به گزارش جماران، روزنامه آفرینش نوشت:
اینترنت و شبکههای اجتماعی- علاوه بر تسهیلاتی که برای سرعت بخشیدن به کارها، در اختیار افراد قرار میدهند، بعضاً در برخی رویدادهای اجتماعی و جهانی هم نقش موثری داشتهاند. نظیر این اثربخشی و اطلاعرسانی را در برخی حوادث و وقایع یکی دو سال اخیر شاهد بودهایم. اما در کنار این مزایا، این ابزارهای مفید و خوب دنیای جدید، گاهی هم به زمین اسبدوانی و سبقتگیری شایعات مختلف بدل میشوند. شایعاتی که هر چند ممکن است در مواردی، بیشتر به عنوان نوعی شوخی و امری غیرجدی تلقی شوند، اما گاهی نیز انتشار آن در سطح جامعه، میتواند برای عدهای، مشکلات و رنجشخاطرهایی را به همراه بیاورد. نمونه آن را ما این روزها در جریان درگذشت تأسفبار پروفسور مریم میرزاخانی شاهد بودیم که انتشار درگذشت این شخصیت جهان علم بر اثر بیوتروریسم، و انعکاس آن در سایتها و رسانههای مختلف، موجب شد خانواده ایشان ضمن تکذیب این شایعه، آزردگیخاطر خود در اثر رواج چنین شایعهای را اظهار کنند.
اگرچه شایعهسازی، امری جهانی است و فقط مربوط به جامعه ما نیست، اما به هر حال، به نظر میرسد این مسأله گاهاً در جامعه ما بیش از آنچه باید، رواج و حتی مقبولیت دارد. بسیاری از افراد، علیرغم غیرعقلی بودن یک شایعه در نظر اول، همچنان تمایل دارند این مطلب را به عنوان امری مقبول و واقعی به سمع و نظر سایرین برسانند. حال، اگر قبلا شایعه به صورت دهان به دهان پخش و منتشر میشد، این روزها شاهدیم که شایعات به راحتی از یک تلفن همراه به تلفن همراه دیگر، منتقل شده و در عرض چند ساعت، محور بسیاری از گفتگوها و مکالمات را تشکیل میدهند.
این نوع خبرها و مطالب غیرواقعی و غیرمستند، هرچند بلافاصله بعد از انتشار، میتوانند اثراتی همچون؛ ایجاد اضطراب و نگرانی عمومی، ترور شخصیتی افراد و تخریب آنها بهناحق و... را به دنبال بیاورند، اما به دلایل مختلف، همچنان از آنها استقبال میشود و همین که ما، گاهی پیش از ثابت شدن یک مسأله و درستی آن، سعی در انتشار و انتقال آن به دیگران داریم، نشاندهنده این است که ما در بسیاری از مواقع، به جای اینکه بر روی صحت یا سقم یک مطلب، حساس بوده و دقت نظر درمورد آن به خرج دهیم، مایلیم به دلیل جذابیت احتمالیای که شایعه مذکور برایمان دارد، در منتشر کردن آن، سهمی داشته باشیم.
تفاوتی نمیکند این شایعه مربوط به چه حیطهای باشد، همین که برای مدتی بتواند ذهن ما را سرگرم و مشغول خود سازد، کفایت میکند. شایعه درگذشت شخصیتهای محبوب و مطرح هنری، علمی، و... که بارها موجبات رنجش این شخصیتها و خانوادههای آنها را فراهم آورده، شایعه وقوع اتفاقات و حوادث ناگوار در نقاط مختلف کشور که موجی از نگرانی و ناراحتی را برای عموم افراد به همراه میآورد، شایعه استعفا و انتصابات، شایعه لغو بازیهای مهم بین تیمهای ورزشی، و... شاید همگی در اثر استقبال ما از آنها و تلاشی که برای انتشارشان میکنیم، به وجود میآیند.
آنهایی که شایعهای را میسازند، شاید بعد از مدتی- اگر با شاخ و برگهایی که شایعه مزبور در اثر دست به دست چرخیدن، به خود گرفته- با آن مواجه شوند، نتوانند تشخیص دهند این همان شایعهای است که خود بار نخست، ساخته بودند.
شایعهسازی، پدیدهای اجتماعی است و هر اندازه که جامعهای مترقیتر بوده و از روح سالمتری برخوردار باشد، رونق و رواج آن، کمتر و کمتر خواهد بود. میتوان گفت یکی از دلایل رونق شایعات در جامعه ما، استفاده از میدان شایعه به مثابه فرصتی برای تخلیه هیجانات و ایجاد نوعی سرگرمی کاذب، و همین طور عادت نداشتن ما به جزئینگری و دقتنظر در امور است.
اما در کنار همه اثرات سوء اجتماعی، آنچه برای ما یک خبر و بعدها، یک شایعه، قلمداد میشود، برای بسیاری از افرادی که در مرکز شایعه قرار دارند، گاهاً تبعاتی را به دنبال آورده که تا مدتها بعد از مرگ شایعه و حتی، بعد از مرگ آن شخص، همچنان ادامه دارد. همان گونه که اشاره شد یکی از ویژگیهای جامعه مدرن و سالم، این است که معمولا دقتنظر به خرج دادن در آنچه میگوییم و آنچه میشنویم، در میان افراد آن به یک فرهنگ تبدیل شده است. ما نیز برای جا افتادن این فرهنگ صحیح در جامعهمان میتوانیم با اجتناب از دامن زدن به شایعات و عدم گسترش آنها، سهمی در به وجود آمدن این فرهنگ صحیح در جامعه داشته باشیم.