پکن از لحاظ تاریخی، روابط دوجانبه را برای تامین مالی و سرمایهگذاریهای توسعهای خود بر روابط چندجانبه در چارچوب سازمانهای بینالمللی و ائتلافها، ترجیح داده است.
به گزارش جماران به نقل از اندیشکده انگلیسی «چتم هوس»، طی دو دهه گذشته، مقامات چینی در سراسر جهان تلاش کردهاند رویکردی جدید از پکن را نسبت به کشورهای در حال توسعه آفریقا، آمریکای لاتین، بخشهایی از آسیا و جزایر اقیانوس آرام، شکل دهند.
روابط چین با کشورهای این مناطق به طور قابل توجهی متفاوت است. در برخی این روابط تابع ایدئولوژی، الزامات جغرافیایی و ملاحظات ژئوپلیتیکی است و در برخی دیگر، منافع اقتصادی و تجاری بیشترین اهمیت را دارد. با این حال، بسیاری از تعاملات اخیر چین بیش از آنکه تحسین شود، مورد انتقاد قرار گرفته است. رکود اقتصادی داخلی به این معنی است که پکن کمربند خود را محکم کرده است و برای توسعه جهان خارج در چارچوب طرح بزرگ «یک کمربند-یک راه» کمتر هزینه میکند.
ریشه و زمینه طرح «یک کمربند-یک راه» از فکر تشویق کسب و کارهای چینی به جستوجو فرصتهای خارجی در نهمین کنگره خلق ملی چین و برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی و اجتماعی ملی در سال 2000 تحت عنوان «راهبرد خروج» مطرح شد.
هنگامی که رئیس جمهور «شی جین پینگ» به قدرت رسید، مشتاق بود تا نشان دهد چگونه قدرت چین میتواند دستور کار جهانی را در پلتفرمهای چندجانبه شکل دهد و راهکار جهانی خود را عرضه کند. چشم انداز «شی» این بود که چین قدرت گفتمانی خود را به نمایش گذاشته و به جای پیروی کردن از قواعد بینالمللی موجود در نظم جهانی گفتمان منحصر به چین را در دستور کار خود قرار دهد.
«شی» در سال 2013 طی سخنرانی خود در آستانه (پایتخت قزاقستان) کار را برای پیادهسازی طرح «یک کمربند-یک راه» آغاز کرد و گفت: «ملتهای جنوب و مرکز آسیا در طول تاریخ به وسیله شبکه بازرگانی گستردهای موسوم به جاده ابریشم با یکدیگر و قارههای دیگر جهان در ارتباط بودهاند. بیایید با همکاری یکدیگر جادهی ابریشم تازهای بسازیم. یک شبکه بینالمللی که شبکهای از روابط اقتصادی و ترابری شامل راه آهنها، بزرگراهها، زیرساختهای انرژی، بهسازی تأسیسات مرزی، رفع موانع اداری و مشکلات برای بهبود جریان آزاد کالا و مردم و لغو سیاستهای تجاری در حال منسوخ شدن باشد.»
این گفته دست کم چیزی عادی نیست مگر چشم انداز کلان چین برای قرن قرن بیست و یکم. این طرح بر ایجاد زیرساختهای فیزیکی که کشورهای توسعه نیافته جهانی جنوب را به هم متصل میکند، تمرکز دارد و هدف دوم آن توسعه از طریق کمکهای بلاعوض و ظرفیتسازی در راستای اهداف توسعه پایدار چین است.
اما پکن از لحاظ تاریخی، روابط دوجانبه را برای تامین مالی و سرمایهگذاریهای توسعهای خود بر روابط چندجانبه در چارچوب سازمانهای بینالمللی و ائتلافها، ترجیح داده است. حتی امروزه با وجود حضور چین در بسیاری از پیمانها و سازمانهای چندجانبه بینالمللی، چین تمایل دارد تا روابط خود را در چارچوب یک الگوی دوجانبه گسترش دهد، روابطی که قطعا چین در آن قرار است دست بالا را داشته باشد. تا بتواند بر شرایط و ضوابط کنترل داشته باشد.
به عقیده برخی از تحلیلگرانِ سیاستهای چین، رهبران این کشور دریافتهاند که برخی از برنامههای آنها در کشورهای دیگر شامل خطرات جدی آب و هوایی و مالی، بدون بررسی است. برنامههایی که به ذائقه مردم این کشورها نیست. بنابراین اشتهای پکن برای ارائه وامهای ارزان در ازای منابع طبیعی نسبت به گذشته، کاهش یافته است. این کشور با یک دو راهی حفاظت از ارزش سرمایههای خود و همچنین دفاع از منافع استراتژیک و الزامات سیاسی خود و حفظ تصویر چین به عنوان یک شریک بینالمللی روبرو است. علاوه بر این، رشد از طریق سرمایهگذاریهای زیرساختی غولپیکر که معجزه اقتصادی توسعه چین را به همراه داشت، الگویی نیست که در همه کشورها و مناطق جهان قابل اجرا و موفقیت باشد. چراکه شرایط تاریخی کشورها و مسائل داخلی آنها متفاوت است.
همچنین رقابت قدرتهای بزرگ را نباید نادیده گرفت. غرب با برنامههای زیرساختی خود از جمله «دنیای بهتر واشنگتن» و «دروازه جهانی اتحادیه اروپا» به برنامه توسعه چین پاسخ میدهد و در در قالب طرحهای توسعهای سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی سیاستهای خود را در مقابل طرحهای چین دنبال میکند.
چین از زمان آغاز طرح جاده ابریشم جدید، صدها میلیارد دلار برای توسعه زیرساختها در کشورهای جنوب جهان سرمایهگذاری کرده است و بسیاری از کشورهای در حال توسعه امیدوار بوده که اقتصادهای پیشرفته و چین بتوانند به اقدامات خود برای کاهش فقر آنها ادامه دهند. اما در نتیجه رکود اقتصادی داخلی، گویا چین تمایلی به ادامه مصرف بیشتر ذخایر خارجی خود ندارد.