سرنوشت عکس‌های مبتذلی که به دست احمد می‌افتاد

با پول تو جیبی هایش هر تعداد که می توانست مجلات مبتذل را می خرید و دور می ریخت تا چشم جوانان محله کمتر به آنها بیفتد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: هنوز احمد[۱] نوجوانی بیش نبود و در سال های راهنمایی درس می خواند که هر روز با عکس هایی مبتذل در فروشگاه ها و مغازه ها و روی جلد مجلات روبرو می شد و تحمل این صحنه ها برایش بسیار مشکل بود. از شدت ناراحتی آن عکس ها را از روی دیوارهای فروشگاه ها می کند و شکایت صاحب فروشگاه بود که به سمت مادر نشانه می رفت و او هم که از ته دل راضی به این کار فرزند بود، لبخندی به آنها تحویل می داد و سری تکان و این حرمت پدر[۲] بود که کسی به احمد آسیبی نمی رساند.

کار احمد این شده بود که پول های توجیبی اش را پس انداز می کرد و هر تعداد مجله که می توانست از روزنامه فروشی ها می خرید طوری که در بغلش جا نمی شد. آنها را به خانه می آورد و آتش می زد. احمد همه این کارها را می کرد تا حتی اگر شده چشم یک جوان کمتر به آن عکس ها بیفتد.[۳]

  1. عقاب تیز پرواز سرلشکر شهید احمد کشوری که در تاریخ پانزدهم آذر ماه سال ۵۹ بعد از انجام مأموریت سخت و پیروزمندانه خود به وسیله میگ های عراقی مورد هدف قرار گرفت و در حالی که هلیکوپترش به شدت می سوخت خود را به خاک ایران رساند و سقوط کرد و به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
  2. پدر احمد رئیس پاسگاه بود و مردم به احترام او به احمد چیزی نمی گفتند.
  3. برگرفته از خاطره مادر شهید (نقل شده در سایت تبیان).

دیدگاه تان را بنویسید