عید امسال برای نخستین بار شکل و شمایل تازه کافههای خیابانی سوژهای برای عکاسی رهگذرانی شد که خیابان سیتیر تهران را با جذابیتهای تازهای کشف کرده بودند. حالا چند ماه از آن روزها گذشته و در آخرین هفتههای تابستان بسیاری از شهروندان شبهای سیتیر را به تجربههای تفریحی و دورهمیهای خیابانی شبانه اضافه کردهاند و بسیاری دیگر قرار است شبی از شبها راهی هسته تاریخی پایتخت شوند و ببینند در سیتیر چه خبر است.
آنچه اینروزها در خیابان سی تیر تهران میگذرد، بخش کوچکی از ایدهها و برنامههایی است که سالها پیش از این قرار بود در هسته تاریخی تهران اجرایی شود. اواخر دهه٧٠ طرحی توسط گروهی از مشاوران برای پیادهراهسازی در منطقه١٢ و احیای جاذبههای گردشگری تدوین شده بود. این طرح پیشنهاداتی را برای طراحی مسیرهای پیاده در منطقه ١٢ ارایه کرده بود که جاذبههای تاریخی و گردشگری این منطقه و محورهای خاطرهانگیز را به هم متصل میکرد و تا محدوده بازار پیش میرفت.
ایده اصلی برای اجرای آن از سویی احیای گردشگری شهری و از سوی دیگر پیدا کردن راهحلهایی برای مواجهه با شبمرگی در هسته تاریخی تهران بود. محدودهای که پیشروی کاربریهای تجاری و اداری منجر به افزایش آسیبها و چالشهای اجتماعی در آن شده و چراغ زندگی در خانههایش رو به خاموشی گذارده بود.
این طرح با مرمت و احیای یکی از قدیمیترین میدانهای تهران در منطقه ١٢ یعنی «حسنآباد» کلید خورد. ساختمانهای فراموششده در میدانی که زمانی به هشت گنبدان معروف بود و بعد نام حسنآباد روی پیشانیاش نشست، ناگهان از سایه به آفتاب آمدند. پای طراحان و مهندسان به اینجا باز شد و بعد از مرمت و نورپردازی، میدان را سنگفرش کردند.
همه اینها به امید این بود که شبها مرکزی برای برنامههای فرهنگی و هنری خیابانی باشد. حدود ١٥سال پیش از اینروزها، تلاش شهرداری وقت تهران برای عملیاتیکردن پروژه پیادهراهسازی در این محدوده، زودتر از آنچه همه انتظار داشتند با شکست مواجه شد.
میدان حسنآباد اگرچه زیبا شده بود و شبها با وجود نورپردازی فوقالعادهاش در قلب تهران میدرخشید، اما نه مرکزی برای برگزاری برنامههای فرهنگی شد و نه توانست مدت زمانی زیادی بهعنوان یک پیادهراه به حیاتش ادامه دهد. اعتراض کسبه بالا گرفت، گرههای ترافیکی کورتر شد و چندماه بعد روی همان سنگفرشهای پیادهراه، خودروها به حرکت افتادند.
حالا تنها بقایایی از آن تجربه در حاشیه میدان باقیمانده، اما چند صد متر آن طرفتر در خیابان سیتیر، بازار کافههای خیابانی گرم است؛ تجربه تازهای که حالا ١٥سال پس از آن روزها، مردم را از گوشهوکنار شهر از محلههای دور و نزدیک به مرکز شهر تهران میکشاند به هسته تاریخی فراموششده که تا پیش از این بسیاری از شهروندان این شهر حتی چندسال یکبار هم که شده، گذرشان به آنجا نمیافتاد.
تهران با وجود اینکه شبها یکی از روشنترین پایتختهای جهان است اما زندگی شبانه در آن رونق چندانی ندارد. زندگی شبانه بهویژه در کلانشهرها تجربهای رو به گسترش در شهرهای مدرن است. پاسخی به نیازهای انسان امروز که روز عرصه فعالیت او است و شب فرصت تفریحش.
با همین رویکرد و در پاسخ به همین نیاز است که بسیاری از شهرها طراحی و زندهسازی فضاهای شهری در شب را برای تداوم حیات شهری و ارتقای کیفیت زندگی جمعی مورد توجه قرار دادهاند. درواقع آنچه در این شهرها دیده میشود، بهرهمندی از الگوی ٨ساعت کار، ٨ ساعت تفریح و
٨ ساعت استراحت نیست؛ الگویی که اکنون در کشور ما در جریان است، بلکه آنها زندگی در شهرها را ٢٤ساعته تعریف کردهاند. این شرایط تنها امکانی برای شهروندان آنها نیست، بلکه فرصتی برای گردشگری نیز است.
بهگفته «محمد بهرهمند»، راهنمای تور و کارشناس گردشگری، یکی از جاذبههای مهم در شهرهای توریستی جهان، زندگی شبانه است: «در تهران همزمان با ماه رمضان که سینماها و رستورانها و حتی باشگاهها تا صبح فعالیت میکنند، درواقع شهر تجربهای از زندگی شبانه را پشتسر میگذراند. امکانی که عملا در دیگر ماههای سال برای مردم وجود ندارد.
معدود سینماها و مراکزی که شبانهروزی هستند مثل رستورانها، آبمیوهفروشیها و فروشگاههایی مانند شهروند در سایر ماهها هم مراجعهکنندگان زیادی دارند، اینها و تجربه اخیر خیابان سیتیر نشان میدهد زمینههای زندگی شبانه پررونق در تهران وجود دارد اما بسترهایش آماده نیست.
تجربه نشان میدهد، در هر کجا این زمینهها آماده بوده، جواب داده و مردم استقبال کردهاند. سال گذشته و پس از پایان ماه رمضان اعلام شد که سانسهای نیمهشب تا سحر در بیشتر سینماها و در بیشتر شبها پر بوده.»
بهگفته او تقویت زندگی شبانه، در مناطق فرهنگی و تاریخی میتواند گردشگری شهری را وارد مرحله تازهای کند: «تجربه خیابان سیتیر برای تهران با همه نقاط قوت و ضعفش، تجربه نسبتا موفقی است که نشان میدهد حتی با سرمایهگذاری محدود به آسانی میتوان در بخشهای مختلف شهری مانند تهران که در گذشته کسی از آن سراغی نمیگرفت، شرایط تازهای ایجاد کرد، هر چند که آنجا هم الان محدودیت زمانی وجود دارد. در ساعت مشخصی کافهها میبندند و تمام. درحالیکه مردم هنوز دوست دارند بمانند.
به نظرم باید تابوی زندگی شبانه در تهران شکسته شود.»
تجربه زندگی شبانه در شهرهایی مانند رم و پاریس یا نزدیکتر سنپترزبورگ و استانبول رویای بسیاری از گردشگران است، تهران اما چنین ظرفیتی را برای خود تعریف نکرده و جزو پایتختهای فاقد زندگی شبانه است و از نیمه شب کاملا تعطیل میشود. با وجود اینکه طرح و برنامههایی برای مرمت و احیای بناهای تاریخی در هسته تاریخی تهران آغاز شده اما مجموعه عواملی که بتواند در کنار هم گردشگری شبانه را در تهران در جایگاهی که باید بنشاند، هماهنگ و برنامهریزیشده عمل نمیکنند.
بهگفته «بهرهمند» اگر ما میخواهیم در زمینه گردشگری شهری بهطور جدی و برنامهریزی شده کار کنیم، یکی از اقدامات مهم ایجاد تغییرات به سمتی است که امکان استفاده گردشگران از شهرها ٢٤ساعته ممکن باشد، چون این موضوع با بحث اقتصادی گردشگری مرتبط است.
درحالحاضر گردشگرانی که به ایران سفر میکنند بخش قابلتوجهی از زمان سفر را به این دلیل از دست میدهد که در شب امکانی برای استفاده از فضاهای فرهنگی و تفریحی و جاذبهها برای آنها وجود ندارد. نهتنها برای گردشگران خارجی که این شرایط برای گردشگران داخلی هم مشابه است و عمده مراکز فرهنگی و موزهها در پایان ساعت اداری بسته میشوند، درحالی که اتفاقا از این زمان به بعد است که مردم فرصت میکنند، موزه بروند اما وضع موجود با نیازها و شرایط آنها هیچ هماهنگی ندارد.»
از نگاه او دلیل اینکه تجربهای مانند پیادهراهسازی میدان حسنآباد شکست میخورد اما تجربه خیابان سیتیر در همان محدوده به نتیجه میرسد، این است که در دومین تجربه، عناصر مورد نیاز برای زندگی شبانه در کنار هم دیده شده: «در تجربه خیابان سیتیر زندگی شبانه به عبارتی رسمی شده، تبلیغات گستردهای در این زمینه انجام دادند و بعد از چندین ماه حالا این خیابان بهعنوان یک جاذبه برای مردم شناخته شده، هر چند در مقایسه با دیگر شهرها این یک تجربه حداقلی و ناقص است. تنها نورپردازی فضاهای شهری نیست که موجب رونق زندگی شبانه میشود، این موضوع زمانی به نتیجه میرسد که مجموعهای از بسترها کنار هم پیشبینی شود.»
«زندگی شبانه» صرف نظر از اینکه نیازمند طراحی شهری متناسب خود است، بیش از هرچیز بهدلیل قوانین و محدودیتهای بالادستی، رونق نگرفته است. در مطالعات شهری زندگی شبانه در شهرها یکی از راهکارها برای افزایش ضریب امنیت شهر در شب بهویژه در مناطق تاریخی و مرکزی و نیز دورافتادهتر است اما در ایران محدودیت ساعت کاری برای رستورانها و مراکز تفریحی تنها یکماه در سال برداشته میشود: ماه رمضان.
از نظر پلیس رستورانها و مراکز تفریحی در ساعات مشخصی از شب نهایتا ١٢ شب باید کرکرهها را پایین بکشند، چراکه به گفته آنها قرار نیست به دلیل تفریح عدهای، آرامش اکثریت شبها هم بههم بریزد! با وجود همه این محدودیتها در سالهای اخیر برخی فروشگاهها و مراکز خدماتی فعالیتهایشان را ٢٤ساعته کردهاند.
به تازگی اپلیکیشنهایی طراحی و فعال شده که کارشان تازه از ١٢شب به بعد رونق میگیرد و در هر کجای تهران به مشتریان غذای تازه میرسانند. پشتیبان این اپلیکیشنها رستورانهایی هستند که شبها کرکرههایشان پایین اما چراغ آشپزخانههایشان روشن است و درواقع زندگی شبانه زیرزمینی دارند. درحالیکه سوال این است که چرا این زندگی شبانه باید زیرزمینی باشد؟
*شهر در خدمت انسانها
اینروزها دکههای خیابانی در خیابان سیتیر تهران به موضوعی برای بحث و بررسی در گروههای شهری و گردشگری مجازی و البته سوژهای جذاب برای رستورانگردها تبدیل شده و ستاد گردشگری شهرداری تهران بهطور مستمر در حال تبلیغات و معرفی این خیابان بهعنوان یکی از خیابانهای خوشمزه پایتخت است اما آنسوی شهر نقطه مقابل تجربه این خیابان، زیرگذر چهار راه ولیعصر و همچنین زیرگذر میدان ولیعصر قرار دارند.
دو تجربهای که شهر را به نفع خودروها تغییر دادند و نه به نفع انسانها و مردم را از روی خیابان به زیر آن بردهاند. طرح و برنامههایی که مورد انتقاد کسانی قرار گرفته که ایده شهرهای انسانگرا برای زندگی انسان امروزی را ضروری میدانند.
تلاش برای تحقق ایده شهر انسانگرا، موضوعی است که در دهههای اخیر بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است. در تهران و بسیاری دیگر از شهرهای ایران در گذشته و براساس الگوهایی که از شهرسازی سنتی باقی مانده، انسانها و نیازهای زیستی آنها بوده که ساختار طراحی شهرها را شکل میداد.
چه در شهرستانها در زمانهای دور و چه در شهرهای پس از آن در دیگر دورهها ازجمله الگوهای بازمانده از شهرسازی ایرانی در دوران صفویه. اما این روند در شهرسازی مدرن در مقطعی تحتتاثیر الگوهای وارداتی از شهرهای اروپایی و در مقطعی تحتتاثیر پیامدهای اقتصادی تغییر کرده است. درواقع قدرت سرمایه بود که اجرای طرح و برنامهها را توجیهپذیر میکرد.
تلاش برای اجرای طرح و برنامههای زیرزمینی در تهران، یکی از ایدههای شهرداری تهران در زمان محمدباقر قالیباف است. ایدهای برمبنای اینکه تهران میتواند مانند برخی دیگر از شهرهای جهان، به شهری با اقتصاد زیرزمینی تبدیل شود اما اینکه این ایده برای شهری مانند تهران با طبیعت ٤ فصل و مردمی که زندگی روی خیابان را بیشتر از زندگی زیر آن دوست دارند تا چه اندازه انتخاب مناسبی است، موضوعی است که به نظر میرسد دستکم در اجرای پروژهای مانند ایوان انتظار در میدان ولیعصر جوابش را تا اندازهای گرفته است.
هزاران عابر هر روز از کنار این چاله زیرزمینی عبور میکنند و حتی رقص نور شبانه و صدای موسیقی و مجموعهای از ترفندهای دیگر آنها را وسوسه نمیکند که پلههای زیرگذر را پایین بروند و ببینند در این میدان زیرزمین رفته چه خبر است.
زیرگذر میدان ولیعصر درحالی در تهران اجرا شده که پایتخت پیش از احداث ایستگاه متروی میدان ولیعصر، تجربه زیرگذرکردن یکی از چهارراههای پرتردد تهران یعنی چهارراه ولیعصر را پشتسرگذاشت و انتقادات زیادی را به جان خرید اما شهرداری تهران بدون توجه به این انتقادات و بیتفاوت به واکنشهای اجتماعی مردمی که درنهایت به زور نردهکشی و بستهشدن راه عبور، ناگزیر از استفاده از زیرگذر این چهارراه شدند، همان تجربه را در میدان ولیعصر تکرار کرد.
«ایوان انتظار» در قلب میدان ولیعصر، حالا چاله بزرگی است در مرکز شهر که پرنده در آن پرنمیزند. همانطور که در چهارراه ولیعصر، شهروندان تهرانی اگر مجبور نباشند از زیرگذر خیابان عبور نمیکنند و هنوز که هنوز است بسیاری از آنها مسافت بیشتری را تا نقطه پایان نردههایی که راه عبور از خیابان را برای آنها مسدود کرده، طی میکنند تا برای عبور از خیابان ناچار نباشند یک سفر زیرزمینی اجباری را تجربه کنند. نتیجهای روشن مقابل چشم کسانی که روی زمین را به نفع خودروها خلوت کردهاند.
از نگاه «حسین راغفر»، اقتصاددان در تجربههایی از این دست، حقوق شهروندان به نفع منافع اقتصادی اقلیتی مصادره شده است و مانعی بر سر راه انسانمحور شدن شهرهاست، او در گفتوگو با «شهروند» به این نکته اشاره میکند که بسیاری از طرحها و برنامههای شهری که موجب تضییع حقوق شهروندی شده و توسعه شهری با نگاه انسانمحوری را تضعیف میکند، تحتتاثیر جهتگیریهای نادرست اقتصادی است: «اینها نتایج سیاستگذاریهایی است که به جای اینکه شهر را فضایی در خدمت انسانها ببیند، در خدمت سرمایه میبیند.
یکی از مهمترین اهداف احداث زیرگذرها در تهران چه در میدان و چهارراه ولیعصر ایجاد فضاهای تجاری جدیدی بوده در مناطقی که روی زمین امکان توسعه کاربریهای تجاری وجود نداشته، بنابراین راهکار دیگری را انتخاب کردند: زیرزمینی کردن زندگی روزمره شهری به نفع فضاهای تجاری. آنقدر که تغییرات کالبدی در تهران مورد توجه قرار گرفته، به نیازها و مسائل اجتماعی توجه نشده است. همانطور که در گذشته پروژهای مانند نواب سمبل بیتوجهی به مسائل اجتماعی شهرسازی بوده و هنوز هم پیامدهای آن دیده میشود.
در نتیجه همان سیاستها و تداوم همان نگاه است که تهران را به شهری تبدیل کرده که هیچچیز در آن از قاعده و اصول تبعیت نمیکند. آنچه در تهران گذشته و میگذرد اجرای سیاستهایی به نفع فرادستان و تقویت منافع اقلیتی در مقابل نادیده گرفتن منافع اکثریت بوده. تکرار تجربههایی مشابه میدان ولیعصر در میدانهای دیگر تهران به معنای نادیده گرفتن حقوق شهروندی به نفع سرمایهداران است.»
به گفته او: «ما وقتی درباره اقتصاد شهری حرف میزنیم نباید فقط به اینکه شهرداری چقدر درآمد یا بدهی دارد، توجه کنیم، اتفاقا امروز در تهران بیشتر باید به آن بخشی از اقتصاد توجه کرد که منجر به مشکلات اجتماعی، تضییع حقوق شهروندی و تنزل کیفیت زندگی در شهری مانند تهران شده، نابرابری را افزایش داده و پیامدهای مخاطرهآمیز اجتماعی به بار آورده است. ما در همین زندگی روزمره میتوانیم نشانههای آشکاری را ببینیم که در اقتصاد بیمار شهری ریشه دارد.»
از نگاه راغفر، حلوفصل بخشی از مسائل اجتماعی در شهر تهران و از آن جمله حرکت به سمت شهری که انسانها در آن اولویت داشته باشند، نیازمند برنامهریزی آیندهنگرانه است: «اگر امروز مسائل اقتصادی پیامدهای زیادی را به تهران تحمیل کرده و مسائل اجتماعی به بار آورده، باید به خاطر داشته باشیم که حل مسأله تهران بهنوعی مستلزم حل مسائل کلان اقتصادی کشور است. ریشههای نابسامانی اقتصادی تهران تنها در حوزه مدیریت شهری و شورا نیست، بلکه به همه نهادهای درگیر و فعال در حوزه اقتصاد بازمیگردد و به همین دلیل هم مسائل اقتصادی و به تبع آن مسائل اجتماعی در تهران پیچیده است و راهحل سادهای ندارد.»
روزنامه شهروند
9353
آنچه اینروزها در خیابان سی تیر تهران میگذرد، بخش کوچکی از ایدهها و برنامههایی است که سالها پیش از این قرار بود در هسته تاریخی تهران اجرایی شود. اواخر دهه٧٠ طرحی توسط گروهی از مشاوران برای پیادهراهسازی در منطقه١٢ و احیای جاذبههای گردشگری تدوین شده بود. این طرح پیشنهاداتی را برای طراحی مسیرهای پیاده در منطقه ١٢ ارایه کرده بود که جاذبههای تاریخی و گردشگری این منطقه و محورهای خاطرهانگیز را به هم متصل میکرد و تا محدوده بازار پیش میرفت.
ایده اصلی برای اجرای آن از سویی احیای گردشگری شهری و از سوی دیگر پیدا کردن راهحلهایی برای مواجهه با شبمرگی در هسته تاریخی تهران بود. محدودهای که پیشروی کاربریهای تجاری و اداری منجر به افزایش آسیبها و چالشهای اجتماعی در آن شده و چراغ زندگی در خانههایش رو به خاموشی گذارده بود.
این طرح با مرمت و احیای یکی از قدیمیترین میدانهای تهران در منطقه ١٢ یعنی «حسنآباد» کلید خورد. ساختمانهای فراموششده در میدانی که زمانی به هشت گنبدان معروف بود و بعد نام حسنآباد روی پیشانیاش نشست، ناگهان از سایه به آفتاب آمدند. پای طراحان و مهندسان به اینجا باز شد و بعد از مرمت و نورپردازی، میدان را سنگفرش کردند.
همه اینها به امید این بود که شبها مرکزی برای برنامههای فرهنگی و هنری خیابانی باشد. حدود ١٥سال پیش از اینروزها، تلاش شهرداری وقت تهران برای عملیاتیکردن پروژه پیادهراهسازی در این محدوده، زودتر از آنچه همه انتظار داشتند با شکست مواجه شد.
میدان حسنآباد اگرچه زیبا شده بود و شبها با وجود نورپردازی فوقالعادهاش در قلب تهران میدرخشید، اما نه مرکزی برای برگزاری برنامههای فرهنگی شد و نه توانست مدت زمانی زیادی بهعنوان یک پیادهراه به حیاتش ادامه دهد. اعتراض کسبه بالا گرفت، گرههای ترافیکی کورتر شد و چندماه بعد روی همان سنگفرشهای پیادهراه، خودروها به حرکت افتادند.
حالا تنها بقایایی از آن تجربه در حاشیه میدان باقیمانده، اما چند صد متر آن طرفتر در خیابان سیتیر، بازار کافههای خیابانی گرم است؛ تجربه تازهای که حالا ١٥سال پس از آن روزها، مردم را از گوشهوکنار شهر از محلههای دور و نزدیک به مرکز شهر تهران میکشاند به هسته تاریخی فراموششده که تا پیش از این بسیاری از شهروندان این شهر حتی چندسال یکبار هم که شده، گذرشان به آنجا نمیافتاد.
تهران با وجود اینکه شبها یکی از روشنترین پایتختهای جهان است اما زندگی شبانه در آن رونق چندانی ندارد. زندگی شبانه بهویژه در کلانشهرها تجربهای رو به گسترش در شهرهای مدرن است. پاسخی به نیازهای انسان امروز که روز عرصه فعالیت او است و شب فرصت تفریحش.
با همین رویکرد و در پاسخ به همین نیاز است که بسیاری از شهرها طراحی و زندهسازی فضاهای شهری در شب را برای تداوم حیات شهری و ارتقای کیفیت زندگی جمعی مورد توجه قرار دادهاند. درواقع آنچه در این شهرها دیده میشود، بهرهمندی از الگوی ٨ساعت کار، ٨ ساعت تفریح و
٨ ساعت استراحت نیست؛ الگویی که اکنون در کشور ما در جریان است، بلکه آنها زندگی در شهرها را ٢٤ساعته تعریف کردهاند. این شرایط تنها امکانی برای شهروندان آنها نیست، بلکه فرصتی برای گردشگری نیز است.
بهگفته «محمد بهرهمند»، راهنمای تور و کارشناس گردشگری، یکی از جاذبههای مهم در شهرهای توریستی جهان، زندگی شبانه است: «در تهران همزمان با ماه رمضان که سینماها و رستورانها و حتی باشگاهها تا صبح فعالیت میکنند، درواقع شهر تجربهای از زندگی شبانه را پشتسر میگذراند. امکانی که عملا در دیگر ماههای سال برای مردم وجود ندارد.
معدود سینماها و مراکزی که شبانهروزی هستند مثل رستورانها، آبمیوهفروشیها و فروشگاههایی مانند شهروند در سایر ماهها هم مراجعهکنندگان زیادی دارند، اینها و تجربه اخیر خیابان سیتیر نشان میدهد زمینههای زندگی شبانه پررونق در تهران وجود دارد اما بسترهایش آماده نیست.
تجربه نشان میدهد، در هر کجا این زمینهها آماده بوده، جواب داده و مردم استقبال کردهاند. سال گذشته و پس از پایان ماه رمضان اعلام شد که سانسهای نیمهشب تا سحر در بیشتر سینماها و در بیشتر شبها پر بوده.»
بهگفته او تقویت زندگی شبانه، در مناطق فرهنگی و تاریخی میتواند گردشگری شهری را وارد مرحله تازهای کند: «تجربه خیابان سیتیر برای تهران با همه نقاط قوت و ضعفش، تجربه نسبتا موفقی است که نشان میدهد حتی با سرمایهگذاری محدود به آسانی میتوان در بخشهای مختلف شهری مانند تهران که در گذشته کسی از آن سراغی نمیگرفت، شرایط تازهای ایجاد کرد، هر چند که آنجا هم الان محدودیت زمانی وجود دارد. در ساعت مشخصی کافهها میبندند و تمام. درحالیکه مردم هنوز دوست دارند بمانند.
به نظرم باید تابوی زندگی شبانه در تهران شکسته شود.»
تجربه زندگی شبانه در شهرهایی مانند رم و پاریس یا نزدیکتر سنپترزبورگ و استانبول رویای بسیاری از گردشگران است، تهران اما چنین ظرفیتی را برای خود تعریف نکرده و جزو پایتختهای فاقد زندگی شبانه است و از نیمه شب کاملا تعطیل میشود. با وجود اینکه طرح و برنامههایی برای مرمت و احیای بناهای تاریخی در هسته تاریخی تهران آغاز شده اما مجموعه عواملی که بتواند در کنار هم گردشگری شبانه را در تهران در جایگاهی که باید بنشاند، هماهنگ و برنامهریزیشده عمل نمیکنند.
بهگفته «بهرهمند» اگر ما میخواهیم در زمینه گردشگری شهری بهطور جدی و برنامهریزی شده کار کنیم، یکی از اقدامات مهم ایجاد تغییرات به سمتی است که امکان استفاده گردشگران از شهرها ٢٤ساعته ممکن باشد، چون این موضوع با بحث اقتصادی گردشگری مرتبط است.
درحالحاضر گردشگرانی که به ایران سفر میکنند بخش قابلتوجهی از زمان سفر را به این دلیل از دست میدهد که در شب امکانی برای استفاده از فضاهای فرهنگی و تفریحی و جاذبهها برای آنها وجود ندارد. نهتنها برای گردشگران خارجی که این شرایط برای گردشگران داخلی هم مشابه است و عمده مراکز فرهنگی و موزهها در پایان ساعت اداری بسته میشوند، درحالی که اتفاقا از این زمان به بعد است که مردم فرصت میکنند، موزه بروند اما وضع موجود با نیازها و شرایط آنها هیچ هماهنگی ندارد.»
از نگاه او دلیل اینکه تجربهای مانند پیادهراهسازی میدان حسنآباد شکست میخورد اما تجربه خیابان سیتیر در همان محدوده به نتیجه میرسد، این است که در دومین تجربه، عناصر مورد نیاز برای زندگی شبانه در کنار هم دیده شده: «در تجربه خیابان سیتیر زندگی شبانه به عبارتی رسمی شده، تبلیغات گستردهای در این زمینه انجام دادند و بعد از چندین ماه حالا این خیابان بهعنوان یک جاذبه برای مردم شناخته شده، هر چند در مقایسه با دیگر شهرها این یک تجربه حداقلی و ناقص است. تنها نورپردازی فضاهای شهری نیست که موجب رونق زندگی شبانه میشود، این موضوع زمانی به نتیجه میرسد که مجموعهای از بسترها کنار هم پیشبینی شود.»
«زندگی شبانه» صرف نظر از اینکه نیازمند طراحی شهری متناسب خود است، بیش از هرچیز بهدلیل قوانین و محدودیتهای بالادستی، رونق نگرفته است. در مطالعات شهری زندگی شبانه در شهرها یکی از راهکارها برای افزایش ضریب امنیت شهر در شب بهویژه در مناطق تاریخی و مرکزی و نیز دورافتادهتر است اما در ایران محدودیت ساعت کاری برای رستورانها و مراکز تفریحی تنها یکماه در سال برداشته میشود: ماه رمضان.
از نظر پلیس رستورانها و مراکز تفریحی در ساعات مشخصی از شب نهایتا ١٢ شب باید کرکرهها را پایین بکشند، چراکه به گفته آنها قرار نیست به دلیل تفریح عدهای، آرامش اکثریت شبها هم بههم بریزد! با وجود همه این محدودیتها در سالهای اخیر برخی فروشگاهها و مراکز خدماتی فعالیتهایشان را ٢٤ساعته کردهاند.
به تازگی اپلیکیشنهایی طراحی و فعال شده که کارشان تازه از ١٢شب به بعد رونق میگیرد و در هر کجای تهران به مشتریان غذای تازه میرسانند. پشتیبان این اپلیکیشنها رستورانهایی هستند که شبها کرکرههایشان پایین اما چراغ آشپزخانههایشان روشن است و درواقع زندگی شبانه زیرزمینی دارند. درحالیکه سوال این است که چرا این زندگی شبانه باید زیرزمینی باشد؟
*شهر در خدمت انسانها
اینروزها دکههای خیابانی در خیابان سیتیر تهران به موضوعی برای بحث و بررسی در گروههای شهری و گردشگری مجازی و البته سوژهای جذاب برای رستورانگردها تبدیل شده و ستاد گردشگری شهرداری تهران بهطور مستمر در حال تبلیغات و معرفی این خیابان بهعنوان یکی از خیابانهای خوشمزه پایتخت است اما آنسوی شهر نقطه مقابل تجربه این خیابان، زیرگذر چهار راه ولیعصر و همچنین زیرگذر میدان ولیعصر قرار دارند.
دو تجربهای که شهر را به نفع خودروها تغییر دادند و نه به نفع انسانها و مردم را از روی خیابان به زیر آن بردهاند. طرح و برنامههایی که مورد انتقاد کسانی قرار گرفته که ایده شهرهای انسانگرا برای زندگی انسان امروزی را ضروری میدانند.
تلاش برای تحقق ایده شهر انسانگرا، موضوعی است که در دهههای اخیر بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است. در تهران و بسیاری دیگر از شهرهای ایران در گذشته و براساس الگوهایی که از شهرسازی سنتی باقی مانده، انسانها و نیازهای زیستی آنها بوده که ساختار طراحی شهرها را شکل میداد.
چه در شهرستانها در زمانهای دور و چه در شهرهای پس از آن در دیگر دورهها ازجمله الگوهای بازمانده از شهرسازی ایرانی در دوران صفویه. اما این روند در شهرسازی مدرن در مقطعی تحتتاثیر الگوهای وارداتی از شهرهای اروپایی و در مقطعی تحتتاثیر پیامدهای اقتصادی تغییر کرده است. درواقع قدرت سرمایه بود که اجرای طرح و برنامهها را توجیهپذیر میکرد.
تلاش برای اجرای طرح و برنامههای زیرزمینی در تهران، یکی از ایدههای شهرداری تهران در زمان محمدباقر قالیباف است. ایدهای برمبنای اینکه تهران میتواند مانند برخی دیگر از شهرهای جهان، به شهری با اقتصاد زیرزمینی تبدیل شود اما اینکه این ایده برای شهری مانند تهران با طبیعت ٤ فصل و مردمی که زندگی روی خیابان را بیشتر از زندگی زیر آن دوست دارند تا چه اندازه انتخاب مناسبی است، موضوعی است که به نظر میرسد دستکم در اجرای پروژهای مانند ایوان انتظار در میدان ولیعصر جوابش را تا اندازهای گرفته است.
هزاران عابر هر روز از کنار این چاله زیرزمینی عبور میکنند و حتی رقص نور شبانه و صدای موسیقی و مجموعهای از ترفندهای دیگر آنها را وسوسه نمیکند که پلههای زیرگذر را پایین بروند و ببینند در این میدان زیرزمین رفته چه خبر است.
زیرگذر میدان ولیعصر درحالی در تهران اجرا شده که پایتخت پیش از احداث ایستگاه متروی میدان ولیعصر، تجربه زیرگذرکردن یکی از چهارراههای پرتردد تهران یعنی چهارراه ولیعصر را پشتسرگذاشت و انتقادات زیادی را به جان خرید اما شهرداری تهران بدون توجه به این انتقادات و بیتفاوت به واکنشهای اجتماعی مردمی که درنهایت به زور نردهکشی و بستهشدن راه عبور، ناگزیر از استفاده از زیرگذر این چهارراه شدند، همان تجربه را در میدان ولیعصر تکرار کرد.
«ایوان انتظار» در قلب میدان ولیعصر، حالا چاله بزرگی است در مرکز شهر که پرنده در آن پرنمیزند. همانطور که در چهارراه ولیعصر، شهروندان تهرانی اگر مجبور نباشند از زیرگذر خیابان عبور نمیکنند و هنوز که هنوز است بسیاری از آنها مسافت بیشتری را تا نقطه پایان نردههایی که راه عبور از خیابان را برای آنها مسدود کرده، طی میکنند تا برای عبور از خیابان ناچار نباشند یک سفر زیرزمینی اجباری را تجربه کنند. نتیجهای روشن مقابل چشم کسانی که روی زمین را به نفع خودروها خلوت کردهاند.
از نگاه «حسین راغفر»، اقتصاددان در تجربههایی از این دست، حقوق شهروندان به نفع منافع اقتصادی اقلیتی مصادره شده است و مانعی بر سر راه انسانمحور شدن شهرهاست، او در گفتوگو با «شهروند» به این نکته اشاره میکند که بسیاری از طرحها و برنامههای شهری که موجب تضییع حقوق شهروندی شده و توسعه شهری با نگاه انسانمحوری را تضعیف میکند، تحتتاثیر جهتگیریهای نادرست اقتصادی است: «اینها نتایج سیاستگذاریهایی است که به جای اینکه شهر را فضایی در خدمت انسانها ببیند، در خدمت سرمایه میبیند.
یکی از مهمترین اهداف احداث زیرگذرها در تهران چه در میدان و چهارراه ولیعصر ایجاد فضاهای تجاری جدیدی بوده در مناطقی که روی زمین امکان توسعه کاربریهای تجاری وجود نداشته، بنابراین راهکار دیگری را انتخاب کردند: زیرزمینی کردن زندگی روزمره شهری به نفع فضاهای تجاری. آنقدر که تغییرات کالبدی در تهران مورد توجه قرار گرفته، به نیازها و مسائل اجتماعی توجه نشده است. همانطور که در گذشته پروژهای مانند نواب سمبل بیتوجهی به مسائل اجتماعی شهرسازی بوده و هنوز هم پیامدهای آن دیده میشود.
در نتیجه همان سیاستها و تداوم همان نگاه است که تهران را به شهری تبدیل کرده که هیچچیز در آن از قاعده و اصول تبعیت نمیکند. آنچه در تهران گذشته و میگذرد اجرای سیاستهایی به نفع فرادستان و تقویت منافع اقلیتی در مقابل نادیده گرفتن منافع اکثریت بوده. تکرار تجربههایی مشابه میدان ولیعصر در میدانهای دیگر تهران به معنای نادیده گرفتن حقوق شهروندی به نفع سرمایهداران است.»
به گفته او: «ما وقتی درباره اقتصاد شهری حرف میزنیم نباید فقط به اینکه شهرداری چقدر درآمد یا بدهی دارد، توجه کنیم، اتفاقا امروز در تهران بیشتر باید به آن بخشی از اقتصاد توجه کرد که منجر به مشکلات اجتماعی، تضییع حقوق شهروندی و تنزل کیفیت زندگی در شهری مانند تهران شده، نابرابری را افزایش داده و پیامدهای مخاطرهآمیز اجتماعی به بار آورده است. ما در همین زندگی روزمره میتوانیم نشانههای آشکاری را ببینیم که در اقتصاد بیمار شهری ریشه دارد.»
از نگاه راغفر، حلوفصل بخشی از مسائل اجتماعی در شهر تهران و از آن جمله حرکت به سمت شهری که انسانها در آن اولویت داشته باشند، نیازمند برنامهریزی آیندهنگرانه است: «اگر امروز مسائل اقتصادی پیامدهای زیادی را به تهران تحمیل کرده و مسائل اجتماعی به بار آورده، باید به خاطر داشته باشیم که حل مسأله تهران بهنوعی مستلزم حل مسائل کلان اقتصادی کشور است. ریشههای نابسامانی اقتصادی تهران تنها در حوزه مدیریت شهری و شورا نیست، بلکه به همه نهادهای درگیر و فعال در حوزه اقتصاد بازمیگردد و به همین دلیل هم مسائل اقتصادی و به تبع آن مسائل اجتماعی در تهران پیچیده است و راهحل سادهای ندارد.»
روزنامه شهروند
9353
کپی شد