکردند و سپس به سمت امامزاده به راه میافتادند. بعد از گذشتن از خود فرحزاد به ابتدای جاده امامزاده داود(ع) میرسیدند.
اولین مکانی که در این جاده قرار داشت، محلی به نام یونجهزار بود. اینجا محل کاشت یونجه بود. بعدها که برای حملونقل زائران، ماشین جای قاطر و الاغ را گرفت چون یکی از ایستگاههای این ماشینها اینجا بود، به ماشین یونجهزاری معروف شدند. روستاهای قصران قدیم و شمیران امروز نیز محصولات فراوانی داشتند اما از همه معروفتر «سیب شمرونی» بین اهالی تهران معروفیت داشت. این سیب در شکل و مزه با سیبهای معمولی تفاوت داشت. سیب گلاب هم از گلاب دره شمیران بهدست میآمد و آن هم در عطر و طعم ممتاز بود. علاوه بر این، در برخی از نقاط شمیران نیز محصولات خاصی کشت میشد؛ مثلا نزدیکی دارآباد منطقهای وجود داشت که به باقالیزار معروف بود و در آنجا باقالی بهعمل میآمد. قدیمیهای دارآباد هنوز هم آنجا را به نام باقالیزار میشناسند. زالزالک ونک نیز از گذشته در بین تهرانیها معروف بود. دورهگردها و طوافها با نوای «زالکه زالزالکه / رستم زال زالزالکه / مال باغ ونکه» به مشترییابی میپرداختند؛ البته ونک در گذشتههای دور پر بود از درختان ون بههمینخاطر به ونک معروف شد. زعفرانیه نیز از دیگر روستاهای شمیران بود. گفته میشود یکی از دلایل شهرتیافتن اینجا به زعفرانیه این بود که در این روستا، مقداری زعفران کاشتند که به عمل آمد. از آن به بعد، اینجا به زعفرانیه معروف شد. در حدود غربی منطقه «22» امروزی که محله و ساختمانی وجود ندارد نیز محدودهای وجود دارد که به ازگیلدره معروف بوده و هست. همینطور که از نام این محل پیداست، در اینجا میوه ازگیل که میوهای جنگلی بوده و مزهای ترش و شیرین دارد، به عمل میآمده است. فصل رسیدن این میوه، اواخر فصل پاییز است. همچنین در همین منطقه در شمال بزرگراه شهید همت، باغ و اراضی قلهکدره قرار گرفته که در گذشته، از زمینهای کن محسوب میشد. در دهه 20، کسی به نام مهندس احیایی برای اولینبار در ایران در این باغ دست به پرورش قارچ خوراکی زد. به این منظور، او غارهایی را در دل کوههای شمال باغ کند و در همانجا، قارچ پرورش داد. اولین مشتریهای او نیز رستورانهای شهر تهران بودند. این باغ امروزه به تالار پذیرایی جشنها و مراسم عروسی تبدیل شده است. به هر تقدیر، گذشت زمان، تهران را از باغ خالی کرد. با انتخاب شهر تهران به پایتختی در دوره قاجار، کمکم جمعیت شهر افزایش یافت و تمام باغهای آن رفتهرفته به مناطق مسکونی و خانهباغهای رجال تبدیل شد. افزایش جمعیت، کمبود آب را نیز به دنبال داشت و همین سبب شد که دیگر تهران باغ میوهای به آن معنا نداشته باشد. اکنون روستاها و شهرهای اطراف تهران و مناطق دوردست کار تهیه و تدارک میوه و ترهبار تهران را انجام میدادند.
در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی شاید بیشتر از دو، سه دکان میوهفروشی و آن هم در محلات اعیاننشین تهران وجود نداشت. فروش میوه و سبزیجات را کاسبهای دورهگرد و طوافها و همچنین بساطیها در دست داشتند. این افراد معمولا صبح خیلی زود به میادین میوه و ترهبار تهران که در هر دوره در جایی بود، میرفتند و به تناسب فصل سال، میوهها را بار الاغ کرده، در کوچهها و خیابان گشته یا بساط کرده و با سرودن شعرها و آواهای هنرمندانه که نوعی اطلاعرسانی به اهالی خانه نیز بود تا بدانند که او چه میوهای میفروشد، به فروش بار خود میپرداختند. همه آنچه گفته شد بر این نکته تأکید دارند که تهرانیها احترام ویژهای برای طبیعت قائل بودهاند. تهران قدیم با همه محلهها و روستاهایش که دیگر بخشی از تهران شدهاند، هر یک شاهد گیاه، درخت و میوهای مخصوص بودهاند؛ از این رو، امروزه نیز باید به این نکته دقت داشت. حال که توسعه فضای سبز از اهداف اصلی مدیریت شهری است، جا دارد این فعالیتها مطابق با روح سبز تهران قدیم باشد. ضروری است هویت طبیعی تهران در برنامهها و تصمیمگیریهای مدیران شهر همچون یک اصل مدنظر قرار گیرد و مناطق مختلف، میوهها، درختان، سبزیجات و گیاهانی را ببینند که پدرانشان در گذشته آنها را کشت میکردهاند و زندگیشان آمیخته به عطر و طعم آنها بوده است.