اگر یک مهمان خارجی برایتان بیاید و بخواهید شهر را به او نشان بدهید تا با فرهنگ و تاریخ کشورمان آشنا شود، کجا را انتخاب میکنید؟ شاید اولین انتخاب همه موزه یا بازار باشد اما شاید گشتن در خیابانها هم ایده بدی نباشد. مجسمهها و نقاشیهای دیواری جزئی از جاذبههای شهری به شمار میآیند اما چقدر از این المانهای شهری میتوانند همزمان نشاندهنده فرهنگ یا تاریخ و تمدن ایرانی باشند؟
در ساخت المانهای شهری مانند مجسمه، نقاشی دیواری یا نقوشبرجسته میتوان از موضوعهای متفاوتی استفاده کرد، مسائل فرهنگی، تاریخی، مناسبتی، هنری و حتی صرفا تزئینی یا انتزاعی. برخی معتقدند که میتوان از پتانسیل المانهای شهری برای شناساندن مفاخر و فرهنگ و تمدن استفاده کرد.
مجسمههایی که نمیشناسند یا نمیبینند
محمدجواد حقشناس، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران در آیین افتتاحیه ششمین دوسالانه مجسمههای شهری گفته است: «وظیفه آراستگی در شهر و ایجاد فضای مناسب شهری و خلق فضاهایی که تبدیل به خاطره برای شهروندان شود، در مدیریت شهری به عهده سازمان زیباسازی است که با شکل دادن به المانها و خلق آنها، همچنین با مناسب سازی محیط شهری و ایجاد دیوارنگاریها و خلق مجسمههای شهری فرصتی برای شهروندان ایجاد کند که آنها به شهر فکر کنند». او با طرح این پرسش که چرا اتفاقی چون مجسمه میدان فردوسی به ندرت در شهر رخ داده است، بیان کرده است: «ما چهرههای ماندگار بسیاری از دیرباز تا امروز در کشورمان داریم که بسیاری از آنها جهانی هستند اما چرا هیچ تصویری از این نامآوران در شهر تهران دیده نمیشود؟ ما در این حوزه کمکاری کردهایم و این ستم بزرگی به فرزندان این آب و خاک است. باید به جای آنکه تور لیدرها درباره اشخاص تاثیرگذار فرهنگی، هنری، سیاسی و ... حرف بزنند، در شهرها باید ما به ازاهای تصویری از آنها داشته باشیم». اما آیا واقعا استفاده از تصویر نامآوران در سطح شهر تهران به اندازه کافی صورت گرفته است؟ کیانوش غریبپور، گرافیست و مدرس دانشگاه در پاسخ این سوال به «ابتکار» میگوید: نه، چون چنین اتفاقی چندان به چشم نمیآید. معمولا در دنیا اینگونه مجسمهها در دو دسته سردیس یا مجسمه کامل ساخته میشوند. هر کدام از این دو دسته باید در موقعیتهای مشخصی نصب شوند که بیننده انتظار دیدن آنها را در بخشی از شهرسازی و معماری که در آن زندگی میکند، داشته باشد. به طور مثال مجسمه آیتالله طالقانی و مدرس در چهارراه طالقانی و ابتدای خیابان مدرس نصب شدهاند، اما هیچکس آنها را نمیبیند حتی اگر آنها را رنگ کنیم یا حتی بهگونهای توجه مخاطب را جلب کنیم، کمتر کسی این مجسمهها را میبیند و این به آن معنی است که همین مجسمههایی هم که وجود دارند، توسط مخاطب دیده نمیشوند. اگر قرار باشد ما به چنین استراتژیای فکر کنیم که مجسمههای شهری به عنوان تورلیدر عمل کنند، باید فراوانی و طراحی مجسمهها در محیط شهری به حدی رسیده باشد که بیننده به دنبالش بگردد و آن را پیدا کند.
غریبپور با اشاره به اهمیت همکاری دستگاههای مختلف برای آشنایی مردم با چهره افراد برجسته، میگوید: در این میان موضوع دیگری هم وجود دارد و آن آشنایی مردم با چهره نامآوران است. ممکن است شهروندان با چهره یک شخصیت برجسته آشنا نباشند که اگر مجسمهاش را هم دیدند او را بهجا بیاورند. بنابراین دستیابی به این هدف نیازمند برخی پیوستهای دیگر هم هست. ما باید برای آشنایی مردم با این چهرهها از رسانههای دیگر تلاش کرده باشیم تا مردم با دیدن مجسمهها آنها را بشناسند. از این جهت میتوان گفت که مجسمهها باید عنصر مکمل و تمامکننده باشند. این ماجرا یک اتفاق تکساحتی نیست و چندین مولفه باید با هم برآورده شوند تا این خواسته برآورده شود.
آشفتگی تصویری تهران و گمگشتگی مجسمهها
غریبپور درباره این استراتژی که «مجسمههای شهری به عنوان تورلیدر عمل کنند»، میگوید: این موضوع در صورتی خوب است که مجسمهها تبدیل به پارازیت شهری نشوند. سطح شهر یک رسانه است. شهر دارای بیلبورد، علائم راهنمایی و رانندگی و علامتهایی است که وظیفه اطلاعرسانی را به عهده دارند. بنابراین چه اشکالی دارد که شهر ما به عنوان تورلیدر عمل کند و بتواند دیگران را با تاریخچه یا فرهنگمان آشنا کند؟ اما مسئله این است که تهران معماری درست و افق سالم ندارد. بنابراین در این بستر از هر عنصری هم که استفاده کنیم، دیده نمیشود. او با اشاره به رویداد «بهارستان» ادامه میدهد: یکی از نکاتی که ما هر سال در رویداد «بهارستان» به آن اشاره داریم و به هنرمندان هم تاکید میکنیم این است که کارهایشان دیده شود. چون در شهر تهران آنقدر آشفتگی تصویری وجود دارد که هر المانی هم در آن قرار بگیرد دیده نمیشود، چه بیلبورد شهری، چه تلویزیون شهری و چه مجسمه موقت و دائمی. همه چیز در ازدحام تصویری گم میشود و این به دلیل معماری غلط شهر تهران است که مدام توسعه پیدا میکند و بازتاب یک نوع تازهبهدورانرسیدگی آدمهای ثروتمند یا صاحبان قدرت است که معماری شهر را با خرده فرهنگهای مختلف تحت تاثیر قرار میدهند. این استراتژی به عنوان یک تیتر استراتژیک، تیتر درستی است، اما برای اینکه در شهر تهران اجرایی شود، باید شهرداری هم با آن همراهی کند وگرنه به تنهایی عملکردی نخواهد داشت.
فقط شهرداری تصمیمگیرنده نیست!
این عضو شورای هنری نقاشی دیواری سازمان زیباسازی شهرداری تهران، درباره تلاش این سازمان برای تحقق چنین هدفی میگوید: تا آنجا که من اطلاع دارم، سازمان زیباسازی شهرداری تهران به سهم خودش این عزم را دارد اما ممکن است مدیریت شهری، کاملا یکپارچه نباشد و در شهر تنها شهرداری حاکمیت نداشته باشد. بسیاری از نهادهای دیگر هم خودشان را صاحب شهر میدانند، خصوصا در شهری مثل تهران به عنوان پایتخت هر رفتاری میتواند نشانه فرهنگ یا گرایش فرهنگی باشد که بیواکنش نخواهد بود. بنابراین شهرداری یا سازمان زیباسازی به تنهایی نمیتواند همه این ماجرا را به عهده بگیرد. به نظر میرسد که باید یک فرهنگسازی عمومی در سطح مدیریت شهری به عنوان پایتخت سرزمینی که هویت تاریخی، فرهنگی و سیاسی دارد، رخ بدهد. اگر چنین باشد، حضور نیروهای متخصص و عزم جدی در میان همکاران سازمان زیباسازی وجود دارد اما فکر نکنید کار به این سادگی است که با اراده آنها چنین موضوعی صورت بگیرد.
روزنامه ابتکار
تهرام/3036/
در ساخت المانهای شهری مانند مجسمه، نقاشی دیواری یا نقوشبرجسته میتوان از موضوعهای متفاوتی استفاده کرد، مسائل فرهنگی، تاریخی، مناسبتی، هنری و حتی صرفا تزئینی یا انتزاعی. برخی معتقدند که میتوان از پتانسیل المانهای شهری برای شناساندن مفاخر و فرهنگ و تمدن استفاده کرد.
مجسمههایی که نمیشناسند یا نمیبینند
محمدجواد حقشناس، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران در آیین افتتاحیه ششمین دوسالانه مجسمههای شهری گفته است: «وظیفه آراستگی در شهر و ایجاد فضای مناسب شهری و خلق فضاهایی که تبدیل به خاطره برای شهروندان شود، در مدیریت شهری به عهده سازمان زیباسازی است که با شکل دادن به المانها و خلق آنها، همچنین با مناسب سازی محیط شهری و ایجاد دیوارنگاریها و خلق مجسمههای شهری فرصتی برای شهروندان ایجاد کند که آنها به شهر فکر کنند». او با طرح این پرسش که چرا اتفاقی چون مجسمه میدان فردوسی به ندرت در شهر رخ داده است، بیان کرده است: «ما چهرههای ماندگار بسیاری از دیرباز تا امروز در کشورمان داریم که بسیاری از آنها جهانی هستند اما چرا هیچ تصویری از این نامآوران در شهر تهران دیده نمیشود؟ ما در این حوزه کمکاری کردهایم و این ستم بزرگی به فرزندان این آب و خاک است. باید به جای آنکه تور لیدرها درباره اشخاص تاثیرگذار فرهنگی، هنری، سیاسی و ... حرف بزنند، در شهرها باید ما به ازاهای تصویری از آنها داشته باشیم». اما آیا واقعا استفاده از تصویر نامآوران در سطح شهر تهران به اندازه کافی صورت گرفته است؟ کیانوش غریبپور، گرافیست و مدرس دانشگاه در پاسخ این سوال به «ابتکار» میگوید: نه، چون چنین اتفاقی چندان به چشم نمیآید. معمولا در دنیا اینگونه مجسمهها در دو دسته سردیس یا مجسمه کامل ساخته میشوند. هر کدام از این دو دسته باید در موقعیتهای مشخصی نصب شوند که بیننده انتظار دیدن آنها را در بخشی از شهرسازی و معماری که در آن زندگی میکند، داشته باشد. به طور مثال مجسمه آیتالله طالقانی و مدرس در چهارراه طالقانی و ابتدای خیابان مدرس نصب شدهاند، اما هیچکس آنها را نمیبیند حتی اگر آنها را رنگ کنیم یا حتی بهگونهای توجه مخاطب را جلب کنیم، کمتر کسی این مجسمهها را میبیند و این به آن معنی است که همین مجسمههایی هم که وجود دارند، توسط مخاطب دیده نمیشوند. اگر قرار باشد ما به چنین استراتژیای فکر کنیم که مجسمههای شهری به عنوان تورلیدر عمل کنند، باید فراوانی و طراحی مجسمهها در محیط شهری به حدی رسیده باشد که بیننده به دنبالش بگردد و آن را پیدا کند.
غریبپور با اشاره به اهمیت همکاری دستگاههای مختلف برای آشنایی مردم با چهره افراد برجسته، میگوید: در این میان موضوع دیگری هم وجود دارد و آن آشنایی مردم با چهره نامآوران است. ممکن است شهروندان با چهره یک شخصیت برجسته آشنا نباشند که اگر مجسمهاش را هم دیدند او را بهجا بیاورند. بنابراین دستیابی به این هدف نیازمند برخی پیوستهای دیگر هم هست. ما باید برای آشنایی مردم با این چهرهها از رسانههای دیگر تلاش کرده باشیم تا مردم با دیدن مجسمهها آنها را بشناسند. از این جهت میتوان گفت که مجسمهها باید عنصر مکمل و تمامکننده باشند. این ماجرا یک اتفاق تکساحتی نیست و چندین مولفه باید با هم برآورده شوند تا این خواسته برآورده شود.
آشفتگی تصویری تهران و گمگشتگی مجسمهها
غریبپور درباره این استراتژی که «مجسمههای شهری به عنوان تورلیدر عمل کنند»، میگوید: این موضوع در صورتی خوب است که مجسمهها تبدیل به پارازیت شهری نشوند. سطح شهر یک رسانه است. شهر دارای بیلبورد، علائم راهنمایی و رانندگی و علامتهایی است که وظیفه اطلاعرسانی را به عهده دارند. بنابراین چه اشکالی دارد که شهر ما به عنوان تورلیدر عمل کند و بتواند دیگران را با تاریخچه یا فرهنگمان آشنا کند؟ اما مسئله این است که تهران معماری درست و افق سالم ندارد. بنابراین در این بستر از هر عنصری هم که استفاده کنیم، دیده نمیشود. او با اشاره به رویداد «بهارستان» ادامه میدهد: یکی از نکاتی که ما هر سال در رویداد «بهارستان» به آن اشاره داریم و به هنرمندان هم تاکید میکنیم این است که کارهایشان دیده شود. چون در شهر تهران آنقدر آشفتگی تصویری وجود دارد که هر المانی هم در آن قرار بگیرد دیده نمیشود، چه بیلبورد شهری، چه تلویزیون شهری و چه مجسمه موقت و دائمی. همه چیز در ازدحام تصویری گم میشود و این به دلیل معماری غلط شهر تهران است که مدام توسعه پیدا میکند و بازتاب یک نوع تازهبهدورانرسیدگی آدمهای ثروتمند یا صاحبان قدرت است که معماری شهر را با خرده فرهنگهای مختلف تحت تاثیر قرار میدهند. این استراتژی به عنوان یک تیتر استراتژیک، تیتر درستی است، اما برای اینکه در شهر تهران اجرایی شود، باید شهرداری هم با آن همراهی کند وگرنه به تنهایی عملکردی نخواهد داشت.
فقط شهرداری تصمیمگیرنده نیست!
این عضو شورای هنری نقاشی دیواری سازمان زیباسازی شهرداری تهران، درباره تلاش این سازمان برای تحقق چنین هدفی میگوید: تا آنجا که من اطلاع دارم، سازمان زیباسازی شهرداری تهران به سهم خودش این عزم را دارد اما ممکن است مدیریت شهری، کاملا یکپارچه نباشد و در شهر تنها شهرداری حاکمیت نداشته باشد. بسیاری از نهادهای دیگر هم خودشان را صاحب شهر میدانند، خصوصا در شهری مثل تهران به عنوان پایتخت هر رفتاری میتواند نشانه فرهنگ یا گرایش فرهنگی باشد که بیواکنش نخواهد بود. بنابراین شهرداری یا سازمان زیباسازی به تنهایی نمیتواند همه این ماجرا را به عهده بگیرد. به نظر میرسد که باید یک فرهنگسازی عمومی در سطح مدیریت شهری به عنوان پایتخت سرزمینی که هویت تاریخی، فرهنگی و سیاسی دارد، رخ بدهد. اگر چنین باشد، حضور نیروهای متخصص و عزم جدی در میان همکاران سازمان زیباسازی وجود دارد اما فکر نکنید کار به این سادگی است که با اراده آنها چنین موضوعی صورت بگیرد.
روزنامه ابتکار
تهرام/3036/
کپی شد