از رانندههای تاکسی و پیک موتوری که مدیرعامل شرکت شدند تا وام 65 میلیاردی که ظرف 20 دقیقه آماده پرداخت بود؛ جالبترین بخش از چهارمین جلسه علنی رسیدگی به اتهامات حسین هدایتی و دیگر متهمان مرتبط بود. رسیدگی به این پرونده که از هفته گذشته در شعبه سوم دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اخلالگران و مفسدان اقتصادی به ریاست قاضی مسعودیمقام آغاز شده بود، دیروز هم با دفاع چند متهم دیگر پیگیری شد. حسین حدادان، نورالدین مقصودیانی، مهدی فتحی و احمد رفیعی به اتهام معاونت در اخلال در نظام اقتصادی در جهت اخذ تسهیلات کلان بانکی از خود دفاع کردند. حسین هدایتی هم در بخشی از دادگاه از خود دفاع کرد. نکته قابل تأمل در جلسه دیروز و در غیاب علی اکبر یقینی یکی از متهمان اصلی که متواری است، حکایت پیمودن یک شبه ره صد ساله بود. از راننده آژانس و پیک موتوری و راننده شرکتی که بدون هیچ اطلاع و تخصصی مدیرعامل شرکت شدهاند و بعد متوجه شدهاند که مبالغ کلانی به نام آنها وام گرفته شده است.
به گفته متهمان، علی اکبر یقینی ظاهری مذهبی داشته که هم هیأت عزاداری داشته و هم در کربلا موکب داشته و در لوای همین اقدامات به ظاهر مذهبی اعتماد جلب میکرده است. بعد از دفاعیات متهمان به شرح زیر، قاضی ادامه بررسی پرونده را به روز دوشنبه هفته آینده موکول کرد.
70 میلیارد وام برای متهمی که خود خبر نداشت
متهم احمد رفیعی: به ما نگفته بودند که میخواهند وام بگیرند. آقای یقینی گفت باید در بانک سرمایه شعبه برج فرمان حساب باز کنید تا بعد شرکت جابجا و به آقای هدایتی واگذار شود. اما در بانک چند سند را به ما دادند تا امضا کنیم. آنجا بود که فهمیدیم میخواهند وام بگیرند. بعد از چندماه رفتیم بانک و گفتند شما 70 میلیارد وام گرفتهاید.
راننده تاکسی که مدیرعامل شد
متهم حسین حدادان: اتهامات را قبول ندارم. جناب آقای قاضی! من فقط یک راننده تاکسی هستم. در شرکتی که بعداً به اسم من ثبت شد، کارهای اداریشان را انجام میدادم. یک روز آقای مقدم به من گفت میخواهیم شرکت بزنیم و کارآفرینی کنیم و در آنجا به من پیشنهاد مدیرعاملی داد و گفت که فقط حضور فیزیکی شما لازم است. من سند تجاری امضا نکردم، اما سند دیگر امضا میکردم. به خدا قسم من اصلاً نمیدانستم که اینها میخواهند وام بگیرند و وقتی ما را به بانک سرمایه بردند گفتند که فقط برای افتتاح حساب است. نیما مقدم که نماینده اکبر یقینی بود، ما را به بانک برد و زمانی که افتتاح حساب کردیم، آقای مقدم یکسری برگه آورد و گفت: امضا کن و من وقتی پرسیدم اینها چیست، گفت نگران نباش یقینی گفته امضا کن، مشکلی نیست. آقای قاضی مگر میشود در ظرف 20 دقیقه وام 65 میلیاردی گرفت. آنها به من یک دسته چک دادند و سپس چکهای سفید امضا شده را از من گرفتند. وقتی گفتم که باعث دردسر من میشود، گفته شد که آقای یقینی گفته است خیالت راحت.
پیشنهاد مدیرعاملی به راننده آژانس
متهم مهدی فتحی: سال 81 در آژانس تلفنی مشغول بودم و گاهی از طریق آقای مقدم کارهای شرکت را انجام میدادم. ایشان مورد اعتماد آقای یقینی و دوست چندین ساله من بود. یک روز ایشان تماس گرفت و گفت تو زمین خوردهای با حاج آقا (یقینی) صحبت کردم شما را در شرکت استخدام کند. گفتم کار شرکت بلد نیستم. گفتند به مرور یاد می گیری. به من سمت مدیرعاملی شرکت عمران تجارت امین را پیشنهاد داده بودند. از حاج آقا (یقینی) تعریف کردند، گفتند چند هیأت دارد و هر سال اربعین با هزینه خود چند نفر را به کربلا میفرستد و حدود 12 روز نذری می دهد. تنها وامی که من گرفتم، مربوط به دهه 80 و وام ازدواج بوده است که آن هم پس از چهار بار به بانک رفتن، از گرفتن آن منصرف شده بودم. اما کار ما در بانک سرمایه 20 دقیقه یا نهایت نیم ساعت طول کشید. بعدها متوجه شدیم که وام گرفته شده است. یک روز در سال 92 آقای رفیعی با همه بچهها تماس میگیرد و میگوید فلانی چه نشستهاید که بدبخت شدیم. اینها وام گرفتند و گفت این را پس از مراجعه به بانک و زمان گرفتن پرینت حسابش متوجه شده است.
مدیرعاملی که همزمان پیک موتوری بود
متهم نورالدین مقصودیانی: کار من پیک موتوری است و قبل از آن هم کارگر فصلی بودم که آقایی که الان در قید حیات نیست، من را به آقای یقینی معرفی کرد. مدتی هم پیک موتوری آقای یقینی بودم تا اینکه ایشان به من گفت تو آدم خوبی هستی میخواهم یک شرکت به نامت بزنم. بعد از این موضوع من دو سال همزمان مدیرعامل شرکت و پیک موتوری بودم. آقای یقینی یک آدم معتقد هیأتی بود که در کربلا موکب داشت و من براساس اعتقاداتم ١٤ روز در موکب ایشان در کربلا خدمت کردم. اگر آقای یقینی میگفت الان شب است، من قبول میکردم. بعد هم که اسم آقای هدایتی آمد چون برند ورزشی بود و سایت خیریه داشت، به ایشان هم اعتماد کردم. من حتی تفاوت وام و تسهیلات را هم نمیدانم. اسم شرکت ما «جاوید گشت هیرمند» بود و در سال 94 به بانک سرمایه شعبه مرکزی رفتم و حدود 130 میلیارد وام گرفتم. آقای قاضی! من معنای کلمه پولشویی را تا زمان خواندن کیفرخواست نمیدانستم. من چه مدیرعامل و عضو هیأت مدیرهای هستم که به پیک موتوری بودن ادامه دادم؟
هدایتی کل بدهی متهمان را به گردن گرفت
متهم حسین هدایتی: اینها (متهمان دیگر) مظلومانه محاکمه میشوند و رئیس آنها (یقینی) حتی جرأت ندارد مردانه بیاید از این افراد دفاع کند و جرم را گردن بگیرد. من اقرار میکنم کل بدهی به گردن من است. آقای قاضی در صدور رأی عجله نکنید. شب دراز است و قلندر بیدار، کارشناس بفرستید پروژه را ببیند. یکی به داد من برسد. یک کارشناس ملک یا بانک تحقیق کند. سند املاک ساخته نشده عرصه و عیان تحویل بانک شده است در حالی که اصلاً ساخته نشده و ما این را دو شب پیش فهمیدیم. شاید عقل جِن هم به این کار نرسد که با ملکی که ساخته نشده، سند گرفته شود. آقای قهرمانی (نماینده دادستان) من از زرنگی به این روز افتادم. طبق محاسباتم، در خرید ملک سود می کردم. زمانی که فهمیدم سرم کلاه رفته، سند 3 ملک در شمیران را فک رهن نکردم.
روزنامه ایران
تهرام/3001/
تهرا
به گفته متهمان، علی اکبر یقینی ظاهری مذهبی داشته که هم هیأت عزاداری داشته و هم در کربلا موکب داشته و در لوای همین اقدامات به ظاهر مذهبی اعتماد جلب میکرده است. بعد از دفاعیات متهمان به شرح زیر، قاضی ادامه بررسی پرونده را به روز دوشنبه هفته آینده موکول کرد.
70 میلیارد وام برای متهمی که خود خبر نداشت
متهم احمد رفیعی: به ما نگفته بودند که میخواهند وام بگیرند. آقای یقینی گفت باید در بانک سرمایه شعبه برج فرمان حساب باز کنید تا بعد شرکت جابجا و به آقای هدایتی واگذار شود. اما در بانک چند سند را به ما دادند تا امضا کنیم. آنجا بود که فهمیدیم میخواهند وام بگیرند. بعد از چندماه رفتیم بانک و گفتند شما 70 میلیارد وام گرفتهاید.
راننده تاکسی که مدیرعامل شد
متهم حسین حدادان: اتهامات را قبول ندارم. جناب آقای قاضی! من فقط یک راننده تاکسی هستم. در شرکتی که بعداً به اسم من ثبت شد، کارهای اداریشان را انجام میدادم. یک روز آقای مقدم به من گفت میخواهیم شرکت بزنیم و کارآفرینی کنیم و در آنجا به من پیشنهاد مدیرعاملی داد و گفت که فقط حضور فیزیکی شما لازم است. من سند تجاری امضا نکردم، اما سند دیگر امضا میکردم. به خدا قسم من اصلاً نمیدانستم که اینها میخواهند وام بگیرند و وقتی ما را به بانک سرمایه بردند گفتند که فقط برای افتتاح حساب است. نیما مقدم که نماینده اکبر یقینی بود، ما را به بانک برد و زمانی که افتتاح حساب کردیم، آقای مقدم یکسری برگه آورد و گفت: امضا کن و من وقتی پرسیدم اینها چیست، گفت نگران نباش یقینی گفته امضا کن، مشکلی نیست. آقای قاضی مگر میشود در ظرف 20 دقیقه وام 65 میلیاردی گرفت. آنها به من یک دسته چک دادند و سپس چکهای سفید امضا شده را از من گرفتند. وقتی گفتم که باعث دردسر من میشود، گفته شد که آقای یقینی گفته است خیالت راحت.
پیشنهاد مدیرعاملی به راننده آژانس
متهم مهدی فتحی: سال 81 در آژانس تلفنی مشغول بودم و گاهی از طریق آقای مقدم کارهای شرکت را انجام میدادم. ایشان مورد اعتماد آقای یقینی و دوست چندین ساله من بود. یک روز ایشان تماس گرفت و گفت تو زمین خوردهای با حاج آقا (یقینی) صحبت کردم شما را در شرکت استخدام کند. گفتم کار شرکت بلد نیستم. گفتند به مرور یاد می گیری. به من سمت مدیرعاملی شرکت عمران تجارت امین را پیشنهاد داده بودند. از حاج آقا (یقینی) تعریف کردند، گفتند چند هیأت دارد و هر سال اربعین با هزینه خود چند نفر را به کربلا میفرستد و حدود 12 روز نذری می دهد. تنها وامی که من گرفتم، مربوط به دهه 80 و وام ازدواج بوده است که آن هم پس از چهار بار به بانک رفتن، از گرفتن آن منصرف شده بودم. اما کار ما در بانک سرمایه 20 دقیقه یا نهایت نیم ساعت طول کشید. بعدها متوجه شدیم که وام گرفته شده است. یک روز در سال 92 آقای رفیعی با همه بچهها تماس میگیرد و میگوید فلانی چه نشستهاید که بدبخت شدیم. اینها وام گرفتند و گفت این را پس از مراجعه به بانک و زمان گرفتن پرینت حسابش متوجه شده است.
مدیرعاملی که همزمان پیک موتوری بود
متهم نورالدین مقصودیانی: کار من پیک موتوری است و قبل از آن هم کارگر فصلی بودم که آقایی که الان در قید حیات نیست، من را به آقای یقینی معرفی کرد. مدتی هم پیک موتوری آقای یقینی بودم تا اینکه ایشان به من گفت تو آدم خوبی هستی میخواهم یک شرکت به نامت بزنم. بعد از این موضوع من دو سال همزمان مدیرعامل شرکت و پیک موتوری بودم. آقای یقینی یک آدم معتقد هیأتی بود که در کربلا موکب داشت و من براساس اعتقاداتم ١٤ روز در موکب ایشان در کربلا خدمت کردم. اگر آقای یقینی میگفت الان شب است، من قبول میکردم. بعد هم که اسم آقای هدایتی آمد چون برند ورزشی بود و سایت خیریه داشت، به ایشان هم اعتماد کردم. من حتی تفاوت وام و تسهیلات را هم نمیدانم. اسم شرکت ما «جاوید گشت هیرمند» بود و در سال 94 به بانک سرمایه شعبه مرکزی رفتم و حدود 130 میلیارد وام گرفتم. آقای قاضی! من معنای کلمه پولشویی را تا زمان خواندن کیفرخواست نمیدانستم. من چه مدیرعامل و عضو هیأت مدیرهای هستم که به پیک موتوری بودن ادامه دادم؟
هدایتی کل بدهی متهمان را به گردن گرفت
متهم حسین هدایتی: اینها (متهمان دیگر) مظلومانه محاکمه میشوند و رئیس آنها (یقینی) حتی جرأت ندارد مردانه بیاید از این افراد دفاع کند و جرم را گردن بگیرد. من اقرار میکنم کل بدهی به گردن من است. آقای قاضی در صدور رأی عجله نکنید. شب دراز است و قلندر بیدار، کارشناس بفرستید پروژه را ببیند. یکی به داد من برسد. یک کارشناس ملک یا بانک تحقیق کند. سند املاک ساخته نشده عرصه و عیان تحویل بانک شده است در حالی که اصلاً ساخته نشده و ما این را دو شب پیش فهمیدیم. شاید عقل جِن هم به این کار نرسد که با ملکی که ساخته نشده، سند گرفته شود. آقای قهرمانی (نماینده دادستان) من از زرنگی به این روز افتادم. طبق محاسباتم، در خرید ملک سود می کردم. زمانی که فهمیدم سرم کلاه رفته، سند 3 ملک در شمیران را فک رهن نکردم.
روزنامه ایران
تهرام/3001/
تهرا
کپی شد