به گزارش جماران؛ احمد مسجدجامعی در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت:
«در بین محققان معاصر کمتر کسی مانند شیخ عزیزالله عطاردی قوچانی در باب تاریخ و فرهنگ و رجال خراسان تحقیق و تفحص کرده است. این تحقیقات او بسیار وسیع بود و برای شناخت بهتر خراسان کتابخانههای جهانی و فهرست نسخ خطی را سطر به سطر کاویده بود تا سهم خراسان را در فرهنگ ایران و جهان بنمایاند.
این کوششها برای آن بود که خراسان و حوزههای علمی آن بی اغراق در طی هزار و ۴۰۰ سال، یعنی از آغاز اسلام تاکنون، در ساخت فرهنگ ایرانی-اسلامی-شیعی نقشی اساسی داشتهاند. به ویژه از زمانی که حضرت امام رضا، عالم آل محمد(ص)، در خراسان به مرکزیت مرو رحل اقامت افکند و پیکر شریفش را خاک خراسان دربرگرفت، تمایلات شیعی در خراسان روز به روز رو به افزایش نهاد. در قرن اخیر هم طلاب علم در خراسان، حتی آنها که خراسانی نبودند به تحصیلات عالی در ادبیات عربی و فارسی و ذوق شعری و خطابه شهرت داشتند.
مرحوم آیتالله سید محمدتقی نقوی قائینی از پرورش یافتگان حوزه علمیه خراسان بود که پس از تحصیلات مقدمات در خراسان به قم رفت و در درس مرحوم آیتالله بروجردی، مرجع مطلق زمان، شرکت کرد. آن سالها ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم، منوط به قبولی در امتحان بود. امتحان آقای نقویِ جوان را مرحوم شیخ مرتضی حائری یزدی فرزند بنیانگذار حوزه برعهده گرفت و وقتی تسلط او را در متون دریافت از وی پرسید شاگرد چه کسی بوده است و او نام ادیب نیشابوری را گفت. اما اندکی بعد آقای نقوی رحل اقامت در نجف اشرف افکند و در درس مراجع بزرگ نجف مانند حضرات آیات شاهرودی، حکیم و خویی حاضر شد. دستاورد دیگر او در نجف توفیق آغاز به کار شرح نهجالبلاغه بود که ابتدا به فارسی نگارش آن را آغاز کرد و تا چند خطبه ادامه داد؛ اما بنا بر سیره علما ترجیح داد شرح خود را به عربی بنویسد تا نفع آن بیشتر باشد. حاصل این کار اثری است به نام مفتاح السعاده فی شرح نهجالبلاغه در ۱۸ جلد. وقتی مرحوم آیت الله سیدمحمدرضا گلپایگانی این شرح را دید آن اندازه پسندید که به مؤلف پیشنهاد کرد که به همین روش تفسیری هم بر قرآن بنویسد که حاصل آن کتاب ضیاءالفرقان فی تفسیر القرآن در ۱۸ جلد است. اهل فن بر این عقیدهاند که در هر دو اثر، مؤلف سخنان پیشینیان و شروح و تفاسیر سابق را دیده لکن خود سیاق نوینی در مباحث مختلف مطرح کرده و از روی این آثار میتوان به حوزه وسیع تحقیقات و تنبعات وی پی برد.
به هر حال وقتی آقای نقوی به تهران آمد، این بار فرزند دیگر مرحوم حاج شیخ یعنی مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی از وی خواست تا در مدرسه سپهسالار قدیم، تدریس متون فلسفی و اسفار را برعهده گیرد. هر چند وی در جلساتی اختصاصی شرح اشارات را هم آغاز کرد و به پایان رسانید که خوشبختانه صوت آن موجود است.
اما آنچه گفته شد فقط بخشی از شخصیت والای این فقیه حکیم است، معمولاً عالمانی در طبقه ایشان صرفاً در جایگاه تدریس و مرجعیت قرار میگیرند، اما آقای نقوی از هنگام جوانی تا پایان عمر ترجیح داده بود که ذاکر و خادم مجالس وعظ و خطابه اهل بیت و حسین سیدالشهدا بماند.
ایشان قریب ۵۰ سال در روضه منزل پدری ما منبر رفت و به آداب و لوازم آن پای بند بود. از جمله نظم و ترتیب و بی توجهی به تعداد مستمعین و کوشش برای تعلیم حضار. آثار تواضع و فروتنی عالمانه در او بسیار دیده میشد حتی روی جلد کتابهای خود هیچگاه القابی به کار نبرده که نشان دهد مؤلف عالم است و چه اعتبار و جایگاهی نزد بزرگان دارد. ایشان با وسایل نقلیه عمومی بویژه اتوبوس آمد و شد داشت. در پوشش و رفتار بسیار ساده و بی پیرایه و در گرمی گفتار و منطق بیان کم نظیر بود. من که خود سالها توفیق درک منبرهای او را داشتم احساس میکردم مستمعین پس از منبر او حالی یافته و نکتههای جدیدی فرا گرفتهاند. بویژه که حسنات اخلاقی این خطیبِ عالم، بر نفوذ کلام او میافزود. به هر حال او نمونهای از وعاظ و اهل منبر سلف بود که جز به نشر و بسط علم آل محمد نمیاندیشید و آن را وظیفه خود میدانست. شاید آخرین منبر عاشورای ایشان بود که در آن آیه معروف یا ایتها النفس المطمئنه را در شأن سیدالشهدا خواند و وقتی به این بخش آیه رسید که «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» آقای نقوی گفت در این آیه تقدم عبودیت بر جنت واضح است و جنت در برابر عبودیت چیزی نیست. از این قبیل نکتهها در سخنرانیهای او بسیار بود اینکه حتی در گذشت او، مورد توجه رسانهای قرار نگرفت شاید ادامه همان زی گمنامی بود که او برای خود برگزیده بود. امید است که بازماندگان ارجمند آن خطیب دانشمند و توانا با انتشار آثار صوتی و کتبی آن مرحوم در شناسایی مکتب اهل بیت و اهداف او قدمهایی بردارند.
من و دل گر فنا شدیم چه باک/ غرض اندر میان سلامت اوست»