پر واضح است که «جنگ رسانه ای» میان کشور قطر و «خواهران» اش در خلیج فارس همچنان رو به فزونی است به رغم آن که قطر در ابتدا به آرامش روی آورد. با ورود امپراتوری رسانه ای مصر به تنور داغ این جنگ به شکل قوی و البته علیه قطر، به این جنگ دامن زده شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، «عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی در روزنامه فرامنطقه ای رأی الیوم نوشت:«رمز عبور»در اختلاف روز افزون قطر با«خواهرهای» سه گانه اش یعنی عربستان سعودی،امارات و بحرین در پنج حرف خلاصه می شود «ایران» و نزدیک شدن روز افزون قطر با ایران است در حالی که «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا ائتلافی«سنی» علیه ایران ایجاد می کند و ریاض نیز سه ائتلاف برای تاسیس این ائتلاف به رهبری خودش میزبانی می کند.
مخالفت قطر و ساز ناکوک زدن این کشور در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس و عربستان چیز جدیدی نیست و تغییر ائتلاف های تاکتیکی و استراتژیک به شکل ناگهانی یکی ویژگی های متمایز کننده سیاست هایش حداقل در بیست سال گذشته بوده است لیکن تفاوت اساسی این است که ائتلاف سه گانه کنونی حاشیه خلیج فارس رویکرد بسیار شدیدی علیه این کشور به خود گرفته و از حمایت رئیس جمهور «متهور» آمریکا بهره مند است.
بارزترین اطلاعاتی که درباره نقش عامل ایران در دامن زدن به اختلاف های قطر با عربستان و امارات به بیرون درز کرده در روزنامه عربستانی«عکاظ» آمده است که در ادعایی نوشت: شیخ« محمد بن عبدالرحمن آل ثانی» وزیر خارجه قطر به شکل ناگهانی و چند روز پیش از برگزاری نشست های سران در ریاض، به بغداد سفر کرد و با سردار«قاسم سلیمانی»فرمانده سپاه قدس ایران دیدار کرد.
دولت قطر سخنان منتسب به «تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر که شامل انتقاد از رویکرد تنش با ایران و انقتاد از قرار دادن «حزب الله» در فهرست تروریسم و دیگر امور را تکذیب کرد ولیکن تا زمان نوشتن این سطرها این دیدار احتمالی میان وزیر قطری و سردار سلیمانی را تکذیب نکرده است.
نزدیک شدن قطر به ایران علنی بود و هر کسی پوشش انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران (19 می کنونی)که در آن آقای«حسن روحانی» برای دومین بار برنده شد را دنبال کرده باشد به خوبی این واقعیت را درک می کند. دولت ایران(به ادعای نویسنده این تحلیل)39 ویزا برای نمایندگان موسسه های رسانه ای و رسانه های پژوهشی قطری صادر کرد و الجزیره نیز تیمی از بهترین گزارشگران خود و در رأس آنها «محمد کریشان» کهنه کار را به ایران فرستاد. (به گفته عبدالباری عطوان) دولت ایران یک ویزا هم به الجزیره برای پوشش انتخابات مشابه و مهم تر در سال 2013 نداد.
مساله قابل توجه دیگر این است که رسانه های قطری طی دو سه روز گذشته لحن خود را تغییر داده اند. زیر نویس اخبار در شبکه الجزیره و پایگاه اینترنتی اش از عبارت«ارتش عربی سوریه» و نه ارتش نظام استفاده می کند و این را شخصا دیدم. الجزیره همچنین سخنرانی اخیر «سید حسن نصرالله» دبیر کل حزب الله را در آن به شدت از نشست های سران در ریاض انتقاد کرد به شکل کامل پخش کرد و دیگر درباره حزب الله لبنان نیز توصیفاتی مانند«حزب اللات» یا «حزب شیطان» را مورد استفاده قرار نمی دهد و ارتش الکترونیکی قطر نیز توصیفات دیگری مانند«مجوس» یا «آتش پرست» را در اشاره به ایران و هم پیمانانش را مورد استفاده قرار نمی دهد.
پر واضح است که «جنگ رسانه ای» میان کشور قطر و «خواهران» اش در خلیج فارس همچنان رو به فزونی است به رغم آن که قطر در ابتدا به آرامش روی آورد. با ورود امپراتوری رسانه ای مصر به تنور داغ این جنگ به شکل قوی و البته علیه قطر، به این جنگ دامن زده شد.
پرسشی که در جستجوی پاسخ است این است که آیا این جنگ رسانه ای به رویارویی نظامی در آینده تبدیل می شود؟و در این حالت چه کسی در اردوگاه دفاع از قطر می ایستد؟
چیزی که باعث می شود که این تحول یعنی رویارویی نظامی را بعید ندانیم سه واقعه مهم است که در بیست سال گذشته رخ داد:
نخست: «جنگ الخفوس» میان عربستان و قطر است که در سال 1992 به دلیل اختلاف مرزی میان دو کشور رخ داد زمانی که نیروهای عربستانی به یک پاسگاه پلیس قطری حمله کردند و آن را از بین بردند. در این جنگ یک افسر عربستانی و دو سرباز قطری کشته شدند.
دوم: کودتای سفید موفقیت آمیز که شیخ« حمد بن خلیفه» ولیعهد قطر در آن زمان علیه پدرش طی سفر رسمی وی به قاهره در 27 ژوئن سال 1995؛ کودتایی که از حمایت و به رسمیت شناختن توسط آمریکا بهره مند بود و نگرانی کشورهای دیگر حاشیه خلیج فارس را برانگیخت. این کودتا با مهندسی شیخ«حمد بن جاسم آل ثانی» نخست وزیر و وزیر خارجه سابق رخ داد.
سوم: دخالت نظامی مورد حمایت عربستان،امارات،بحرین و مصر در فوریه سال 1996 برای سرنگونی حمد بن خلیفه امیر سابق قطر و بازگرداندن پدرش که در هتل «انترکونتیننتال» در ابوظبی ساکن بود، به قدرت.دخالتی که شکست خورد لیکن منجر به تنش در روابط عربستان سعودی و قطر شد و جالب اینجاست که دولت قطر شاهزاده «سلمان بن عبدالعزیز»(پادشاه کنونی) را متهم کرد که مهندس واقعی این کودتای نافرجام را در کنار شاهزاده «سلطان»برادر وی و وزیر دفاع وقت عربستان بوده است و با انتشار نواری درباره کمیسیونهای قرارداد مشهور سلاح «الیمامه»در شبکه الجزیره و نیز انجام حملات دیگر انتقام گرفت.
در بیشتر این ایستگاه های یاد شده در بالا و حتی در جریان فراخوندن سفرا از دوجه در سال 2014 میانجی گری هایی بود که تلاش می کرد بحران محدود شود لیکن جالب توجه این جاست که در بجران کنونی حداقل تا کنون هیچ گونه میانجی گری به ویژه توسط کویت «کبوتر صلح» و امیرش شیخ«صباح الاحمد» وجود ندارد و شاید شیخ صباح از این نقش خسته شد این جدای از آن است که روابطش با عربستان سعودی این روزها بنابر دلایل چندی از جمله نارضایتی اش از سیاست های ضد ایرانی عربستان و نیز اختلاف با «همسایه بزرگ» بر سر میدان های نفتی و گازی(الخفجی و الوفره) در منطقه «المحایده»، بر وفق مراد نیست.
به نظر ما قطر برای مقابله با این بحران سه گزینه بیشتر پیش روی خود ندارد:
اول: اینکه همه شرط های محور چهارگانه عربستانی،اماراتی،مصری و بحرینی را بپذیرد که بارزترین این شرط ها اول قطع روابط به طور کلی با ایران و جنبش اخوان المسلمین و توقف همه شکل های حمایت مالی و رسانه ای و سیاسی از اخوان و دوم دور کردن همه مسئولان حماس از دوحه و در رأس آنها آقایان«خالد مشعل»،«موسی ابو مرزوق»، «محمد نزال»،«عزت الرشق» و «صالح العاروری» است که ترکیه زیر فشار اسرائیل وی را اخراج کرده بوده و سوم توقف حمایت مالی و سیاسی از جنبش حماس است.
دوم:پیوستن به محور ایران،سوریه و عراق به عنوان واکنش به حمله ائتلاف چهارگانه عربستان و ترکیه ممکن است نقش مهمی در این زمینه بازی کند به ویژه آن که معاهده دفاعی مشترک قطر و ترکیه وجود دارد و نیز یک پایگاه نظامی ترکیه در نزدیکی دوحه وجود دارد. «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور ترکیه از دولت ترامپ به دلیل اهانت به وی و مخالفت با همه درخواست هایش برای تحویل دادن«فتح الله گولن» روحانی ترک مقیم آمریکا و متهم اصلی کودتای اخیر در ترکیه و نیز ترجیح دادن کردها بر ترکیه به عنوان هم پیمان استراتژیک و ادامه کمک مالی و تسلیحاتی به آنها، ناراضی است.بعید نیست که اردوغان سیاست ها و ائتلاف هایش در سوریه را تغییر دهد و قطر را نیز به دنبال خود بکشاند.
سوم: امیر قطر مستقیم پیش دولت ترامپ برود و با خود چکی به ارزش دویست میلیارد دلار یا بیشتر با ببرد همانطور که شاهزاده «محمد بن سلمان» جانشین ولیعهد عربستان کرد و بهای حمایت آمریکا از کشورهای حاشیه خلیج فارس که خواسته بود را چه به شکل قراردادهای سلاح و چه به شکل سرمایه گذاری پرداخت کند.
نمی دانیم دولت قطر کدام گزینه را انتخاب می کند ولی چیزی که می دانیم این است که این اقدام قطعی است و باید به سرعت صورت گیرد زیرا همه چیز به سمت برخورد به شکل های مختلف پیش می رود.
در ماه آکوست سال 2013 «جرمی شاپیرو» رئیس واحد پژوهش های استراتژیک در وزارت خارجه آمریکا در زمان «هیلاری کیلنتون» مقاله ای در مجله آمریکایی«فارین پالسی»نوشت و نارضایتی از سیاست چند وجهی قطر به ویژه حمایتش از تروریسم و گروه های تروریستی را نشان داد و گفت که واشنگتن می تواند قطر را در چند جبهه مجازات کند:
نخست:پرونده حقوق کارگران خارجی در قطر را باز کند که در ایجاد زیرساخت های قطر برای آماده شدن برای جام جهانی سال 2022 در دوحه فعالیت دارند و گشودن این پرونده باعث می شود که مساله رشوه هایی که این کشور برای به دست آوردن میزبانی جام جهانی فوتبال داده را مطرح کند.
دوم: گشودن پرونده حمایت قطر از سازمان تروریستی مانند القاعده و جبهه النصره و دولت آمریکا مدارک زیادی در این زمینه دارد.این مساله را مسئولان سابق در دولت آمریکا مطرح کردند و روزنامه هایی مانند نیویورک تایمز و واشنگتن پست چندین سرمقاله درباره این پرونده نوشتند.
سوم:احیای اختلاف عربستان و قطر و ریختن هیزم به آتش این اختلاف ها از جمله پرونده «الجزیره» و اختلاف های مرزی و تاریخی(این رویکرد در سال 2014 طی بحران خارج کردن سفرا عملی شد و اکنون نیز عملی می شود).
چهارم:حمایت از شاخه دوم در خاندان «آل ثانی» است که شاخه کنونی حاکمیت را نیم قرن پیش از آن گرفت و میزبانی شخصیت های آن در واشنگتن و ارائه حمایت رسانه ای و منطقه ای برای بازگشت شاخه دوم به قدرت.
سه هدف نخست به طور کلی جزئی یا کلی محقق شد لیکن هدف چهارم یعنی ایجاد شکاف در خاندان حاکم محقق نشد و هنوز برگه برنده آن مورد استفاده قرار نگرفته است.
می توان هدف دیگری را اضافه کرد که این روزها با قدرت درباره آن سخن گفته می شود و آن انتقال پایگاه نظامی «العیدید »آمریکایی از قطر به کشورهای دیگر حاشیه خلیج فارس و امارات و عربستان به عنوان کاندیداهای میزبانی جدید برای آن مطرح شده اند.
پرسشی که این مطلب را با آن به پایان می رسانیم این است:آیا ترکیه و ایران بلافاصله برای کمک به قطر در صورتی که همه چیز به اوج وخامت برسد و قطر مورد حمله قرار گیرد، وارد عمل می شوند؟آیا ایران قطر را به دلیل نقشی که در بحران سوریه بازی کرد، می بخشد؟
پاسخ را به روزها یا ماه های آینده واگذار می کنیم با تأکید بر اینکه روزهای پیش روی ماه مبارک رمضان روزهایی است که به لحاظ آب و هوایی و سیاسی در منطقه ملتهب خلیج فارس داغ خواهد بود.رمضان بر شما مبارک باشد و سال خوبی داشته باشید.