حجت الاسلام عقیقی بخشایشی، نخستین گزارشگر خبری سخنان امام خمینی، در سن 68 سالگی به دیار حق شتافت.
حجت الاسلام عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، پژوهشگر و استاد حوزه علمیه قم، پس از تحمل یک سال بیماری، روز 17 فروردین در سن 68 سالگی در گذشت.
تیرماه 1388 رسا گفت و گویی با این پژوهشگر برجسته درباره نخستین گزارش از سخنان امام خمینی در قم، ترتیب داده بود که به مناسبت درگذشت این عالم ربانی و آشنایی بیشتر مخاطبان با شخصیت آن عالم فقید، این گفت و گو مجددا منتشر می شود.
این روحانی نویسنده«اولین گزارش از سخنان امام خمینی(ره)» را برای انتشار و تنویر افکار عمومی، روانه یکی از رسانههای مکتوب آن زمان کرد.
لطفاً دورنمایی از تاریخ گزارش از امام خمینی(ره) را بیان کنید.
مسأله مصاحبه حضرت امام و گزارشی که تبدیل به نگارش شده است و به تعبیر برخی مسوؤلان به «اولین گزارش مکتوب سیاسی حضرت امام(ره)» نام گرفت، از سوی این جانب نوشته شد، این گزارش در سال 1341 شمسی همزمان با سیزده رجب،از دیدار امام خمینی(ره) و نخستوزیر وقت تهیه شده بود.
آن زمان در چه سنی بودید؟
در سن هفده ـ هجده سالگی. از طلاب مدرسه حجتیه بودم و همچون دیگر طلاب با نیت پاک و خالص برای تحصیل علوم اسلامی و ترویج مکتب اهل بیت و امام صادق(ع) و مبانی اسلامی پا به عرصه حوزه گذاشتم.
اوضاع سیاسی آن زمان چگونه بود؟
در آن ایام قم در وضعیت خاصی قرار داشت بعد از رحلت حضرت آیتالله بروجردی(ره) دولت تلاش میکرد، مرکز مرجعیت شیعه را از قم به نجف منتقل کند و دلیل روشنش این بود که بعد از رحلت آن بزرگوار پیام تسلیتی به آیتالله حکیم که در نجف سکونت داشته است، ارسال کردند.
شواهد دیگری نیز حاکی از این اهداف آنها بود؛ چون آنها میخواستند علما مانع سیاستهای داخلی و خارجی دولت نباشند و انتقال مرجعیت از قم به نجف را هدف گرفتند. از سویی دیگر مراجع قم دارای پیشینه درخشان علمی و نفوذ مردمی بودند و این واقعیتی مشهود بود.
همچنین میخواستند لوایحی تقدیم مجلس و تصویب کنند همچون تقسیم اراضی، حضور زنان در مجلس و قسم خوردن به کتاب آسمانی به جای سوگند به قرآن کریم.
با چه هدفی تغییر عنوان کتاب قرآن به کتاب آسمانی را مطرح کردند؟
با هدف اینکه دست دیگر مذاهب را در مجلس بازتر کنند به ویژه با هدف اینکه حضور نمایندگان فرقه از خودبافته بهاییت را در مجلس گسترش دهند؛ بحث سوگند به کتاب آسمانی را مطرح کردند.
پیشینه دکتر امینی؟
دکتر امینی پس از ترور حسنعلی منصور به نخست وزیری منصوب شده بود.
امینی از وابستگان به آمریکا بود و چون تا حدی منتسب به خانواده مذهبی بوده، وی را برای اهداف خود ـ که اشاره کردهام ـ و همچنین برای جلب نظر مراجع تقلید به نخستوزیری گماردند.
وی به دلیل اینکه روحیه سخنوری و قدرت بیان داشته بود، میتوانست نظریات آمریکا را در ایران تأمین کند و همانگونه که بیان کردم تا حدی هم انتساب به مذهب داشته؛ میتوانست با علمای قم رایزنی کند؛ چون مادرش همان فردی بود که مسجد فخرالدوله را در تهران ساخت.
دکتر امینی برای اینکه بستر اصلاحات را فراهم کند که بعدها عناوین اصلاحات به صورت لوایح ششگانه درآمد، پس از حدود دوماه از نخستوزیری به قم آمده است تا نظر مراجع تقلید و علما را درباره اهداف یادشده جلب کند و انها را نسبت به برخی از مسائل آینده کشور آماده و قانع کند.
در آن زمان مناسبتر از دکتر امینی در دربار شاه برای ارتباط با مراجع نبود؛ البته قبل از آن فردی به نام محسن صدرالاشراف، رییس مجلس سنا بوده که سفیر شاه در بیوت مراجع بود، سراغ حضرت آیتالله بروجردی(ره) میآمد و پیامهای شاه را به قم میآورد و اخبار قم را نیز به دربار انتقال میداد.
دکتر امینی چه روزی وارد قم شد؟
روز سیزده رجب که مصادف با ابتدای فروردینماه سال 1341 بود، آن روز بارانی و پرخاطره بود.
چگونه از حضور دکتر امینی در قم باخبر شدید؟
من از کوچه آقازاده عبور میکردم، دیدم یک جمعیتی به سوی باغ قلعه میروند؛ اما قیافهها و پوششهایشان به قمی شباهت نداشت، حدس زدم بومی نسیتند و از جایی دیگر آمدهاند، کنجکاو شدم و از یک عابری سؤال کردم گفت: نخستوزیر جدید است و برای دیدار با مراجع به قم آمده، الان هم به سوی منزل حاج آقا روح الله میروند.
من خیلی حساس شدم، خیلی مشتاق بودم بدانم که یک شخص اول سیاست با شخص اول فقاهت چگونه برخورد میکنند، میخواستم چگونه بایکدیگر سخن میگویند و در این دیدار چه میگذرد؛ پشت سر آنها حرکت کردم من هم پشت سر رییس سازمان امنیت قم وارد منزل امام شدهام.
مانعی برای ورود به منزل امام نبود؟
خیر. دیدار مردم با علما طبیعی بوده؛ همچنین آن روز به مناسبت سیزده رجب، طلاب و مردم بیشتری به دیدار علما میرفتند. من میخواستم ببینم امام با این شخص چگونه برخورد میکند یا چگونه از او پذیرایی میکند و توجه خاصی به این مسائل داشتم.
از این دیدار بیشتر برای ما بگویید.
دکتر امینی در هنگام ورود مقداری درنگ کرده به بهانه خارجکردن کردن کفش از پا، شاید میخواست با تأخیر خود امام را متوجه حضور خود کند، بعد با همراهان وارد اتاق شدند و امام نیمخیز ـ نه تمام قد ـ برخاست و همه روی زمین نشستند و پس از آن حاج آقا پسندیده برادر امام(ره) وارد اتاق شدند امام تمامقد از جای برخاست و سپس آقای پسندیده بین امام و نخستوزیر نشست.
امام خطاب به دکتر امینی گفت: امام علی(ع) میفرماید: کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته، شما نیز مسؤول هستید و در برابر مردم پاسخگو هستید و حالا که به این جایگاه رسیدید باید چند مطلب را به شما بگویم اول این که نخستوزیران زیادی آمدهاند و رفتند تعداد اندکی از آنان مرحوم شدند همچون امیرکبیر و بیشتر آنها نیز ملعون و خیانت به مردم کردند شما سعی کنید از آن دسته مرحوم باشید و از موقعیت استفاده و به مردم کنید.
حوزه علمیه نیز خدمتگزاران بیمزد و مواجب هستند و ایمان را در قلب مردم جایگزین میکنند تا گناه و ناامنی و دزدی در جامعه نباشد.
در ادامه امام(ره) فرمودند: من چهار نکته برای ارائه به حکومت به آیتالله بروجردی رساندم، حال نمیدانم به شما رسیده است یا خیر؛ اما در تقوای آیتالله بروجردی شک ندارم که مطلب را به شما رساند؛ ولی شما آن نکات را عملی نکردید. اول اینکه من نمیدانم چه رازی و چه ارتباطی بین بیدینشدن جوانان و دانشگاهها وجود دارد، چرا جوانان مسلمان وارد دانشگاه میشوند و بیدین و سستعقیده خارج میشوند؟ شما بررسی کنید ببینید مشکل از دروس دانشگاه است یا از محیط و استادان.
دکتر امینی در پاسخ گفت: بیدین شدن جوانان مربوط به شما و حوزهها است.
امام نیز ناگهان گفتند: یعنی ما میخواهیم جوانان بیدین باشند؟
دکتر امینی پاسخ داد: ما استاد مسلمان نداریم و مجبوریم از یهودی و زرتشتی و غیره استفاده کنیم.
من با اینکه طلبه کم سنوسالی بودم با خود گفتم؛ امام پاسخی در اینباره ندارد؛ اما امام(ره) جملهای گفتند که امینی را مغلوب و محکوم کردند.
ایشان گفتند: دانشگاه را چه کسی و در چه زمانی تأسیس کرد. امینی گفت: 1313در زمان رضاشاه. امام خمینی هم فرمود: بله، رضاخان! میدانید رضاخان را چه کسانی روی کار آوردهاند. امینی گفت: بفرمایید. امام پاسخ داد: انگلیسیها روی کار آوردند، شما معتقدید که علما و حوزهها میآمدند با یک دستنشانده خارجی همکاری میکردند و این که امکان نداشت؛ پس علمای اسلام ناچار بودند گوشهنشینی کنند تا حکومت صالحی برقرار شود و همکاری خود را شروع کنند.
دکتر امینی هم گفت: از برخی علما همچون مطهری، بهشتی و باهنر برای تدوین کتابهای دینی در دبیرستان استفاده میکنیم که این کار به دانشگاه هم میرسد.
مسأله دوم حقوق زن و مرد بود که در همان زمان آیتالله مطهری نوشتههای حقوق زن را در مجله زن به چاپ میرساند که امام(ره) تبیین این نکته را از دکتر امینی خواستار شد.
نکته سوم امام این بود که چرا طلاق در دفاتر اسناد رسمی به آسانی و بدون خواندن صیغه طلاق صورت میگیرد؛ در حالی که طلاق باید در حضور دو نفر عادل و با رعایت موازین شرعی صورت گیرد.
نکته چهارم وضعیت معیشتی مردم بوده است که امام حکومت را متوجه گرفتاریها و مشکلات مردم کرد.
شما این مطالب را یادداشت میکردید؟
نه. فقط به دقت گوش میدادم.
این مطالب چگونه تنظیم شده بود؟
بازگوی این مسائل در آن زمان بسیار خطرناک بود؛ چون آنقدر خفقان بوده، کسی جرأت نمیکرد بگوید رضاخان.
با این حال آمدم در حجره ـ مدرسه حجتیه ـ و به جای مطالعه شروع به نگارش این ماجرای مهم کردم که مطالب را تا ساعت سه نیمه شب در پانزده صفحه آماده کردم.
آیا به هدف انعکاس نوشتید یا خیر؟
من از بس که عشق داشتم کلمات امام را به مردم برسانم و منتشر شود و از سویی دیگر اولینبار بود که چیزی مینوشتم، بدون اینکه به دفتر امام مراجعه کنم، همانطور به هفتهنامه«ندای حق» فرستادم و سید حسن عدنانی، مدیر مسؤول آن هفتهنامه که تا حدی مسائل مذهبی را مینوشتند این گزارش را خواند و برخی مطالب ـ بخشی از سخنان امام(ره) درباره رضاخان ـ را حذف کرده بود و در نهایت با تیتر«دیدار دکتر امینی با آیتالله خمینی» چاپ و منتشر شده بود و نام من نیز به عنوان گزارشگر درج شده بود.
اولین انعکاس آن چه بود؟
پس از آن در حجره نشسته بودم یکی از دوستان گفت: آقای صانعی، پیشکار حاج آقا روحالله شما را میخواهد ببیند. من از حجره بیرون آمدم. آقای شیخ حسن صانعی با دیدن من گفت: این مطالب را شما نوشتید؟ مطالب را دیدم و همه آن را خواندم و گفتم: بله من نوشتم؛ اما بعضی از قسمتهای آن حذف شد.
چه احساسی از دیدن نوشته خود پیدا کردید؟
از اینکه نوشته خود را به صورت چاپی می دیدم، بسیار خوشحال شدم و صحنه زیبایی در زندگی من بود.
آمدن آقای صانعی برای شناسایی نویسنده این مطالب بود؟
ایشان پس از این که من گزارش را به نام خودم تأیید کردم گفتند: بیا بیاوریم، آقا میخواهد شما را ببیند.
ظاهراً امام نیز این مطالب را خواندند و میخواستند از هویت نویسنده این گزارش باخبر شوند؛ چون برخی از مطالب نیز حذف شده بود. من نیز دچار دلهره شدم و از این نگران شدم که نکند آقا از خواندن این مطالب ناراحت شده باشند؛ در حالی که هدف من مقدس و برای انتشار سخنان امام بود.
خدمت امام رسیدم، تا امام چشمشان به من افتاد ذهنیت امام برطرف شد؛ چون امام فکر میکردند این گزارش را یک خبرنگار رسمی و آموزش دیده تهیه کردند. مقابل امام نشستم و امام فرمودند: آقای عقیقی شما هستید؟ من گفتم: بله آقا. امام فرمودند: بارکالله، مطالب را خوب نوشتید، من فکر کردم این مطلب را اغیار نوشتند؛ چون برخی از مطالب آن حذف شده است؛ ولی اگر قبل از فرستادن به جریده این گزارش را من میخواندم، بهتر بود.
پاسخ شما به امام چه بود؟
من به امام(ره) گفتم: در آن لحظه به فکرم نرسید که نوشته را حضور شما بیاورم؛ چون آنقدر مطالب شما مهم بوده است، من تلاش میکردم هرچه زودتر این مطالب را مردم بخوانند و از سویی دیگر آن مطالب حذف شده هم از سوی مسؤول هفتهنامه صورت گرفت.
امام هم به در پایان این دیدار شیرین فرمودند: خیلی خوب بود، موفق باشید.
هنگام خروج از منزل امام، آقای صانعی مبلغ پانزده تومان از طرف امام به من هدیه دادند و اولین امام از همان سال 41 تاکنون به سبب دعای خیر امام و عشق و علاقهای که به نوشتن و ترویج دین داشتم، لحظهای از قلم جدا نشدم.
چه تعداد از آثار شما تاکنون منتشر شد؟
125 عنوان کتاب تا کنون تألیف و منتشر کردهام از جمله کتاب طبقات مفسران شیعه که تدوین آن پنج سال طول کشید.
تقدیر امام چه تأثیری بر نوشتن و ادامه راه شما داشت؟
تقدیر و دعای امام به یقین بیتأثیر نبود؛ چون این اولین نوشته درباره اندیشههای سیاسی امام(ره) بوده که در محافل علمی و خبری آن روز مطرح شده بود و آقایان جعفری گیلانی و معادیخواه نیز در مجله ذکر این گزارش را با تیتر «اولینبار نظرات سیاسی امام توسط عقیقی بخشایشی منتشر شد» درج کردند.
حتماً این گزارش در نشریات بزرگتر بازخورد داشت؟
بله. بعد از مدتی که به سوریه سفر کردم، مسؤولان«الثقافه الاسلامیه» با من در اینباره گفتوگویی کردند و به زبان عربی در سوریه منشر شد، همچنین روزنامههای کیهان و اطلاعات نیز بعد از انقلاب این خبر را پیگیری کردند.
سبک نوشتاری شما آیا با معیارهای گزارشنویسی آن روز نزدیک بود؟
من در آن زمان از شیوه نوشتار خبری و گزارشنویسی بیخبر نبودم؛ چون از همان آغاز طلبگی با روزنامهها و نشریات آشنا شدم؛ اما درج این مطلب به سبب سبک نوشتاری من نبوده؛ بلکه برای اهمیت مطلب بود و اینکه اندیشه سیاسی یک عالم بزرگ دینی در رسانهها بازتاب داشته تا جایی که برای حکومت آن زمان نیز این موضوع مهم به شمار میرفت.
آیا میتوان کنجکاوی و سرعت عمل را از ویژگیهایی شما در تهیه این گزارش نام برد؟
کنجکاوی این جانب با هدف آشنایی یک طلبه از اوضاع آن زمان بوده است، همچنین دغدغه رساندن حقیقت دین به مردم و رسانهها در آن زمان عامل مهمی در سرعت انتقال این خبر بود؛ از این رو اعتقاد به حقانیت دین و روح ایمان و گسترش افکار اسلامی در لایههای این خبر مشهود بود.
یک طلبه رسانهای چه مقدار میتواند در جامعه تأثیرگذار باشد؟
من به شاگردان خود گفتم این درس خواندن ما به خودی خود ارزشی ندارد، ارزش هنگامی حاصل میشود که این اندیشهها خروجی داشته باشند.
وظیفه ما این است که در کنار اصلاح خود، دیگران را نیز بهرهمند کنیم و خبرنگاری و رساندن حقایق به دیگران از مصادیق راههای خروجی و تبلیغ دین محسوب میشوند«زکاه العلم نشره» نیز به این مطلب اشاره دارد؛ البته حقیقت را باید بدون تغییرات به دست مردم برسانیم و صداقت را دراین راستا لحاظ کنیم.
طلبهها از کجا باید شروع کنند؟
از نوشتن. هرچند مطالب روزمره و غیر مهم باشد باید آنقدر بنویسند تا پخته شوند، همچون علامه حلی و علامه مجلسی به برکت نوشتن علامه شدند.
طلاب باید حداقل روزی یک ساعت بنویسند تا آینده روشنی داشته باشند.
حوزه درباره نوشتن متون مذهبی در کجا قرار دارد؟
الحمدلله نویسندگان خوب و خوشذوقی در حوزه هستند؛ اما تا علامه مطهریها فاصله داریم، باید مانند علامه امینی تلاش کنیم، علامه امینی برای دستیافتن به یک کتاب ضد عقائد شیعی، مدت ششماه در کتابخانه ناصری(صاحب عبقات) هندوستان گشتند تا به آن کتاب دست بیابند و و در رد آن اثری را تألیف کنند؛ اما من سه روز در همان مکانی که علامه رفته بودند نتوانستم تحمل کنم؛ این تلاشها و ایمان به ولایت علامه سبب شد که تنها کتاب الغدیر ایشان دنیا را تکان میدهد.
انس با کتاب و نوشن چه تأثیری در زندگی شما داشت؟
انس با آیات نورانی و ممارست نوشتن درباره حقایق نورانی اهل بیت(ع)، زندگی ما است، وقتی من کتاب را همراه ندارم و یا در مسیر مطالعه نیستم واقعاً مثل این است که از زندگی حقیقی دور هستم؛ اما وقتی به اندازه خودم به کلمات و اخبار ائمه طاهرین(ع) میپیوندم، احساس زندگی میکنم.
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید