در این نوشته سعی میشود به طور بسیار مختصر به معرفی رییسجمهور جدید فرانسه و مواضع وی درباره اقتصاد، سیاست خارجی، مهاجران و محیط زیست پرداخته شود.
ایمانوئل ماکرون ٣٩ ساله پیشینهای کاملا مالی-اقتصادی دارد. وی ابتدا بازرس مالی بوده است، سپس ارزیاب کمیسیون رشد اقتصادی شده و سرانجام در راس وزارت اقتصاد و صنایع قرار گرفته است. در طول ایفای همین سمت آخر در کابینه پرزیدنت اولاند بود که با استعفای خود، آخرین ضربه را به رییسجمهور غیرمحبوب فرانسویها وارد ساخت و با تشکیل جنبش «بهپیش» نمایندگی جبههای جدا از احزاب سنتی فرانسه (از جمله چپ معتدل، چپ رادیکال، راست معتدل و راست رادیکال) را به عهده گرفت. آقای مکرون به درستی دریافته بود در کشوری که ٨٨ درصد مردم معتقدند جهتگیری کشورشان، جهتگیری صحیحی نیست و نزدیک به ٣٠ درصد شهروندان تا چند روز قبل از برگزاری انتخابات تصمیم خود را برای انتخاب نامزد مورد نظرشان نگرفتهاند، احزاب سنتی به اندازه کافی توان جذب آرای شهروندان را نخواهند داشت. وی از یکسو هوشمندانه به جریانهای سنتی به ویژه راست معتدل که پیش از این به سرکردگی آقای سارکوزی به الیزه رسیده بود و چپ معتدل که با پرزیدنت اولاند الیزه را فتح کرده بود «نه» گفت و از سوی دیگر برعکس چپ رادیکال و راست رادیکال که به ترتیب توسط خانوم لوپن و آقای ملنشن نمایندگی میشدند، از بد بینی فاصله گرفته و نگاه مثبت خود به جامعه فرانسه و به آینده روشن این کشور در قالب یک «کل» را به خوبی ارایه داد. وی با اینکه عضو کابینه دولت چپ آقای اولاند بود به صراحت اعلام داشت که «صداقت ایجاب میکند که بگویم چپ نیستم» و با طرح توازن بین فایننس عمومی و بازار آزاد، خود را به عنوان یک سوسیال-لیبرال میانه معرفی کرد. مواضع او در قبال مهاجران به عنوان یکی از مشکلات کلیدی این روزهای فرانسه و اروپا مثبت بوده و معتقد است رفتار آلمان با مهاجران میتواند در این زمینه الگوی مناسبی باشد، چراکه اروپا توان پذیرش مهاجران را داراست. در عین حال معتقد است مهاجران و نیز اقلیتها باید سعی کنند تا در عین بازیابی هویت فرهنگی کشورهای مبدا، خود را با ارزشهای جامعه میزبان تطبیق دهند و از این طریق است که میتوان با تروریسم مبارزه (فرهنگی) کرد. در سیاست خارجی تا این لحظه مجموعه رفتارهای آقای ماکرون نسبت به پرزیدنت ترامپ و ایالات متحده بیانگر یک مشی خاص نبوده است اما در هر صورت میل ماکرون به ایالات متحده امروز هر چه باشد، از واکنشهای مثبت و بیپرده خانم لوپن کمتر است. به ویژه که آقای ماکرون به نوعی از طرفداران تقویت اتحادیه اروپاست و مقایسه فرانسه با مواردی مثل بریتانیای کبیر (که مشخصا به دنبال تقویت رابطه با ایالات متحده به هر نحوی است) و یونان را آدرس غلط میداند. با این حال نباید فراموش کرد که وی از سوی کمپین رقیب همواره متهم به این بوده است که به دلیل جوانی و عدم سابقه سیاسی کافی توان ایجاد رابطه متوازن با ایالات متحده به رهبری ترامپ و نیز روسیه به رهبری پوتین را دارا نیست. شاید تغییر موضع سیاسی وی در مورد منطقه خاورمیانه شاهد مثالی از این ادعا باشد؛ وی اگرچه تا ماه آوریل ٢٠١٧ سعی کرده بود مشی بیطرف خود در مسائل مربوط به خاورمیانه را حفظ کند در این برهه اقدام نظامی علیه دولت بشار اسد را مطرح کرد، با این حال یک ماه بعد و در بحبوحه انتخابات از گفتوگو با روسیه برای عادیسازی روابط و حل و فصل مشکلات بینالمللی از جمله اوضاع سوریه سخن گفت و از ایران حامی اسد نیز به عنوان یکی از بازیگران موثر در برقراری صلح در خاورمیانه یاد کرد. در مورد اتحادیه اروپا، همان طور که اشاره شد وی از طرفداران نسبی اتحادیه است و بخشی از تقویت «یورو» در بازارهای پولی-مالی به سیاستهای اعلامی آقای ماکرون مرتبط است. به عبارتی دیگر اگرچه آقای ماکرون اعلام کرده است که یک اتحادیه گرا و فدرالیست به معنای کلاسیک آن نیست اما در مجموع جهتگیری هماهنگ اروپایی به ویژه در زمینههای مالی را مدنظر قرار دارد. توضیح ضروری آن که بخشی از انتقادات اقتصاددانان اروپایی به سیاستهای اتحادیه اروپا از این منظر بوده است که با خلق «یورو» به عنوان واحد پول مشترک، سیاستهای «پولی» کشورهای عضو، کمابیش هم جهت شد در حالی که سیاستهای «مالی» در اختیار دولتها باقی ماند و مسیر همگرایی را طی نکرد و این مسالهای است که آقای ماکرون به آن معطوف شده است. در عین حال وی از طرفداران معاهده معاوضه آزاد با کانادا و در مجموع به روابط آتلانتیکی خوشبین است. در پایان باید گفت، جدای از نگرانیهای «سبزهای اروپا و فرانسه» نسبت به سیاستهای آقای ماکرون که به گفته وی به دنبال ایجاد تعادل بین فعالیتهای اقتصادی و مقررات زیستمحیطی است و این یعنی طرفداران محیط زیست باید به اندازه کافی نگران باشند، از منظر جمعی، برخی از اظهارنظرهای متناقص اقتصادی تیم ایشان نگرانیها نسبت به بیتجربه بودن و عدم موفقیت وی را افزایش میدهد. برای مثال درحالی که شخص آقای ماکرون در سال ٢٠١٥ مدل اقتصادی بریتانیای دهه ٨٠ را به عنوان مدل الگو مد نظر داشت، اخیرا مشاور وی صراحتا این مدل را نفی و مدل کشورهای اسکاندیناوی را الگوی مناسب خواند. در هر صورت برخی معتقدند چه ماکرون را به دلیل سابقه وزارت اقتصاد و پیشینه مالی مانند «ژیسکار دیستن» بدانیم چه به دلیل برگزیدن راهی میانه مانند بیل کلینتون، تونی بلر و گرهارد شرودر، او نیز مانند رقیب بیرمق دور دومش که گفته بود «زمان آزادی مردم فرانسه از دست الیتهای متکبر رسیده است» بنا را بر نفی گذشته نهاده و این تنها گذر زمان است که میتواند نشان دهد، وعده او در تشکیل دولتی با استعدادهای جدید و جمع محاسن «لیبرالیسم» و «سوسیالیسم» و گشودن افقی جدید، شدنی است یا تنها وعدههایی انتخاباتی بوده است که نهایتا مثل اسلاف وی ٤ سال دوام میآورد.
*دکترای حقوق، موسسه حقوق صلح و توسعه فرانسه.
منبع: اعتماد