به گزارش ایرنا، بعضی سایه ها مثل درخت بلوط آنقدر گسترده ،خنک و دلپذیرند که دوست داری ساعت ها زیر سایه اش بنشینی و با ابرهای آسمان خیال بافی کنی، مثل سایه بابا و دلتنگی آغوش گرمش و دستان مردانه اش که انگار به کوه تکیه داده ای اما برخی سایه ها دلگیرند مثل سایه پدرهای زندانی.
معلم برای ناتوانی که در تمرکز سر کلاس داشتم چند بار دعوایم کرد و این بار محکم گفت؛ فردا باید با پدرت به مدرسه بیایی.
نام پدر که آمد دنیا پیش چشمم تیره و تار شد، همیشه در دلم حسرت محبت ها و ترحم دیگران، به هم کلاسی ام حسن که بابایش چند وقت پیش در تصادف جان داده بود و دیگران به او محبت می کردند و یتیم نوازانه دست محبت بر سرش می کشیدند، داشتم، کاش بابای من هم تصادف کرده بود و بابا نداشتم، آرزوی هر شبم بود.
سرم را پایین انداختم و گفتم؛ بابا..بابا..صدای یکی دیگر از همکلاسی هایم از پشت سر آمد که گفت: آقا اجازه باباش یه نفر زده تو زندانه.
بغض گلویم را می فشرد، انگار کلاس اصلا هوا نداشت و من نمی توانستم دم و بازدم کنم، اشک توی چشمام حلقه بسته بود و صدایم در نمی آمد، سرم پایین بود و نداشتن بابا خوشحال ترم می کرد چون اون وقت مثل حسن معلم بیشتر تحویلم می گرفت تا اکنون که به جرم داشتن پدری زندانی من هم در نگاه دیگران مجرم بودم.
مادرم هر بار که برای خرید پیش مغازه دار سر کوچه می رفت و نسیه می خرید هزار و یه سرکوفت می شنید، انگار همه ما به نوعی شریک جرم بابا بودیم و حالا باید در هر بار نگاه و حرف و طعنه دیگران مجازات می شدیم.
صبح روزهای دوشنبه، از کارزان تا ایلام، انگار برای مجازات می رویم، دست در دست مادر با چادر رنگ و رو رفته اش، دمپایی های کوچک خواهرم که یک طرفش پاره است هر بار از پایش بیرون می آید و گریه کنان بدنبال مادر می دود و لنگه دمپایی را در دست می گیرد، تا جا نماند.
با همه وجود دوست داشتم خودم پرت کنم تو آغوش بابا وقتی در باز می شد و می دیدمش، اما سایه سیاهش روی سرم سنگینی می کرد و تنفرم بیشتر می شد و حسرت بغل کردن پدر مثل پتکی بر سرم می خورد و همه وجودم را فرو می ریخت.
از ملاقات که می خواستم برگردیم مادرم راه استانداری ایلام را در پیش می گرفت تا شاید درخواستی به کسی می داد و برای آزادی پدرم کاری می کرد.
وقتی بعضی از کارمندها از مشکلات ما مطلع می شدند، کمک می کردند و همین کمک های ناچیز باعث شد تا ما هر ماه یکبار به استانداری سر بزنیم.
یکی لباس می داد، یکی پول و دیگری مایحتاج ضروری زندگی و برخی هم با حقارت نگاه مان می کردند و این کار ما بود که ماهی یکبار حتما به اونجا سر می زدیم.
از درس و مشق علی که می پرسم، سر بالا جواب می دهد و دوست ندارد زیاد حرف بزند اما خواهر کوچکش با نگاه معصومانه و رنگ و روی زرد به زور خودش را روی صندلی جا می کند تا تکیه بزند، می گوید علی درس نمی خونه همش مامان را اذیت می کنه اما من برم مدرسه همه مشقام تند تند می نویسم تا مامانم خوشحال بشه.
از سرگذشت شوهر زن می پرسم، چادرش را مرتب می کند و می گوید سه سال پیش شوهرم با یه نفر از اهالی روستا درگیر شد و با چاقو بهش زد اکنون 45 میلیون دیه برایمان آمده و خانواده شاکی جز به گرفتن پول رضایت نمی دهند.
خیلی این در و اون در زدم اما نتونستم پول جور کنم یا رضایت شاکی رو بگیرم بیسوادم و کاری ندارم، باز حداقل اگر تو شهر بودیم می رفتم خونه این و اون را تمیز می کردم حالا دستم به هیچ جا بند نیست.
هر جا برا کار می رم جوابم می کنند، من و این دوتا بچه نمی دونیم باید چطوری زندگی مان را سر کنیم چه شب هایی که بچه هام گرسنه می خوابند برا سیر کردن شکم شان تو مزرعه دیگران کار می کنم اما دستمزد کمی می گیرم.
وقتی شوهرم بود، چون کار می کرد وضع زندگی مان بهتر بود حالا سه سال که همه جور حقارت و نداری و بیچارگی را تحمل می کنم، خودم به جهنم اما برای بچه هام خیلی نگرانم.
سرنوشت این زن و بچه هایش برایم درد آور بود مثل چند وقت پیش که یه زن مسن با بچه کوچکی همراش به استانداری آمد و از من خواست برایش درخواست کمک بنویسم، مشکلش را جویا شدم که در جواب گفت، پسرم معلم بود ولی اصرار داشت با یکی دیگر از پسرانم کارخانه بزنه و شغل ایجاد کنه، وام زیادی گرفت و نتوانست پول ها رو پس بده زنش در تصادف فوت شد و دو بچه اش ماندن رو دست من پیرزن، الان پسرم به خاطر بدهی در زندان است و این بچه ها بی مادر و پدر پیش من زندگی می کنند.
دخترش امسال کلاس دوم، پسرش هم که چهار سالشه و مرتب سراغ مامان و باباش را می گیره، دیگه خسته شدم از این وضعیت و آرزوی مرگ خودم و این بچه ها رو دارم چون تحمل تنهایی و پژمردگی شان را ندارم.
کاش کسی برای نجات پسرم کاری می کرد تا حداقل این بچه ها کمتر نبود مادرشان را حس می کردند و در کنار وجود پدرشان زندگی بهتری داشتند.
درخواست زن رو برای ستاد دیه ارسال کردم و مدیرکل سرمایه گذاری استانداری کلی از رئیس ستاد دیه خواهش کرد که از هر طریقی می توانند به خاطر این بچه های کوچک و بی مادر کاری کند تا پدرشان آزاد شود.
نمی دانم که سرنوشت چند هزار کودک دیگر در شهر و کشورمان با درد پدر زندانی و تحمل حقارت و نگاه سنگین دیگران چگونه است اما خوب می دانم که می توانیم با یک فرهنگ سازی مناسب و تغییر نوع نگاه مان کمی از بار این غصه های سنگین را از دل های کوچک شان برداریم.
می توانیم به جای اضافه کردن صفرهای حساب پس انداز بانکی مان، خرید خانه های متعدد و ماشین های آنچنانی، رفتن به سفرهای غیر ضروری یک زندانی غیر عمد را از بند زندان رهایی بخشیم و گرمای وجود پدر به کانون خانواده را برای شادی دل بچه های کوچک و زن های بی پناه باز گردانیم.
کاش در این ماه میهمانی خدا هر آنچه از دستمان بر می آید با کمترین کمی برای نجات این خانواده ها انجام دهیم و یاری رساندن به هم نوع را فراموش نکنیم.
یادمان باشد که بی توجهی به این مسایل دامن زدن به آسیب های اجتماعی و گسترش افسردگی و فقر و سایر آسیب ها در بین خانواده های زندانیان است.
خودمان را در قبال دیگران مسئول بدانیم که بنی آدم اعضای یکدیگراند که در آفرینش ز یک گوهراند، چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار.
مدیر عامل ستاد رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان جرائم مالی غیر عمد ایلام گفت: هم اکنون 147 نفر زندانی جرائم غیر عمد در زندان های این استان برای آزادی چشم انتظار کمک ها و همراهی خیرین و نیکوکاران هستند.
علی حسنوند اظهار کرد: از این تعداد 129 نفر محکومان مالی، 15 نفر زندانیان نفقه و مهریه و سه نفر هم زندانی دیه هستند.
وی افزود: سال گذشته 75 زندانی جرائم غیرعمد شامل چهار زن و 71 مرد در این استان آزاد شدند که کل بدهی این تعداد زندانی بیش از 50 میلیارد ریال بود که هفت میلیارد ریال از طریق صندوق تامین خسارت های بدنی و بیمه، 17 میلیارد از طریق اعتبارهای کشوری، یک میلیارد و 500 میلیون ریال توسط کمک خیرین تامین و پرداخت و حدود 22 میلیارد ریال نیز توسط شاکیان پرونده بخشیده شد.
مدیر عامل ستاد دیه ایلام از برگزاری جشن گلریزان ویژه آزادی زندانیان جرایم مالی غیرعمد در این استان در ماه مبارک رمضان خبر داد و یادآور شد: جذب کمک خیرین و نیکوکاران استان از اولویت های ستاد دیه در برگزاری این جشن ها است که امیدواریم امسال با برنامه ریزی دقیق، جذب بسیار خوب و حداکثری داشته باشیم.
حسنوند تاکید کرد: شماره حساب ستاد دیه برای دریافت کمک های مردمی و آزادی زندانیان نیازمند و آبرومند جرائم غیرعمد 0207424920001 بانک ملی شعبه شهدا به نام ستاد دیه استان ایلام است.
وی از مردم متعهد و خیرین استان خواست تا کمک به این ستاد و زندانیان جرایم غیرعمد را در اولویت و فهرست برنامه های خیرخواهانه خود قرار دهند و در جشن های گلریزان حضور پررنگی داشته باشند.
به گزارش ایرنا، سال گذشته 75 زندانی جرائم غیرعمد شامل چهار زن و 71 مرد با بدهی بیش از 50 میلیارد ریال در استان ایلام از زندان آزاد شدند.
خبرنگار: ناهید ابراهیمی ** انتشار دهنده: مجید سلیمانی
7177/9102
معلم برای ناتوانی که در تمرکز سر کلاس داشتم چند بار دعوایم کرد و این بار محکم گفت؛ فردا باید با پدرت به مدرسه بیایی.
نام پدر که آمد دنیا پیش چشمم تیره و تار شد، همیشه در دلم حسرت محبت ها و ترحم دیگران، به هم کلاسی ام حسن که بابایش چند وقت پیش در تصادف جان داده بود و دیگران به او محبت می کردند و یتیم نوازانه دست محبت بر سرش می کشیدند، داشتم، کاش بابای من هم تصادف کرده بود و بابا نداشتم، آرزوی هر شبم بود.
سرم را پایین انداختم و گفتم؛ بابا..بابا..صدای یکی دیگر از همکلاسی هایم از پشت سر آمد که گفت: آقا اجازه باباش یه نفر زده تو زندانه.
بغض گلویم را می فشرد، انگار کلاس اصلا هوا نداشت و من نمی توانستم دم و بازدم کنم، اشک توی چشمام حلقه بسته بود و صدایم در نمی آمد، سرم پایین بود و نداشتن بابا خوشحال ترم می کرد چون اون وقت مثل حسن معلم بیشتر تحویلم می گرفت تا اکنون که به جرم داشتن پدری زندانی من هم در نگاه دیگران مجرم بودم.
مادرم هر بار که برای خرید پیش مغازه دار سر کوچه می رفت و نسیه می خرید هزار و یه سرکوفت می شنید، انگار همه ما به نوعی شریک جرم بابا بودیم و حالا باید در هر بار نگاه و حرف و طعنه دیگران مجازات می شدیم.
صبح روزهای دوشنبه، از کارزان تا ایلام، انگار برای مجازات می رویم، دست در دست مادر با چادر رنگ و رو رفته اش، دمپایی های کوچک خواهرم که یک طرفش پاره است هر بار از پایش بیرون می آید و گریه کنان بدنبال مادر می دود و لنگه دمپایی را در دست می گیرد، تا جا نماند.
با همه وجود دوست داشتم خودم پرت کنم تو آغوش بابا وقتی در باز می شد و می دیدمش، اما سایه سیاهش روی سرم سنگینی می کرد و تنفرم بیشتر می شد و حسرت بغل کردن پدر مثل پتکی بر سرم می خورد و همه وجودم را فرو می ریخت.
از ملاقات که می خواستم برگردیم مادرم راه استانداری ایلام را در پیش می گرفت تا شاید درخواستی به کسی می داد و برای آزادی پدرم کاری می کرد.
وقتی بعضی از کارمندها از مشکلات ما مطلع می شدند، کمک می کردند و همین کمک های ناچیز باعث شد تا ما هر ماه یکبار به استانداری سر بزنیم.
یکی لباس می داد، یکی پول و دیگری مایحتاج ضروری زندگی و برخی هم با حقارت نگاه مان می کردند و این کار ما بود که ماهی یکبار حتما به اونجا سر می زدیم.
از درس و مشق علی که می پرسم، سر بالا جواب می دهد و دوست ندارد زیاد حرف بزند اما خواهر کوچکش با نگاه معصومانه و رنگ و روی زرد به زور خودش را روی صندلی جا می کند تا تکیه بزند، می گوید علی درس نمی خونه همش مامان را اذیت می کنه اما من برم مدرسه همه مشقام تند تند می نویسم تا مامانم خوشحال بشه.
از سرگذشت شوهر زن می پرسم، چادرش را مرتب می کند و می گوید سه سال پیش شوهرم با یه نفر از اهالی روستا درگیر شد و با چاقو بهش زد اکنون 45 میلیون دیه برایمان آمده و خانواده شاکی جز به گرفتن پول رضایت نمی دهند.
خیلی این در و اون در زدم اما نتونستم پول جور کنم یا رضایت شاکی رو بگیرم بیسوادم و کاری ندارم، باز حداقل اگر تو شهر بودیم می رفتم خونه این و اون را تمیز می کردم حالا دستم به هیچ جا بند نیست.
هر جا برا کار می رم جوابم می کنند، من و این دوتا بچه نمی دونیم باید چطوری زندگی مان را سر کنیم چه شب هایی که بچه هام گرسنه می خوابند برا سیر کردن شکم شان تو مزرعه دیگران کار می کنم اما دستمزد کمی می گیرم.
وقتی شوهرم بود، چون کار می کرد وضع زندگی مان بهتر بود حالا سه سال که همه جور حقارت و نداری و بیچارگی را تحمل می کنم، خودم به جهنم اما برای بچه هام خیلی نگرانم.
سرنوشت این زن و بچه هایش برایم درد آور بود مثل چند وقت پیش که یه زن مسن با بچه کوچکی همراش به استانداری آمد و از من خواست برایش درخواست کمک بنویسم، مشکلش را جویا شدم که در جواب گفت، پسرم معلم بود ولی اصرار داشت با یکی دیگر از پسرانم کارخانه بزنه و شغل ایجاد کنه، وام زیادی گرفت و نتوانست پول ها رو پس بده زنش در تصادف فوت شد و دو بچه اش ماندن رو دست من پیرزن، الان پسرم به خاطر بدهی در زندان است و این بچه ها بی مادر و پدر پیش من زندگی می کنند.
دخترش امسال کلاس دوم، پسرش هم که چهار سالشه و مرتب سراغ مامان و باباش را می گیره، دیگه خسته شدم از این وضعیت و آرزوی مرگ خودم و این بچه ها رو دارم چون تحمل تنهایی و پژمردگی شان را ندارم.
کاش کسی برای نجات پسرم کاری می کرد تا حداقل این بچه ها کمتر نبود مادرشان را حس می کردند و در کنار وجود پدرشان زندگی بهتری داشتند.
درخواست زن رو برای ستاد دیه ارسال کردم و مدیرکل سرمایه گذاری استانداری کلی از رئیس ستاد دیه خواهش کرد که از هر طریقی می توانند به خاطر این بچه های کوچک و بی مادر کاری کند تا پدرشان آزاد شود.
نمی دانم که سرنوشت چند هزار کودک دیگر در شهر و کشورمان با درد پدر زندانی و تحمل حقارت و نگاه سنگین دیگران چگونه است اما خوب می دانم که می توانیم با یک فرهنگ سازی مناسب و تغییر نوع نگاه مان کمی از بار این غصه های سنگین را از دل های کوچک شان برداریم.
می توانیم به جای اضافه کردن صفرهای حساب پس انداز بانکی مان، خرید خانه های متعدد و ماشین های آنچنانی، رفتن به سفرهای غیر ضروری یک زندانی غیر عمد را از بند زندان رهایی بخشیم و گرمای وجود پدر به کانون خانواده را برای شادی دل بچه های کوچک و زن های بی پناه باز گردانیم.
کاش در این ماه میهمانی خدا هر آنچه از دستمان بر می آید با کمترین کمی برای نجات این خانواده ها انجام دهیم و یاری رساندن به هم نوع را فراموش نکنیم.
یادمان باشد که بی توجهی به این مسایل دامن زدن به آسیب های اجتماعی و گسترش افسردگی و فقر و سایر آسیب ها در بین خانواده های زندانیان است.
خودمان را در قبال دیگران مسئول بدانیم که بنی آدم اعضای یکدیگراند که در آفرینش ز یک گوهراند، چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار.
مدیر عامل ستاد رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان جرائم مالی غیر عمد ایلام گفت: هم اکنون 147 نفر زندانی جرائم غیر عمد در زندان های این استان برای آزادی چشم انتظار کمک ها و همراهی خیرین و نیکوکاران هستند.
علی حسنوند اظهار کرد: از این تعداد 129 نفر محکومان مالی، 15 نفر زندانیان نفقه و مهریه و سه نفر هم زندانی دیه هستند.
وی افزود: سال گذشته 75 زندانی جرائم غیرعمد شامل چهار زن و 71 مرد در این استان آزاد شدند که کل بدهی این تعداد زندانی بیش از 50 میلیارد ریال بود که هفت میلیارد ریال از طریق صندوق تامین خسارت های بدنی و بیمه، 17 میلیارد از طریق اعتبارهای کشوری، یک میلیارد و 500 میلیون ریال توسط کمک خیرین تامین و پرداخت و حدود 22 میلیارد ریال نیز توسط شاکیان پرونده بخشیده شد.
مدیر عامل ستاد دیه ایلام از برگزاری جشن گلریزان ویژه آزادی زندانیان جرایم مالی غیرعمد در این استان در ماه مبارک رمضان خبر داد و یادآور شد: جذب کمک خیرین و نیکوکاران استان از اولویت های ستاد دیه در برگزاری این جشن ها است که امیدواریم امسال با برنامه ریزی دقیق، جذب بسیار خوب و حداکثری داشته باشیم.
حسنوند تاکید کرد: شماره حساب ستاد دیه برای دریافت کمک های مردمی و آزادی زندانیان نیازمند و آبرومند جرائم غیرعمد 0207424920001 بانک ملی شعبه شهدا به نام ستاد دیه استان ایلام است.
وی از مردم متعهد و خیرین استان خواست تا کمک به این ستاد و زندانیان جرایم غیرعمد را در اولویت و فهرست برنامه های خیرخواهانه خود قرار دهند و در جشن های گلریزان حضور پررنگی داشته باشند.
به گزارش ایرنا، سال گذشته 75 زندانی جرائم غیرعمد شامل چهار زن و 71 مرد با بدهی بیش از 50 میلیارد ریال در استان ایلام از زندان آزاد شدند.
خبرنگار: ناهید ابراهیمی ** انتشار دهنده: مجید سلیمانی
7177/9102
کپی شد