جی پلاس ـ منصوره جاسبی: هر وقت مهدی[۱] سر شوخی را باز می کرد، دیگر کسی جلودارش نبود. هوا به شدت گرم بود و خوردن یک میوه تابستانی مثل هندوانه در آن شرایط بسیار می چسبید. مهدی هندوانه ای را برداشت و قاچ کرد و لا به لای آن را فلفل پاشید و منتظر ماند تا یکی از بچه ها نزدیک شد. بعد هندوانه را به او تعارف کرد. آن بنده خدا هم که از همه جا بیخبر بود، یک قاچ برداشت و با لذت شروع کرد به خوردن. وقتی که حسابی دهانش سوخت، زد زیر خنده و پرسید: شیرین بود؟!
- شهید مهدی زین الدین، فرمانده لشکر حضرت علی بن ابیطالب (ع).
دیدگاه تان را بنویسید